< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : نظریه تکامل انواع و رابطه آن با آموزه های دینی
 نقدهای وارده بر فرضیه داروین از طرف دانشمندان تجربی
 در جلسه گذشته دو نقد بر فرضیه داروین در تبیین مساله تطور انواع که توسط دانشمندان تجربی بیان شده، بررسی شد .
 نقد اول این بود که تغییر هایی که در اعضای موجود زنده به وجود می آید وراثت پذیر نیست زیرا مربوط سلولهای بدنی موجود زنده است و آنچه از طریق وراثت منتقل می شود تنها خصوصیات سلولهای جنسی یا همان ژنها است. وقتی چنین امری ممکن نباشد و تغییرات از نسلی به نسل دیگر منتقل نشود، دیگر نوع جدیدی حاصل نخواهد شد. البته این احتمال وجود دارد که تغییراتی که در طول حیات موجود زنده ایجاد شده باعث دگرگونی در سلولهای ژنتیکی شود و در نتیجه در اثر وراثت منتقل شود اما این مساله غیر از آن چیزی است که داروین مطرح کرده است و در فرضیه جهش مورد بررسی قرار می گیرد.
 نقد دوم : نقد دیگری که بر فرضیه داروین وارد شده این است که تفاوت بسیاری که میان دستگاه فکری انسان با میمون وجود دارد به حدی است که به وجود آمدن آنها از یک حیوان مشترک را رد می کند . این تفاوت دستگاه فکری به حدی است که حتی انسان های بدوی نیز با برترین میمونها قابل مقایسه در این زمینه نیستند.
 در کتاب «تاریخ صنایع و اختراعات »، نوشته پیر روسو در نقد فرضیه داروین چنین آمده است « جدیدترین اکتشافات در دیرینه شناسی نوع بشر به جای آنکه تاریخ این موضوع را بر ما روشن سازد معلوم می دارد که مبادی آدمی بسیار پیچیده و مبهم است و این ابهام تا کنون در حال افزایش است . اکتشافات جدید به جای پیشرفت ساده و یک جهتی که سابق بر این تصور می کردند، شاخه های متعدد و متباعدی را معلوم می سازد که یک چند بیش و کم به وجود آمدند و زیستند و نابود شدند و فقط یک سلسله از آنان باقی ماند که ابتدا منجر به هادلبرگ یا انسان عاقل و سپس بشر امروزی گردید. سابق بر این دیرینه شناسی چنین تعلیم می داد که بشر امروزی از شجره آدم های میمون شکل یا پیتکانتروپ است که در نتیجه تکامل تدریجی ابتدا آدم نئوآندرتال و سپس آدم کروماگنون را به وجود آورد. امروزه بعد از اکتشاف وسیع و متعدد در اروپا و آسیا و آفریقا معلوم شده است که فسیل هایی که بدست آمده متعلق به سلسله واحد و مشخصی نیستند بلکه لااقل به چهار سلسله متفاوت تعلق دارند و اجداد ما یعنی در واقع اجداد کروماگنون نه آدم نئوآندرتال است و نه آدم هایدلبرگ و ما نه از اخلاف آدم های میمون شکل پیتکانتورپ هستیم و نه از آدم چینی و سیانتروپ. اجداد واقعی ما از سلسله ای ماقبل انسان عاقل می باشد که فسیل های آن مطلقا نامعلوم و ناشناس است.» [1]
 در کتاب «فلسفه و ایمان مسیحی» نوشته کارین بروان نیز در این باره آمده است « در مقدمه ای که به مناسبت صدمین سالگرد انتشار کتاب اصل انواع ( این کتاب داروین در سال 1859 میلادی منتشر شده است) ‌بر چاپ جدید آن توسط دابل تام سن نوشته شده، آمده است: من متقاعد نشدم که داروین توانسته است عقیده خود را ثابت کند. داروین نشان نداد که انواع بر اثر انتخاب طبیعی به وجود آمده اند بلکه با استناد به بعضی حقایق و فرض ها یک راه احتمالی را پیشنهاد کرد. حقایق و تفسیر هایی که داروین بر آنها تکیه داشت دیگر چندان ارزشی ندارند. ما اکنون می دانیم که گوناگونی هایی که بر اثر تغییر شرایط به وجود می آیند یعنی تفاوت هایی که به نظر داروین اساس انتخاب طبیعی را تشکیل می دهند موروثی نیستند. برخی از گوناگونی های ناگهانی و جهش ها موروثی هستند اما بطور کلی چنین نیستند » [2]
 بنابراین از نظر دانشمندان علمی فرضیه داروین نمی تواند تبیین درستی از مساله تطور انواع ارائه دهد. در نتیجه کنار گذاشته شد . این دانشمندان به فکر فرض دیگری برای تبیین تطور انواع بر آمدند که بنام «موتاسیون» یا «فرضیه جهش» معروف است.
 فرضیه موتاسیون یا جهش
 حاصل سخن قائلین به این فرضیه این است که در برخی از انواع جانداران، گاه به صورت ناگهانی تغییراتی رخ می دهد که باعث ایجاد گونه ممتاز با ویژگی های خاصی خود است. این گونه ها اغلب در بستر طبیعت از بین می روند اما گاه به ندرت باقی می مانند. در آزمایشاتی که در مورد برخی گیاهان صورت گرفت گاه دیده می شد که گونه جدیدی با صفات خاصی به صورت تصادفی به وجود می آید. آنان سپس به این فکر افتادند که چه بسا همین مساله در مورد حیوانات نیز جاری باشد لذا تحقیقاتی را در این زمینه انجام دادند. معروف ترین گونه حیوانی در این زمینه گوسفند مرینوس است که دارای پشم های زیادتری نسبت به گوسفند های دیگر است. این شواهد آنان را به این فرضیه کشاند که ممکن است در ژنهای جانداران تغییراتی رخ دهد که آنان را از سایرین ممتاز سازد و چون این تغییرات در ژنهای آنان صورت گرفته است می تواند از طریق وراثت منتقل شود لذا اشکال فرضیه داروین نیز دیگر در اینجا وارد نمی باشد . این مساله چون در زمانهای بسیار طولانی رخ می دهد باعث می شود تا گونه های متفاوتی به وجود آید.
 البته علم هنوز نتوانسته است عامل این جهش را کشف کند لذا آن را امری تصادفی می داند. ( اصطلاحی تصادفی در اینجا غیر از چیزی است که در فلسفه مطرح است و به معنای پیدایی بدون علت است. در مباحث علمی آنگاه که عامل پدیده ای ناشناخته باشد، از اصطلاح تصادفی برای آن استفاده می کنند) دانشمندان غیر دین دار وقتی با این فرضیه جهش مواجه شدند معتقد شدند نظام کنونی بر خواسته از خود طبیعت است. در مقابل دانشمندان دین دار گفتند مساله جهش بر اساس یک برنامه ریزی و غایت مندی از سوی عامل ماورائی صورت می گیرد.
 در کتاب توحید شهید مطهری درباره این نظریه از طرف یکی از حضار جلسه نیز چنین آمده است « هنگامی كه دانشمندان طرفدار داروين و لامارك يا نيولاماركيستها و نيوداروينيستها مشغول بحث و جدل بودند ، دانشمند گياه شناسی مشهور بلژيكی به نام هوگودوفريس مطلب تازه‌ای به جهان دانش و بيولوژی عرضه‌ كرد و آن ، مسأله جهش يا " موتاسيون " بود . اين دانشمند ضمن تجربيات‌ خودش ديد كه بعضی از دانه‌های گياهان در عين شباهت تام و تمام به انواع‌ خودشان ، بعد از پرورش تغيير نوع و تغيير صفات می‌دهند . اين تغيير ناگهانی كه در خواص ارثی موجودات ايجاد می‌شود و آن را بعدا "موتاسيون" يا " جهش " ناميدند ، دارای چهار خاصيت است: اول اينكه ناگهان‌ ظاهر می‌شود و در موقع ظهور حداكثر خاصيت خودش را بروز می‌دهد، يعنی‌ موتاسيون يا جهش منفصل است ، متصل و تدريجی نيست . دوم اينكه جهش يا موتاسيون ارتباطی به محيط خودش ندارد و علت معلوم و آشكاری هم ندارد ، يعنی در دو فرد از يك جانور يا گياه در شرايط و محيط مساوی ، برای يكی‌ دست می‌دهد و برای يكی دست نمی‌دهد. سوم اينكه اين جهش برای گياهان و جانوران با شدت و ضعفهای مختلف دست می‌دهد ، گاهی ممكن است با تحليل‌ رفتن چشم يا يك چشم شدن يا كور شدن يك جانور و يا تغيير رنگ يك جانور و يا ريختن موی يك جانور بروز كند . اما چهارمين خاصيت كه مهمتر از همه‌ است اين است كه جهش روی ژن اثر می‌كند و عينا به اعقاب منتقل می‌شود و ارثی است . بنابراين نتيجه گرفتند كه نه تنها در گياهان ، بلكه در تمام‌ انواع جانوران و در تمام زمانها و دورانهای زمين‌شناسی هميشه جهش و موتاسيون وجود داشته ، فقط تفاوت آن اين است كه صفاتی كه براثر جهش در گياهان يا جانوران ايجاد می‌شود ، اغلب از نوع مغلوب است و اگر نوع آن‌ جداگانه پرورش داده نشود ، تدريجا مستهلك می‌شود و اگر جداگانه پرورش‌ داده شود ، ايجاد نوع جديد می‌كند ، به طوری كه مثلا گوسفند مرينوس خودش‌ يك جهشی بود كه برای دو بره در استراليا در سال 1828 اتفاق افتاد و شبان‌ آنها اين دو گوسفند را جداگانه پرورش داد و در نتيجه الان گوسفند مرينوس‌ را در تمام سطح كره زمين می‌بينيد و از آن پشم بسيار گران قيمت و لطيفی‌ به دست می‌آيد.
 فقط يك سؤال باقی می‌ماند و آن اينكه اين ژنها كه اين نقش عمده را دارند و اين قدر ثبات دارند و با اين سرسختی و فقط با فرمول معينی نقل‌ مكان می‌كنند ، آيا اينها به دست بشر قابل تصرف و مداخله هستند يا نه ؟ جواب مثبت است ، می‌گويند می‌توانيم ولی رابطه بين عامل اثر دهنده و حادثه يا معلول يا پديده‌ای كه به وجود می‌آيد ، هنوز كشف نشده . مثلا آمده‌اند با عبور دادن اشعه تصفيه نشده‌ ايكس بر روی جنين موش ديده‌اند در آن ، صفات خارق‌العاده‌ای مثل تحليل‌ رفتن چشم با يك چشم شدن يا كور شدن به وجود آمده ، ولی رابطه ايندو را كشف نكرده‌اند . پس حالا كه فهميديم تكامل موجودات جاندار با نظريه‌ داروين و لامارك ( يعنی با انتخاب طبيعی و انتقال صفات ارثی ) ميسر نشد ، ملاحظه می‌كنيم كه فقط " جهش " وقوع تبدل انواع يا تكامل جانوران را امكان پذير می‌كند و فقط امكان دارد به وسيله جهش اين عمل صورت گرفته‌ باشد . اما در اينجا بد نيست يك مقايسه‌ای بكنيم : لامارك عقيده‌ داشت‌موش كور برای اين كور است كه اول چشم داشته ، مدتی در غار به سر برده و احتياج نداشته چشمش را به كار ببرد ، بعد تدريجا كور شده است.
 داروين می‌گفت نه ، موش كوری كه الان ما می‌بينيم كور است ، از گروه‌ كورها بوده منتها موشهای كوری كه در بيرون و در روشنايی بوده‌اند ، به‌ علت نقص اين عضو و عدم توانايی در مقابل تنازع بقا و رقابت با رقيبان‌ از بين رفته‌اند ، آن كورهايشان كه آنجا بوده‌اند و با كورهای ديگر زندگی‌ می‌كرده‌اند ، احتياج نداشته‌اند چشمشان را به كار ببرند ، لذا باقی‌ مانده‌اند و انتخاب طبيعی موجب اين شده كه ما می‌بينيم موش كور در غار و تاريكی به سر می‌برد . موتاسيون می‌گويد نه ، كور شدن يك موتاسيون و يك‌ جهش است كه برای يك عده از موشها يا جانوران ديگر دست داده است ؟ آن‌ موشهايی كه در تاريكی به سر برده‌اند ، اين صفت به حالشان مضر نبوده ، باقی مانده‌اند و آن صفت برای موشهايی كه در روشنايی زندگی می‌كرده‌اند و اين موتاسيون برايشان ايجاد شده ، مفيد نبوده و آنها را از بين برده است‌ . موتاسيون تقريبا به انتخابی مانند انتخاب طبيعی ولی به نام انتخاب‌ حذفی عقيده دارد . يا مثلا لامارك می‌گفت پرده بين انگشتان پای پرندگان‌ شناور بر اثر استعمال و شناوری تدريجا ايجاد و تقويت شده است . » [3]
 در کتاب «قرآن و علوم طبیعی»، که مجموعه ای از مقالات است به این نظریه و تطبیق آن با قرآن کریم پرداخته شده است . در آنجا آمده است « بر اساس فرضیه موتاسیونیسم، عامل ایجاد صفات جدید و تحول گونه ای به گونه دیگر جهش می باشد. اساس نگرش همه نظریه های تکامل و سنگ بنای همه تئوری های فعلی بر قبول این نکته متکی است که جهش به صورت یک پدیده تصادفی روی می دهد و سپس مکانیزم های فرعی به تثبیت و انباشتن تحول های تصادفی ناشی از جهش کمک می کند. جهش های به عنوان پدیده های ناشی از علت یا علل ناشناخته معرفی می کنند . برخی از دانشمندان در مقام بیان علت احتمالی بروز جهش ها عوامل فیزیکی و شیمیایی محیط از جمله تشعشعات کیهانی را مطرح می کنند. به هر حال [او از زاویه یک دانشمند علوم اما مسلمان چنین می گوید ] ظهور صفات ناشی از جهش نیازمند وجود نوعی استعداد و زمینه قبلی است. در پرتو این نگرش، جهش های پدیده های برخوردار از علت فاعلی و غایی تشیخیص داده می شوند . [ایشان می خواهد بحث به بی راهه کشیده نشود و نقش خدای متعال در آن نادیده گرفته نشود] لذا تحول در عالم حیاتی و اشتقاق گونه ها به عنوان روند غیر تصادفی یعنی هدف دار است » [4]
 استاد جوادی در بحث علم دینی می فرمایند اگر بخواهد علم ما دینی شود، تنها نمی توان به برقرار نماز جماعت و خوندن دعای کمیل در دانشگاهها اکتفا نمود. هر چند این امور مطلوب و لازم است اما نمی تواند مساله را به صورت ریشه ای حل کند . آن گاه علوم دینی می شود که طبیعت به صورت یک لاشه مرده و جدا از آغاز و انجام خویش دیده نشود. بلکه باید نگاه متافیزیکی نیز به آن داشت و به این مساله توجه داشت که طبیعت آغاز و پایانی دارد . اگر این نگاه در علوم ایجاد شود، یک گام به سوی دینی شدن علوم برداشته شده است .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد
 


[1] تاریخ صنایع و اختراعات ، ص 19
[2] فلسفه و ایمان مسیحی ، ص 151
[3] توحید ، شهید مطهری ، ص 276-277
[4] قرآن و علوم طبیعی ، ج2 ،‌ص 300-302

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo