< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : نظریه تکامل انواع و رابطه آن با آموزه های دینی
 استدلال به قرآن بر فرضیه تکامل انواع
 موضوع بحث این بود که آیا از قرآن کریم می توان بر نظریه تحول و تکامل انواع استدلال نمود یا نه؟ برخی از نویسندگان چنین ادعایی را نموده و پاره از آیات را بر این نظریه تطبیق نموده اند. در جلسه قبل استدلال به آیه 11 سوره اعراف مورد نقد و بررسی قرار گرفت. قرآن کریم در این آیه می فرماید « وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدينَ » ما شما را آفريديم؛ سپس صورت بندى كرديم؛ بعد به فرشتگان گفتيم: «براى آدم خضوع كنيد!» آنها همه سجده كردند؛ جز ابليس كه از سجده كنندگان نبود.
 حاصل استدلالی که به این آیه شده این است که در آیه سه مرحله برای آفرینش انسان بیان شده است:
  1. «خلقناکم» آفرینش جانداران تک سلولی و تکامل آنها تا قبل از حیوانات انسان نما،
  2. «ثم صورناکم» تکامل حیوانات و رسیدن به حدی که حیواناتی با صورت انسان ایجاد شود . این جانداران هر چند از نظر ظاهر شبیه انسان هستند اما هنوز از نظر عقل و فکر کامل نشده اند .
  3. «ثم قلنا للملائکه اسجدوا » در این مرحله انسان به مرحله نهایی خود که دریافت عقل و خرد است می رسد. آغاز این مرحله با خلقت حضرت آدم (ع) مصادف است . در این مرحله انسان به مقامی رسیده است که لیاقت یافته مسجود ملائکه الهی واقع شود .
 ایشان سپس گفته اند از آنجا که این کلمات با حرف «ثم» به هم عطف شده است دو مطلب فهمیده می شود: یکی اینکه میان این مراحل سه گانه پیوستگی وجودی برقرار است. دیگر اینکه این مراحل با فاصله زمانی طولانی اتفاق افتاده است. [1]
 نقد و بررسی این استدلال
 مقدماتی که در این استدلال شده است همه مورد پذیرش است اما نتیجه ای که از آن گفته شده نادرست است . در مورد این استدلال چند نکته قابل توجه است :
  • قرینه و علاقه در مجاز در اسناد
 آقای دکتر سحابی مراد از ضمیر کم را نوع انسان دانسته است و گفته است مراد مراحل خلقت انسان است . اما با دقت در سیاق این آیه بدست می آید که مراد از ضمیر کم، حضرت آدم (ع) است. قرینه این مطلب نیز، جمله سوم آیه است: « ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ » زیرا در صورتی که مراد از ضمیر کم، نوع انسان باشد باید گفته می شد قلنا للملائکه اسجدوا لکم؛ در حالی که خطاب به حضرت آدم (ع) شده است . علاوه بر اینکه برای این مجاز بر خلاف معنایی که آقای سحابی نموده است ، علاقه نیز وجود دارد .
 توضیح اینکه در آن گاه که در کلام مجاز صورت می گیرد دو چیز نیاز است : اول اینکه میان کلمه ای که به عنوان مجاز به کار می رود و مجاز له، علاقه ای برقرار باشد . مثلا وقتی گفته می شود رایت اسدا یرمی ، میان اسد و انسانی که با او تشبیه صورت گرفته باید شباهت م مناسبتی باشد. در این مثال، صفت شجاعت این نقش را ایفا می کند. دوم اینکه علاوه بر وجود علاقه، باید قرینه نیز در کلام به کار رود تا مراد متکلم از این مجاز روشن شود. علاقه در مجاز مربوطه به مقام اثبات است تا در عالم واقع چنین اسنادی صحیح باشد اما قرینه مربوط به مقام اثبات است تا مراد گوینده برای مخاطب روشن شود. برای مخاطب، این سیر از مقام اثبات به مقام ثبوت است زیرا او ابتدا قرینه را می بیند و از آن پی به مراد گوینده می برد اما برای متکلم، این سیر از مقام ثبوت به اثبات است. زیرا او ابتدا چیزی را اراده می کند، سپس برای اینکه مراد خود را به مخاطب بفهماند از قرینه استفاده می کند .
 در استدلال به آیه نیز بر طبق هر دو دیدگاه مراد از ضمیر کم، نوع انسان است که قدر متیقن آن از موقع خطاب به بعد است. از آن طرف مسلم است که این انسان ها چنین مراحلی را طی نکرده اند در نتیجه باید گفت در این آیه مجاز به کار رفته است. مفسرین می گویند مراد مجاز در اینجا حضرت آدم (ع) است اما آقای دکتر سحابی می گوید مراد اجداد انسان ها از موجودات تک سلولی است . کدام یک از این نوع مجاز ها صحیح و مطابق با موازین گفته شده است؟ برای این منظور باید ببینیم در کدامیک از این دو دیدگاه ، علاقه و قرینه وجود دارد. طبق دیدگاه اول که مراد از ضمیر کم را حضرت آدم (ع) می داند و همه مفسرین آن را پذیرفته اند، هم قرینه لفظی در کلام وجود دارد که عبارت « ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ » است و هم علاقه. وجه این علاقه همان طور که مرحوم علامه طباطبایی فرموده اند این است که در سجده ملائکه بر حضرت آدم (ع)، شخص ایشان موضوعیتی نداشته بلکه دو ویژگی است که در ایشان وجود دارد:
  1. نفخه روحی که از خدای متعال در انسان دمیده شده است و حقیقت انسانیت را تشکیل می دهد « فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‌ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ » حجر ، 29
  2. خلیفه الله بودن انسان « إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة » بقره ، 30
 این دو ویژگی در پاره ای از انسان ها تا روز قیامت وجود دارد و اگر یک لحظه این مقام نباشد ، سوال ملائکه بی جواب خواهد ماند. در روایت آمده است که زمین هیچ گاه خالی از حجت نیست « وَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا » [2] . به جهت همین دو ویژگی است که انسان لیاقت مسجود بودن ملائکه را یافته است .
 مرحوم علامه طباطبایی در المیزان می فرماید « الخطاب فيه لعامة الآدميين و هو خطاب امتناني كما مر نظيره في الآية السابقة لأن المضمون هو المضمون و إنما يختلفان بالإجمال و التفصيل.
 و على هذا فالانتقال في الخطاب من العموم إلى الخصوص أعني قوله: «ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» بعد قوله: «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ» يفيد بيان حقيقتين:
 الأولى: أن السجدة كانت من الملائكة لجميع بني آدم أي للنشأة الإنسانية و إن كان آدم ع هو القبلة المنصوبة للسجدة فهو ع في أمر السجدة كان مثالا يمثل به الإنسانية نائبا مناب أفراد الإنسان على كثرتهم لا مسجودا له من جهة شخصه كالكعبة المجعولة قبلة يتوجه إليها في العبادات، و تمثل بها ناحية الربوبية.
 و يستفاد هذا المعنى أولا من قصة الخلافة المذكورة في سورة البقرة آية 30- 33 فإن المستفاد من الآيات هناك أن أمر الملائكة بالسجدة متفرع على الخلافة، و الخلافة المذكورة في الآيات كما استفدناه هناك- غير مختصة بآدم بل جارية في عامة الآدميين فالسجدة أيضا للجميع. » [3]
 بنابراین طبق این دیدگاه استفاده از مجاز در این آیه حکیمانه است. اما ببینیم مجازی که دکتر سحابی بکار برده است مطابق قواعد و ضوابط آن است یا نه ؟ ایشان گفته است خطاب آیه نوع انسان است . اما در عبارت « خلقناکم » مجاز گرفته شده از اجداد آغازین آنها که جانداران تک سلولی بوده است . در عبارت « صورناکم» نیز مجاز بکار رفته از جاندارانی که از نظر صورت شبیه انسان هستند اما فاقد قدرت عقل و تفکر بوده اند. این تفسیر همان طور که گفته شد نیازمند قرینه و علاقه است . در ظاهر آیه که قرینه ای بر آن وجود ندارد. قرینه علمی نیز که قطعی نیست و لذا نمی توان کلام خداوند را بر اساس آن معنا نمود . از نظر علاقه در مجاز، چه رابطه ای میان انسان های عصر پیامبر و موجودات تک سلولی آغازین وجود دارد تا چنین مجازی عاقلانه باشد ؟
 حاصل اینکه مقدماتی که ایشان برای استدلال به آیه بکار برده صحیح است اما نتیجه ای که از آن گرفته اند نادرست است . از این مساله در منطق با عنوان «وضع ما لیس به علت عله» یاد می شود.
  نکته دوم : تفسیر این آیه بر اساس آیات دیگر
 وقتی به آیات دیگر قرآن مراجعه می شود، روشن می شود که این آیه در آیات دیگر به روشنی تفسیر شده است . برخی از این آیات از این قرار است :
 1- قرآن کریم در سوره حجر می فرماید « وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (28) فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‌ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ » [4] قسمت اول که می فرماید خداوند بشر را از گل خشکیده و بد بو آفرید ، مشابه عبارت خلقناکم در سوره اعراف است. قسمت دوم آیه نیز که می فرماید هنگامی که او را تسویه نمود ، مشابه صورناکم در آنجاست. قسمت سوم آیه نیز گویای آن است که بعد از اینکه حضرت آدم (ع) صورت گری شد، خدای متعال از روح خود در وی دمید « نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي » بعد از این مرحله است که لیاقت مسجود بودن فرشتگان را یافت .
 2- در همین سوره، در چند آیه قبل آمده است « وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ » [5] این آیه به خلقت کلی انسان اشاره شده است اما همان طور که در آیات بعد می آید مراد از انسان ، حضرت آدم (ع) است . وجه این مجاز این است که بیان شود حضرت آدم (ع) به عنوان نماینده حقیقت انسانیت و خلیفه الله بودن مسجود ملائکه قرار گرفته است . این سجده از طرف فرشتگان همیشه و در هر عصری نسبت به ولی خدا وجود دارد .
 3- گاهی در قرآن کریم مواردی وجود دارد که سخن از اجداد حاضرین است اما آنها را مخاطب قرار داده است. به عنوان نمونه می فرماید « وَ لَقَدْ جاءَكُمْ مُوسى‌ بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ » [6] با اینکه مخاطب این آیه یهودیان عصر پیامبر اکرم (ص) است اما گفته شده است آنگاه که حضرت موسی (ع)‌ به نزد شما آمد . روشن است که منظور اجداد آنهاست . یا در جای دیگر می فرماید « وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ » در حالی که گرفتن پیمان و برافراشته شدن کوه طور مربوط به یهودیان عصر حضرت موسی (ع) است .
 در آیه مورد بحث نیز هر چند خطاب به انسان های عصر رسالت است اما مراد جد آنها یعنی حضرت آدم(ع) است .
 به آیات دیگری بر فرضیه تکامل استدلال شده که ان شاء الله در جلسه بعد بررسی می نماییم .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] این استدلال در کتاب قرآن مجید ، تکامل و خلقت انسان ، نوشته دکتر یدالله سحابی ، ص 171 و 172 آمده است .
[2] بحار ، ج51 ، ص 113
[3] المیزان ، علامه طباطبایی ، ج8 ، ص 20 ، ط :جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
[4] حجر ، 28 و 29
[5] حجر ، 26
[6] بقره ، 92

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo