< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/03/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: نظریه تکامل انواع و رابطه آن با آموزه های دینی
 بررسی دیدگاه قرآن درباره خلقت انسان
 حاصل بحث این شد که آیات قرآن کریم بر خلقت حضرت آدم (ع) به صورت مستقل و مستقیم از خاک دلالت دارد. مرحوم علامه طباطبایی این دلالت را ظاهر و قریب به نص دانستند که قابلیت تاویل را دارد . اما به شرط آنکه دلیل قطعی در این باره وجود داشته باشد. اما از سخن برخی صاحب نظران استفاده شد که دلالت قرآن بر خلقت حضرت آدم (ع)‌، به صورت نص بوده به گونه ای که دیگر تاویل بردار نیست. اینان معتقد هستند خلقت حضرت آدم (ع) به صورت خارق العاده بوده است. این دیدگاه دارای قوت بیشتری است ، موید آن نیز دو چیز است :
 1- آیاتی که در آنها صلصال به عنوان ماده خلقت انسان معرفی شده است: « وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون‌ » [1] در مورد ماده تراب و مانند آن چه بسا بتوان توجیه نمود که بیان یکی از مراحل تحول انواع است اما در مورد صلصال چنین چیزی ممکن نیست. زیرا در تحول انواع مقطعی به عنوان صلصال وجود ندارد . صلصال به معنای گل خشکیده ای است که در معرض آفتاب قرار گرفته به حدی که گویا پخته است. قائلین نظریه تحول انواع ریشه خلقت را به آب بر می گردانند . نحوه آن نیز به این صورت بوده که بعد از ایجاد آب در زمین کم کم لجن ها در آن شکل گرفته است . در میان این لجن ها موجودات تک سلولی ایجاد شده و بعد ماهی ها شکل گرفته تا رسیده است به انسان. لذا در نظام طبیعی مرحله صلصال وجود ندارد. این مطلب گویای آن است که آیات قرآن در این زمینه قابل تاویل نیست.
 2- در کنار این مطلب، روایات نیز وجود دارد که این دیدگاه تاویل ناپذیری آیات مربوطه به خلقت حضرت آدم (ع) را تقویت می کند. از جمله حضرت امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه درباره خلقت انسان می فرماید « ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ وَ لَاطَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَمَدٍ [أَجَلٍ مَعْلُومٍ ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ- [فَتَمَثَّلَتْ فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ يُجِيلُهَا وَ فِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا وَ جَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا وَ أَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا وَ مَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ الْأَذْوَاقِ وَ الْمَشَامِّ وَ الْأَلْوَانِ وَ الْأَجْنَاسِ مَعْجُوناً بِطِينَةِ الْأَلْوَانِ الْمُخْتَلِفَةِ- 97 وَ الْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ وَ الْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِيَةِ وَ الْأَخْلَاطِ الْمُتَبَايِنَةِ مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْبَلَّةِ وَ الْجُمُودِ- [وَ الْمَسَاءَةِ وَ السُّرُورِ وَ اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِكَةَ وَدِيعَتَهُ لَدَيْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِيَّتِهِ إِلَيْهِمْ فِي الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَكْرِمَتِهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ [لَهُمْ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيس‌ » [2] خدای متعال بعد از اینکه آسمان ها و زمین را خلق نمود، دست به کار خلق انسان شد. برای این منظور از جاهای سخت و نرم، شور و شیرین زمین تربتی را برگرفت و سپس صاف نمود و درشت های آن را گرفت و با مقداری آب مخلوط نمود. بعد از اینکه این گل به صورت چسبنده در آمد آن را به شکل و صورتی در آورد که دارای اعضا و اندام مختلف بود . سپس آن را رها نمود تا خشک و سخت شود، آفتاب بر او تابید و آنقدر این امر طول کشید که خشک و صیقلی شد. این امر دفعتا هم صورت نگرفت بلکه زمانی به طول انجامید . بعد از این مرحله خدای متعال از روح خود در او دمید در اینجا بود که انسان ایجاد شد. موجودی که دارای ذهن و فکر بود و می توانست اعضا و جوارح خود را با اختیار خویش جابجا کند. این موجود به جهت فطرت خویش می توانست حق و باطل را تشخیص داده و از هم جدا کند.
 آنچه حضرت امیرالمومنین (ع) درباره خلقت انسان در اینجا بیان داشته همانند نص است و روشن است که دیگر قابل تاویل و تطبیق بر نظریه تحول انواع نخواهد بود.
 بنابراین در نهایت می توان گفت دیدگاهی که آیات قرآن را در خلقت انسان، تاویل ناپذیر می داند با توجه به کلمه صلصال و روایات، از قوت بیشتری برخوردار است.
 نکته : علم تجربی به جهت قلمرو خویش نمی تواند در مساله خلقت جانداران راه های دیگر را نفی نماید و بگوید تنها راهی که وجود دارد، راه تحول است . در باب معجزه و رابطه آن با علم نیز نمی تواند وجود سببی دیگر و یا تحقق مانعی در اجرای قانون علمی را نفی کند. حضرت آیت الله جوادی در این باره فرمودند « جریان مزبور [تحول انواع] بر فرض ثبوت آن محصول عقل تجربی است و هرگز فتوای انحصاری نخواهد داد یعنی نمی تواند ثابت کند که از غیر راه تجربه ممکن نیست بشر بدنیا آید. بر فرض قطعی شدن چنین فرضیه ای می توان از آن به عنوان دلیل لبی منفصل برخی از ظواهر ظنی ادله نقلی را توجیه کرد » [3]
 خارق العاده بودن خلقت انسان
 حاصل سخن این شد که جریان خلقت حضرت آدم (ع) به صورت ویژه و خارق العاده بوده است. حال سوالی که مطرح است این است که وقتی سخن از خارق العاده خلقت می آید ، مراد چه نظام عادی است که این کار آن را خرق نموده است؟ دو صورت در اینجا قابل تصویر است :
 1- گفته شود جمیع انواع نباتات و حیوانات از طریق تکامل زیستی بوجود آمده اند غیر از انسان که به صورت مستقل و خارق العاده خلق شده است. این امر مسلم است که نسل کنونی به حضرت آدم (ع) منتهی می شود. مرحوم علامه می فرماید: این مطلب از ضروریات قرآن است که پدر و مادر نسل کنونی را حضرت آدم (ع) و حواء می داند. اما در اینکه قبل از ایشان نیز انسانهایی بوده است و کیفیت و خصوصیات آنها چه بوده است، در این باره قرآن کریم سخنی بیان نکرده است .
 2- در صورتی که گفته شود انسانهایی قبل از حضرت آدم (ع) بوده اند در این صورت خلقت حضرت آدم (ع) بر خلاف خلقت انسان های قبل از خود بوده است. از نظر علمی نیز این مساله پذیرفته شده که عمر انسان به میلیون ها سال می رسد. الان فسیل هایی از انسان مربوط به 500 هزار سال پیش بدست آمده است. در حالی که از حضرت آدم (ع) به این طرف در حدود 10- 7 هزار سال سپری شده است . مرحوم علامه طباطبایی نیز در تفسیر آیه اول سوره نساء، 7 هزار سال را تایید نموده و بر آن استدلال نموده اند . طبق این دیدگاه ، خلقت حضرت آدم (ع) به صورت بی واسطه از خاک خرق عادت تولد انسان های گذشته می باشد.
 اشکال و جواب
 آقای قراملکی در کتاب «موضع علم و دین در خلقت انسان » این اشکال را مطرح کرده است که وقتی شما مساله خلقت حضرت آدم (ع) را به خارق العاده ارجاع می دهید، در حقیقت خارج شدن از یک مشکل و وارد شدن در مشکل دیگری است و حل مساله نخواهد بود. اما همان طور که در بحث رابطه معجزات و علم بیان شد، مشکلی در مساله معجزات نسبت زیرا علم راههای منحصره را بیان نمی کند و معجزه از راه دیگری که برای علم ناشناخته است صورت گرفته است .
 وی در اشکال دیگری گفته است نظریه تحول انواع یک قضیه کلی نیست که استثنا بردار نباشد بلکه یک قضیه شخصیه است « ماهیت تئوری تکامل نه یک قانون علمی بلکه یک میل طبیعی به شکل قضیه شخصیه است، نه محصوره کلیه و به همین دلیل استثنا پذیر نیست » [4] طبیعت به گونه ای است که از ساده به پیچیده میل دارد.
 اما این اشکال نیز وارد نیست و خلطی در آن صورت گرفته است. قضیه کلی، به قضیه ای گفته می شود که بتواند بر مصداق ها و افراد مختلف صدق کند. مثلا شمس هر چند یک فرد بیشتر ندارد اما چون قابلیت صدق بر کثیرین را دارد کلی است. قانون جاذبه نیز هر چند یک میل طبیعی است اما به عنوان یک قانون علمی شناخته شده است . هر چند گاه استثنائاتی در آن رخ می دهد. مساله انبساط فلزات و مانند آن نیز همه قوانین کلی است . مساله تحول انواع نیز می تواند مصادیق زیادی داشته باشد در نتیجه یک قانونی کلی خواهد بود .
 بررسی دو مساله دیگر
 در ادامه این بحث، دو مساله دیگر ان شاء الله باید پیگیری شود :
 1- مساله اول بررسی دیدگاهی است که کلمه آدم در قرآن را آدم نوعی می داند نه شخص حضرت آدم (ع). [5] [6] بر طبق این دیدگاه جریان حضرت آدم (ع)، استفاده از شجره ممنونه ، مساله توبه و مانند آن همه جنبه سمبلیک دارد و چنین امری به صورت حقیقی رخ نداده است. مراد از این جریانها بیان طبیعت انسان است. سجده فرشتگان نیز نسبت به طبیعت انسانی بوده است نه شخص خاصی .
 اما این دیدگاه نادرست است و آیات بسیاری آن را رد می کند. از جمله آنها جریان تشبیه حضرت عیسی (ع) به حضرت آدم (ع) است. در صورتی که مراد از آدم، طبیعت انسان باشد در این صورت این تشبیه معنا نخواهد داشت و احتجاج با نصارای عقیم خواهد ماند. زیرا حضرت عیسی (ع) نیز دارای طبیعت انسانی است .
 2- مساله دیگر وجود انسان قبل از خلقت حضرت آدم (ع) است . این مساله در روایات بیان شده است.
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] حجر /سوره 15، آیه 26 . ( در آیات 28 حجر ، 33 حجر و 14 الرحمن نیز این عبارت آمده است )
[2] نهج البلاغه ، سید رضی ، خطبه 1 ، ص 507 ، ط : هجرت
[3] تفسیر تسنیم ، آیت الله جوادی ، ج 14 ، ص 429 ، ط : اسراء
[4] موضع علم و دین در خلقت انسان ،‌قراملکی ، ص 118
[5] المیزان فی تفسیر القرآن ، علامه طباطبایی ، ج4 ، ص 142
[6] المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 16 ، ص 257

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo