< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: برهان نظم و اتقان صنع در خداشناسی
 منابع مطالعاتی
 در ابتدای بحث، چند منبع مطالعاتی در این باره معرفی می شود:
 1- از کتب اسلامی :
 کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ، ج5 ، ص 39-47 ؛ کتاب توحید، شهید مطهری ، ص 57 97 ؛ کتاب علل گرایش به مادی گری، استاد مطهری ، ص 136 156 ؛ کتاب تبیین براهین اثبات خدا، آیت الله جوادی، ص 228 243 ؛ کتاب مدخل مسائل جدید در علم کلام ، آیت الله سبحانی ، ج1 ، ص 72 109 ؛ کتاب جستارهایی در کلام جدید، مجموعه مقالات ، ص 1 - 27 ؛
 2- از کتب غربی و مسیحی :
 کتاب کلیات فلسفه، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی ، ص 209 222 ؛ کتاب علم و دین، ایان باربور (در این زمینه مطالب زیادی بیان کرده است ) در فصل های 2، 3 ، 4، 5 و 12 ؛ کتاب عقل و اعتقاد دینی ، ص 152 - 162 ؛ کتاب خدا در فلسفه ، برگرفته از دایره المعارف فلسفه پل ادوارد ، ص 79 93؛ کتاب فلسفه دین ، جان هیک ، ص 59 67 ؛ کتاب فلسفه دین، جان هاسپرز ، ص 95 107
 در مطالعه این آثار از منابع اسلامی اولویت با آثار استاد مطهری و از میان کتب غربی، اولویت با کتاب علم و دین و کتاب عقل و اعتقاد دینی است.
 نکته ای در روش فراگیری علوم
 شیوه صحیح فرا گیری دروس به این صورت است که ابتدا مطالعه ای قبل از درس انجام گیرد ، سپس در درس بیشتر توجه به خود درس باشد و نکات کلی یادداشت شود. بعد از آن لازم است مطالبی که در کلاس مطرح شده در ذهن فرد دوباره مرور شود و اگر بتواند خلاصه آنها را با سبک خودش نگارش کند و سپس مباحثه ای نیز بر مطالب داشته باشد. کسی که این گونه درس بخواهد بهره خوب و زیادی خواهد برد اما اگر صرف حضور و گوش کردن باشد و تا جلسه بعد ذهن درگیر مباحث نباشد، بهره اش کم خواهد بود. سبک مطالعه و مباحثه عالمان در گذشته نیز همین گونه بوده است و سبکی بسیار ارزنده است. سبک های جدید مانند نگارش بر تابلو و مانند آن هر چند مزایایی دارد اما دستگاه ذهن و تحلیل انسان را به مرور سست خواهد کرد و دستگاه فکری مولد نخواهد ساخت بلکه صرفا انبانی از مطالب در ذهن فرد نقش می بندد.
 نکته دیگر اینکه علم دین باید در خدمت اهداف دین باشد و خود علم مطلوب بالذات نیست اگر چه نسبت به امور دنیوی مطلوب است. علم حوزه تنها در خدمت دین است و سایر امور مانند کسب در آمد مطلوب بالعرض هستند. تمثیل آن مانند درختی است که میوه می دهد اما از سایه آن نیز بالعرض استفاده می کنند .
 لذا باید مباحث را خوب فهمید و دانست و آن ها را در جهت مقاصد دین بکار برد، و به فرموده امام حسن عسکری (ع) مرزبانی دین نمود « عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُهُ » [1] علمای شیعه ما مرزبانان بیداری هستند که از مرزهای عقیدتی در برابر شیطان و لشکریان او حفاظت می کنند.
 جایگاه برهان نظم و اتقان صنع در الهیات مسیحی
 در جلسه قبل به جایگاه این بحث در منابع اسلامی اعم از منابع فلسفی، کلامی و کتب معاصر پرداخته شد. اکنون به جایگاه این بحث در الهیات غربی و مسیحی می پردازیم. به طور خلاصه چند دوره برای سررشته این بحث در غرب می توان دنبال نمود:
 1- دوره عهد یونان باستان . گفته اند در بعضی از آثار افلاطون و ارسطو، برهان نظم بیان شده است. جان هیک در این باره گفته است « سابقه برهان نظم در آثار متون فلسفی به تیمائوس افلاطون باز می گردد » [2] ایان باربور نیز می گوید «برهان اتقان صنع تاریخچه طولانی از مدافعان از ارسطو گرفته تا اکویناس و نیوتن و پیلی داشته است » [3]
 2- دوران مسیحیت قبل از عصر جدید یعنی قرون وسطی . در این دوره شخصیت شاخصی به نام توماس اکویناس قرار دارد و به جهت اهمیت، دیدگاه وی هنوز نیز مورد توجه است. تا جایی که مکتبی در غرب در دوران معاصر با نام مکتب «نو تومایی» ایجاد شده تا آراء اکویناس را با پردازش امروزی حفظ کنند. اکویناس بر اثبات وجود خداوند پنج برهان اقامه نمود که یکی از آنها برهان نظم می باشد.
  متاسافانه برخی از متجددین و روشنفکران ما می گویند باید کلام قدیم را بایگانی کرد و کلام نویی نوشت در حالی که در غرب طرفداران مکتب نو تومایی و دیگران گذشته خود را دور نریختند. و راه درست همین طور است . باید میراث و تراث خود را حفظ کرد منتهی بهره برداری امروزی از آن نمود. آنچه این روشنفکران می گویند خالی نمودن پشتوانه و عقبه خویش است که در این صورت با کمترین باد مخالفی درهم شکسته می شود.
 3- عصر جدید تا قبل از هیوم ( تا نیمه های قرن 18) . در این دوران به جهت پیشرفت های وسیعی که در علم جدید رخ داد، برهان نظم مورد اقبال بیشتری قرار گرفت . در این دوران داده های علم جدید در خدمت این برهان و در واقع در خدمت دین قرار گرفت. بر اثر کشف های جدید علمی توجه متفکران به نظم حاکم بر عالم جلب شد تا جایی که خود نیوتن برای اثبات وجود خداوند برهان نظم را مطرح نمود .
 4- از دیوید هیوم (1711 1776) به بعد تا داروین. هیوم ، فرد عجیبی بوده است وی تمام عمر خود را برای نقد ادله اثبات خداوند بکار گرفته است. وی درباره برهان نظم 25 سال وقت گذاشت و حاصل آن را در کتابی با نام « گفتگویی های درباره دین طبیعی» نوشت. منظور از دین طبیعی، دینی است که نمی خواهد مبتنی بر ریشه های وحیانی باشد. وی در این کتاب مناظره های فرضی را ترتیب داده و به این صورت مطالب خود را بیان کرده است. بعد از تمام شدن این کتاب، ابتدا با توصیه دوستان از چاپ آن منصرف می شود اما در اواخر عمر از آدام اسمیت می خواهد که آن را چاپ کند اما او زیر بار این امر نمی رود. وی ناشر آشنایی داشته و با او صحبت می کند، اما او نیز حاضر به این کار نمی شود تا اینکه این مساله را با یکی از نزدیکان خود در میان می گذارد . او این کتاب را سه سال بعد از فوت هیوم چاپ می کند. چاپ این کتاب همان طور که پیش بینی می شد بلوا و غوغایی را ایجاد کرد. عده ای از ملاحده و شکاکان از آن خوشحال شدند و متدینین به فکر می افتند . برخی به خاطر وجود این شبهات دست از این برهان بر داشتند و عقب نشستند اما برخی دیگر به رفو و اصلاح این برهان پرداختند . مثلا هیوم گفته بود به جای تشبیه جهان به یک جسم بی روح مانند ساعت آن را به یک جسم جاندار مثال بزنیم . در این صورت می توان گفت این جسم جاندار از درون خود دست به انتخاب می زند. در برابر این سخن آنان گفتند: این تشبیه را از شما می پذیریم اما می گوییم خود همین موجود زنده نیز نیازمند رشد، برنامه ریزی و یک نقشه دقیق است. آن نقشه که نمی تواند از پیش خود او بوجود آمده باشد.
 5- از داروین تا کنون . با آمدن داروین و طرح فرضیه انتخاب طبیعی، شبهات هیوم دوباره قوت یافت زیرا آنچه هیوم مطرح کرده بود اکنون از راه تجربه نیز شواهدی را یافته بود . طبق فرضیه داروین نظم موجودات طبیعی از درون آنها حاصل شده و محصول انتخاب طبیعی است و نیازمند نیرویی بیرون از خود نمی باشد.
 از زمان داروین به بعد در غرب فضا به همین صورت مانده است. عده ای مقاومت کرده و تقریرهایی مختلفی از برهان نظم ارائه داده اند و عده ای دیگر این برهان را کنار گذاشته اند. [4]
 رویکردهای متدینین مسیحی برای دفاع از برهان نظم
 ایان باربور نویسنده کتاب علم و دین در این باره مطالبی را بیان کرده است که حاصلش چنین است:
 از آنجا که برهان نظم از عمومیت بیشتری در میان مردم برخوردار است و این شبهات مساله دین داری مردم را زیر سوال برده است برخی از موحدین در مقابل این شبهات به دفاع برخواسته و مطالبی را بیان کرده اند. در این باره چهار رویکرد کلی وجود دارد:
 1- عده ای برای اینکه نقش خداوند را در جهان نشان دهند به سراغ خلا های علم تجربی در تفسیر جهان طبیعت رفته اند و چون دانشمندان را در تفسیر این امور ناتوان دیده اند آنها را به خداوند نسبت داده اند. اما این روش اشتباه است و دو پیامد منفی یکی برای علم و یکی برای دین به همراه دارد :
 الف) پیامد منفی آن برای علم این است که می گفتند: هر چه معایب علم بیشتر باشد به نفع دین است لذا نمی خواستند تا علم پیشرفت کند.
 «زلف آشفته او باعث جمعيّت ماست چون چنين است پس آشفته‌ترش بايد كرد»
 ب) برای دین نیز این عیب را به همراه داشت که با پیشرفت علم و پر شدن خلاها، دین عقب نشینی کرد.
 استاد مطهری در این باره می فرماید: فرق میان الهیات اسلامی با الهیات غربی در این است که آنان خواسته اند خداوند را در میان مجهولات بیابند در حالی که طبق الهیات اسلامی خداوند را باید از راه معلومات شناخت. « طرز فكر گروه بى‌شمارى از مسئله توحيد و خدا شناسى اين است كه مى‌خواهند از طريق منفى خدا را بشناسند نه از طريق مثبت، مى‌خواهند خدا را در ميان مجهولات خود جستجو كنند نه در ميان معلومات خود؛» [5] . این مطلب از کلمات قصار استاد مطهری است. از دیگر کلمات زیبای ایشان که در مورد تفاوت دمکراسی و آزادی اسلامی با آزادی غربی بیان کرده اند این است که گفته اند: تفاوت آزادی در اسلام با غرب در این است که در غرب، حیوان راه مورد نظر است در حالی که در اسلام انسان آزاد که در بر دارنده صفات انسانیت است مورد نظر است. « آزادى به اين معنا- كه عرض كردم مبناى دموكراسى غرب قرار گرفته است- در حقيقت حيوانيتِ رهاشده است. انسان به موجب اين كه ميل و خواست و اراده دارد بايد آزاد باشد. اين آزادى جز همان حيوانيتِ رهاشده چيز ديگرى نيست و حال آن كه مسئله در موضوع انسان اين است كه انسان در عين اين كه انسان است حيوان است و در عين اين كه حيوان است انسان است. انسان يك سلسله استعدادهاى مترقى و عالى دارد كه ملاك انسانيت اوست، يعنى تفكر منطقى انسان (نه هرچه كه نامش تفكر است كه اغلب يك سلسله تخيلات است) و تمايلات عالى انسان: تمايل به حقيقت‌جويى، تمايل به خير اخلاقى، تمايل به جمال و زيبايى و بالخصوص جمالهاى معنوى كه از مختصات انسان است،» [6]
 تلاش غرب برای استحاله فرهنگی جوامع اسلامی
 اکنون در غرب، فلسفه امثال نیچه حاکم است. فلسفه او فلسفه قدرت است. انسان برتر او حضرت نوح(ع) و ابراهیم (ع) نیست بلکه انسان برتر او چنگیز و هیتلر و امثال آنهاست. انسان برتر آنها کسی است که بیشتر می کشد.
 متاسفانه از طرف مردم و اندیشمندان غربی اعتراض قابل توجهی صورت نمی گیرد. این بدان خاطر است که مستکبرین غربی فرهنگ مردم را مسخ کرده اند. همان که قرآن درباره شیوه حکومت فرمون می فرماید « فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه‌ » [7] . اینان در میان مردم استحاله فرهنگی ایجاد کردند و این مسائل یک هشدار است. آنان برای ما نیز این نقشه را کشیده بودند و طی هشت سال تلاش فراوانی کردند. اگر عاشورا ، امام زمان (ع) ، شبهای قدر نو امثال دعاهای کمیل نبود جامعه ما نیز کم کم سکولاریزه می شد. لذا باید دائما مراقب بود. اگر استحاله فرهنگی در جامعه ای خصوصا جامعه دینی رخ دهد، دشمنان راحت می خوابند و الحمدلله با عنایات الهی و رهبری مقتدرانه مقام معظم رهبری که وجوش را برای انقلاب حفظ کند موفق نشده اند.
 آنان کاری کردند که مردم تنها به فکر آب و نان خویش هستند و کاری به سیاستمداران خود ندارند.
 2- رویکرد دیگر برای دفاع از برهان نظم ، استدلال نمودن به موارد خاص در علم است مثلا اینکه دستگاه بینایی چگونه کار می کند؟ یا منظومه شمسی چگونه عمل می کند و از این طریق برهان نظم را استخراج نموده اند. شبهات هیوم و داروین این رویکرد را مورد هدف قرار داده است .
 3- رویکرد سوم کلان نگری در نظام عالم طبیعت است. در این رویکرد به جای توجه به نظم پدیده های جزئی، کل عالم مورد توجه قرار گرفته است . اینکه قانون تکامل زیستی چگونه حاصل شده است؟ اینکه انتخاب طبیعی خود چگونه عمل می کند مورد سوال قرار گرفته زیرا نمی شود که خود انتخاب طبیعی توجیه خود باشد .
 4- رویکرد دیگری که به این منظور مورد استفاده قرار گرفته، از طرف برخی نوگرایان متدین مطرح شده است . آنان گفته اند برای حل قضیه از برخی از اعتقادات سنتی راجع به خدا دست بر می داریم و می گوییم خداوند امری بیرون از طبیعت نیست بلکه در درون خود طبیعت حلول کرده است . آقای وایتهد و فلسفه پویش همین نظر را برگزیده اند . [8]


[1] بحارالانوار ، علامه مجلسی ، ج2، ص 5 ، ط : اسلامیه
[2] فلسفه دین ، جان هیک ، ص 59
[3] علم و دین ، ایان باربور ، ص 417 ، ط : مرکز نشر دانشگاهی
[4] ر.ک: کلیات فلسفه، ص 210-211 ؛ علم و دین ، ص 91 ، 111، 113،126،126، 126-127، 162، 422-425
[5] مجموعه آثار ، استاد مطهری ، ج13 ، ص 62، ط : انتشارات صدرا
[6] مجموعه آثار ، استاد مطهری ، ج24 ، ص 345، ط : انتشارات صدرا
[7] زخرف/سوره43، آیه54
[8] علم و دین ، ایان باربور ، ص 64 - 65

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo