< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مباحث مقدماتی برهان نظم و اتقان صنع
 عقل کاشف در برهان نظم
 از مباحث مقدماتی برهان نظم چند مطلب باقی مانده است که لازم است مورد بررسی قرار گیرد. یکی از آنها، شناخت عقلی است که در این برهان به کار می رود. آیا آن عقل ، عقل دقیق فلسفی است یا عقل ریاضی و عقل متعارف عرفی؟
 عقل فلسفی و یقین منطقی در برهان نظم
 روشن است که حکمی که از این برهان بدست می آید حکمی عقلی است و از مصادیق عقل نظری است اما این عقل، چگونه عقلی است؟ آیا عقل فلسفی است؟ مانند اینکه توسط عقل فلسفی حکم می شود که ارتفاع و اجتماع متناقضین محال است و یا حکم می شود که هر پدیده حادثی نیازمند علت است. حاصل این احکام، یقین منطقی بالمعنی الاخص است که احتمال خلاف در آن به حد صفر رسیده است. اما آیا وقتی می گوییم پدیده نظم دلالت بر وجود ناظم دانا و مختار می کند مراد این است که دیگر هیچ احتمال خلافی در آن راه ندارد یا اینگونه نیست؟
 معمولا آنچه در این باره گفته شده این است که برهان نظم، احتمال خلاف از بین نمی رود اما به حدی ضعیف است که هیچ عاقلی به آن اعتنا نمی کند. بر این اساس اگر کسی شاخص برهان را ، وجود یقین بالمعنی الاخص بداند در این صورت استدلال برخواسته از نظم را دیگر در حد برهان نخواهد شمرد.
 نکته قابل توجه در اینجا این است که اگر تکیه گاه ما در برهان نظم، اصل سنخیت که یکی از اصول فلسفی است باشد در این صورت نتیجه آن نیز یقین منطقی خواهد بود. زیرا بر اساس اصل سنخیت خصوصا در مورد علت فاعلی، محال است که فاقد شی بخواهد معطی شی باشد. شهید مطهری نیز به این مساله توجه داشته و فرموده است سخن قدما در مورد برهان نظم بر اساس اصل سنخیت بوده است.
 اما در صورتی که برهان نظم بر اصلی فلسفی مبتنی نباشد، در این صورت در تحلیل استدلال آن هر چقدر هم که در جهت خلاف آن به عقب برگردیم باز احتمال خلاف در آن از بین نمی رود و این احتمال کما کام باقی است که شاید این نظم محصول یک احتمال و لو خیلی ضعیف باشد. لذا یقین حاصل از آن یقین منطقی بالمعنی الاخص که احتمال خلاف در آن به صفر رسیده است نخواهد بود. البته همان طور که بعدا خواهد شد این یقین ، جزء یقینیات است اما در درجه ای پایین تر.
 عقل ریاضی و حساب احتمالات در برهان نظم
 کسی که عقل کاشف در این برهان را عقل فلسفی نداند به سراغ عقل ریاضی و حساب احتمالات می رود. تصادف، به پدیده ای گفته می شود که دارای علت هست اما بدون پیش بینی و محاسبه رخ داده است زیرا اساسا وقوع پدیده ای بدون علت محال است. وقوع تصادف و صدفه از نظر عقل متعارف بشر امری محال و شبه محال است .
 نکته: آنچه عقلا انجام می دهند دو گونه است: گاه آنان عملی را از روی احساسات و هیجانات انجام می دهند و گاهی عمل آنها ناشی از عقلانیت است منتها عقلانیت متعارف نه عقلانیت متکی به دقت های موشکافانه فلسفی. مانند اینکه هر گاه چند نفر که به صدق، شناخته می شوند و در پذیرش مطلب، اهل دقت باشند در صورتی که قضیه ای را خبر دهند، یقین به کلامشان حاصل می شود و احتمال خلاف آن مورد توجه و اعتنا قرار نمی گیرد . این یقین، از سنخ یقین است و لذا معتبر و حجت است منتهی در درجه ای پایین تر از یقین فلسفی قرار دارد. شهید مطهری نیز یقین حاصل از برهان نظم را همین یقین می داند.
 یقین دارای مراتب و مقول به تشکیک است، و همان طور که یقین فلسفی دارای مراتبی است که عبارتند از: علم الیقین ،‌حق الیقین و عین الیقین، عقل متعارف نیز یکی از مراتب عقل به شمار می رود و در یک درجه پایین تر از عقل فلسفی جای می گیرد. این یقین مانند یقینی است که از متواترات بدست می آید. در منطق بدیهیات یقینی به شش قسم تقسیم شده اند: اولیات ، مشاهدات ، تجربیات ، حدسیات ، متواترات و فطریات . در درجه اول اولیات قرار دارد و بعد از آن مشاهدات و بقیه نیز در مرتبه های پایین تر قرار دارند. اما با این حال همه آنها جزء یقینیات به شمار می آیند. به همین خاطر یقینی که از متواترات بدست می آید معتبر بوده و در مسائل اعتقادی به کار می رود. مسائلی مانند تواتر حدیث غدیر، معجزات پیامبر اکرم (ص) و تحدی از همین قبیل است. اما آیا متواترات که احتمال خلاف در آنها به صد در صد نمی رسد کنار گذاشته شده است؟ خیر احتمال خلاف در آن آن قدر ضعیف است که در نزد عقلا به منزله صفر تلقی می شود.
 نکته : قانون حساب احتمالات جزء‌ امور یقینی ریاضی است. در ریاضیات دو گونه یقین کاربرد دارد: یقین منطقی مانند آنجا که حکم می کند به اینکه جمع زوایای یک مثلت، مساوی با دو قائمه است و یقین متعارف عرفی که در آن احتمال خلاف به صفر نمی رسد اما در حد صفر تلقی می شود.
 سوال و جواب: احتمال خلاف در برهان
 گاه در مواردی پیش می آید که مساله ای که نزد عده ای روشن بوده ، خلاف آن ثابت می شود و یا فردی که یقین به پدیده ای داشته کشف خلاف برای او می شود . آیا این امور به حجیت یقین متعارف خللی ایجاد نمی کند ؟ آیا برهان امری است که باید الی یوم القیامه امکان نقض آن وجود نداشته باشد؟
 پاسخ این است که چنین شاخصی درست نیست. بلکه شاخص صحیح در حجیت یقین این است که در هنگام حکم، فرد جازم باشد و همین مقدار کافی است .
 میزان یقین لازم در خداشناسی
 قانون ریاضی مفید طمانینه و سکون نفس است. یقینی نیز که در مباحث خداشناسی به کار می رود همین یقین است . یقینی که به تعبیر برخی بزرگان یقین جلیل عرفی باشد نه یقین دقیق فلسفی. زیرا در غیر این صورت فردی که دارای یقین دقیق فلسفی نباشد از دین خارج خواهد بود و چنین یقینی برای افراد کمی حاصل می شود. بنابراین همان طور که شهید مطهری نیز فرموده اند یقینی که در دین لازم است یقین متعارف عرفی است و بیشتر از آن نشانه کمال است. اساس اهل یقین مانند کبریت احمر کمیاب هستند و مراد از آنها کسانی است که دارای مراتب بالای یقین هستند.
 بیان نمونه ای از حساب احتمالات
 شهید مطهری درباره احتمال ضعیفی که در مقابل یقین در برهان نظم قرار دارد مثال زیبایی می زنند. ایشان می فرماید:« به عنوان مثال اگر كسى كه سواد ندارد و حروف را نمى‌شناسد پشت يك ماشين تحرير بنشيند، احتمال اينكه ابتدا حرف «ب» را بزند 132 است (يك حرف از 32 حرف الفبا). اما احتمال اينكه «ب» را بزند و پشت سرش حتما «ن» را 132* 132 يعنى تقريبا 11000 است؛ يعنى احتمال آن خيلى ضعيف است. و احتمال اينكه پشت سر آنها «ى» در بيايد 132* 132* 132 يعنى تقريبا 132000 است، و احتمال اينكه اين آدم بى سواد همان طورى كه روى ماشين تحرير انگشت مى‌زند، شعر «بنى آدم اعضاى يكديگرند/ كه در آفرينش ز يك گوهرند» را تايپ كند 132 به قوه فرضا 40 است كه در عرف مى‌گويند ممتنع و محال است، در حالى كه از لحاظ رياضى اين عمل امكان وقوع دارد، منتها عدد احتمالى به سمت صفر ميل كرده است، چون مخرجش به سمت بى نهايت رفته.
 در نظم طبيعت كه هر قسمتش را در نظر بگيريم خيلى پيچيده‌تر از ماشين تحرير است، احتمال اينكه بين اينها رابطه‌اى نباشد و فرد غير ذى‌شعورى اينها را به وجود آورده باشد، عددى است كه به سمت صفر ميل كرده است. ولى به هر حال آنها مى‌گويند چون صفر نيست، پس احتمال دارد ناظم اين طبيعت، شاعر نباشد. ما مى‌گوييم گو اينكه اين عدد تقريبا به سوى بى‌نهايت ميل كرده، ولى ما همين اندازه مى‌پذيريم و شما هيچ چيزى را در طبيعت به اين اندازه يقين نداريد و همين اندازه اعتقاد به وجود خدا براى ما كافى است. » [1]
 در اینجا همان طور که گفته شد اگر برهان نظم را متکی بر اصل سنخیت بدانیم، احتمال خلاف در آن به حد صفر می رسد اما اگر بر اساس عقل متعارف و حساب احتمالات در نظر بگیریم احتمال خلاف وجود دارد هر چند به جهت ناچیزی آن به منزله صفر تلقی می شود .
 آیت الله صافی نیز در این باره سخن جالبی دارند، ایشان می فرماید: « مفاد قانون صدفه [قانون حساب احتمالات] این است که احتمال هر چیزی به صورت تصادف و اتفاق به نسبت [1-] افزایش اجزاء و عناصر و مواد تشکیل دهنده آن کاهش یابد [2-] به نسبت پیچیدگی ترکیب اجزاء و ارتباط آنها با هم [3-] و کثرت اسرار و آثار، کاهش می یابد. »
 


[1] مجموعه آثار، استاد شهید مطهری، ج4، 73، ط انتشارات صدرا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo