< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مباحث مقدماتی برهان نظم و اتقان صنع
 وجود فاعل آگاه در طبیعت
 در جلسه قبل سخنی از کتاب «تبیین براهین اثبات خدا» بیان شد که در آن استدلالی بر وجود ناظم دارای عقل و تدبیر برای جهان طبیعت شده بود. نویسنده فرمودند: « اگر هدف و غرض مترتب بر رفتارهاي مختلف، امري است كه آگاهي بر چگونگي تأمين و تحصيل آن، رشته هاي علوم مختلف تجربي را پديد مي آورد، پس علم و آگاهي در متن رفتارهايي كه براي وصول به آن انجام مي گيرد حضور دارد و بدين ترتيب صفت علم براي مبدأ و يا مبادي خاصي كه پيدايش اشياي هماهنگ و هدفمند به آنها استناد دارد اثبات مي گردد.» [1] حاصل سخن ایشان این است که در عالم واقع رشته های مختلف دانش تجربی وجود دارد. رسالت این دانش ها کشف و بیان چگونگی روابط میان اجراء عالم و ارتباط آنها با غایاتی است که در طبیعت دارند. با توجه به این مطلب روشن می شود که علم و آگاهی در متن این رفتارها باید وجود داشته باشد و الا اگر چنین نبود، علمی برای دانشمندان حاصل نمی شد. حال بعد از دستیابی به این نتیجه، نتیجه ی دیگری حاصل می شود و آن اینکه فاعل طبیعت نیز هر چه باشد باید دارای علم و آگاهی باشد.
 ایشان در اینجا از دو مقدمه مسلم علمی بهره گرفته و به دو نتیجه عقلی که اولی پایه برای نتیجه دوم است استفاده می کنند. این دو مقدمه و نتیجه از این قرار است :
  1. در دنیای ما، علوم و دانش های مختلف تجربی وجود دارد؛
  2. کار علوم طبیعی بیان روابط میان اجزاء عالم و ارتباط آنها با غایات آنهاست ؛
  3. پس در متن رفتارهای طبیعی علم حضور دارد و الا از مطالعه آنها این علوم پدید نمی آمد؛
  4. پس فاعل طبیعتی که در آن علم حضور دارد قطعا دارای علم و آگاهی است.
 بررسی و نقد
 در کلامی که از آیت الله جوادی نقل شد دو احتمال مورد بررسی قرار می گیرد:
 1- اگر مقصود ایشان از وجود علم و آگاهی در رفتار طبیعت این است که خود اینها دارای علم و آگاهی هستند چنین ملازمه عقلی وجود ندارد. زیرا آنچه برای پیدایش علوم طبیعی مهم است نظام مند بودن طبیعت است که در اثر کشف روابط و قوانین ثابت بدست می آید و این امر حاصل می شوند هر چند خود طبیعت به آن آگاه نباشند. بنابراین ممکن است چیزی خود آگاه نباشد اما قوانین از آن کشف شده و علم شکل گیرد.
 2- اگر مقصود این است که رفتار های طبیعی آگاهانه است به این معنا که دارای مبدا آگاه است. این احتمال پذیرفته شده است زیرا تا قانون مندی نباشد علم شکل نمی گیرد و تا علم و آگاهی نباشد طرح و قانون شکل نمی گیرد، اما همان طور که در بحث سنخیت نیز گفته شد با کشف این ملازمه که توسط عقل عرفی صورت می گیرد دیگر نیازی به این استدلال نیست. ما می خواهیم بر اساس برهان نظم به مبدا آگاه دست یابیم و با حکم عقل به ملازمه میان فعل محکم و فاعل آگاه به آن دست می بابیم .
 سخن علامه جعفری
 مرحوم علامه جعفری در کتاب «ترجمه و شرح نهج البلاغه » درباره برهان نظم بیانی دارند که از این قرار است:
 « یکی از مشهور ترین فیزیک دانان قرن ما [که ظاهر انیشتین باشد] گفته است: « من خدا را به عنوان حافظ و نگهدارنده قوانین می شناسم». معنای این جمله این است که واقعیت قانون چیزی جز یک قضیه کلی ذهنی که از جریان رویدادهای جهان هستی انتزاع شده است نیست یعنی قضیه کلیه ای به عنوان قانون در جهان عینی به هیچ وجه قابل مشاهده نیست. آنچه که هست رویدادها و روابط منظمی است که در جهان عینی مورد مشاهده و تصرف ماست. در اینجا این سوال پیش می آید که دوام حرکت رویدادها به طور منظم به کدامین عامل بوده است:» [2] . ایشان ابتدا می فرمایند قانون، یک قضیه کلی است که از مفاهیم فلسفی به شمار می رود. یکی از نقض هایی که بر دیدگاه اصالت تجربه وارد شده همین سخن علامه است . زیرا اصالت تجربه می گوید تنها چیزهایی را می توان تصدیق کرد که قابل حس باشد حال سوال شده خود قانون چگونه است؟ قوانین طبیعی که قابل حس نیست.
 مرحوم علامه درباره اینکه عامل دوام حرکت رویدادهای چیست چند فرض بیان می کنند:
 1- گفته شود عامل دوام این نظم و ثبات، در خود متن هستی قرار دارد است. این فرض درست نیست زیرا اولا این امر کلی است و کلی در خارج قابل حس نیست ثانیا عالم طبیعت در حال تغییر و سیلان دائمی است و مبدا این امر ثابت در خود آن نمی تواند باشد.
 2- فرض دیگر این است که گفته شود در کنار امور متغیر در عالم یک امر ثابت نیز قرار دارد که تغییرها بر روی آن واقع می شود مانند اینکه از اول تا آخر جهان چیزی مثل یک رشته وجود دارد که تغییر ها بر روی آن واقع می شود. اما این فرض نیز علمی نیست و دانشمندان آن را نمی پذیرند .
 البته اگر کسی به مبانی حکمت ابن سینا معتقد باشد که حرکت جوهری را قبول نداشته و حقیقت ماده را امری ثابت می داند که اعراض آن تغییر می کند، این فرض قابل قبول است. اما طبق مبنای صدر المتالهین که به حرکت جوهری معتقد است این فرض نادرست است. (دیدگاه صحیح نیز در اینجا ، دیدگاه ملاصدرا است زیرا چگونه می تواند معتقد شد که شئون چیزی متغیر باشد اما خود آن دارای تغییر نباشد.)
 3- وقتی که متن متغیرات نمی تواند ثابت باشد، چیز ثابتی نیز در این متن طبیعت قرار ندارد پس تنها فرض این است که آن امر ثابت را بیرون متنی بدانیم و بگوییم همان طور که امور درونی انسان در تسخیر عقل اوست و عقل به مدیریت آنها می پردازد، عالم طبیعت نیز مسخر نیروی ذی شعور دیگری است که آن را مدیریت کرده و به سمت و سوی خاصی هدایت و سوق می دهد. این فرض تنها فرضی است که عقل آن را قبول می کند
 حاصل مباحثی که تا کنون در برهان نظم بیان شده
 سخن در برهان نظم تا اینجا به چند نتیجه رسید:
 1- بر اساس عقل فلسفی و ریاضی نمی توان با برهان نظم به یقین منطقی بالمعنی الاخص دست یافت زیرا احتمال خلاف در این برهان هر چند خیلی ضعیف است اما از نظر عقل فلسفی و ریاضی به حد صفر نمی رسد.
 2- اما بر اساس عقل سلیم عرفی و عادی که در مدار تکلیف دینی قرار دارد، می توان با این برهان یقین به دست یافت.
 3- یقینی که در شریعت مطلوب است، یقین عرفی و همگانی است و درجات بالاتر از آن، درجات کمال به شمار می رود. این یقین، هر چند در درجه بعدی از یقین فلسفی قرار دارد اما باز ریشه در عقل داشته و با یقین روانشناختی که بر پایه احساسات و هیجانات بنا شده متفاوت است. حضرت آیت الله جوادی نیز این یقین را معتبر شمرده و فرمودند است: همان طور که یقین و علم حضوری دارای مراتبی است ،‌یقین حصولی نیز دارای مرتبه است؛ مرتبه بالای آن عقل ناب عرفانی و سپس عقل فلسفی قرار دارد تا می رسد به یقین علمی و تجربی که آنها نیز گونه های از عقل و معتبر هستند.
 دعوت فراوان و گسترده قرآن کریم و روایات نیز به خداشناسی بر پایه همین یقین عرفی بنا شده است. قرآن کریم از طرفی دعوت به مطالعه و تفکر در پدیده های عالم نموده است و از طرفی از مومنان می خواهد که به کسب علم بپردازند «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا» [3] . روشن است که مراد از علم، همین علم اطمینان آور همگانی است.
 4- نکته دیگر اینکه همان طور که گفته شد قانون سنخیت بر خلاف آنچه برخی بزرگان فرموده اند در این برهان جایگاهی نخواهد داشت .
 بررسی بحث شبهات برهان نظم
 از اینجا وارد شبهاتی می شویم که بر برهان نظم گرفته شده است. معروف است که این شبهات توسط هیوم در غرب مطرح شده است اما وقتی به آثار متکلمین خود مراجعه شود برخی از این شبهات به همراه پاسخ آنها بیان شده است. این امر گویای آن است که نباید نسبت به میراث و تراث گذشته خویش کم انگیزه بود. در این آثار آنچه به عنوان اندیشه جدید مطرح می شود، قبلا مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. لذا باید آنها را نیز مورد اهتمام قرار داد.
 اولین بحثی که در این فصل به آن می پردازیم با عنوان «جایگاه تمثیل در برهان نظم » مطرح می شود. اگر زوایای این بحث روشن شود پاسخ چند شبهه که بر برهان نظم وارد شده به خوبی روشن می شود.
 برای مطالعه در این زمینه به کتب زیر مراجعه شود :
  1. الاقتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد ، شیخ طوسی ، ص 54
  2. گوهر مراد ، مرحوم حکیم لاهیجی ، ص 258
  3. شرح اصول خمسه ، قاضی عبد الجبار ، ص 102
  4. عقل و اعتقاد دینی ، نوشته چند نویسنده ، ص 152
  5. خدا در فلسفه، پل ادوارد ، ص 182
  6. کلیات فلسفه ، ص 209
  7. فلسفه دین، جان هیک ، ص 60
  8. علل گرایش به مادی گری ، استاد شهید مطهری


[1] تبیین براهین اثبات خدا، آیت الله جوادی، ص240، ط مرکز نشر اسراء
[2] ترجمه و شرح نهج البلاغه، علامه جعفری، ج2، ص 73-74 ، در شرح خطبه اول نهج البلاغه
[3] اسراء/سوره17، آیه36

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo