< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: نقد و بررسی شبهات برهان نظم
 اشکالات آقای هیوم و پاسخ آنها
 درباره مقدمه دوم برهان نظم یعنی وجود ملازمه میان نظم ساختاری و غایی و وجود ناظمی آگاه و مرید چند تبیین و تقریر بیان شده است. یکی از آنها که معمولا توسط متکلمین اسلامی بیان شده، بدیهی بودن این حکم عقلی است. تبیین دیگر مقایسه نظم پدیده های طبیعی با مصنوعات بشری است. در این تبیین گفته شده همان طور که در اثر مشاهده و تجربه بدست آمده که در مصنوعات بشری وجود ناظمی آگاه لازم است، همین طور در پدیده های طبیعی نیز وجود ناظم آگاه لازم است. این تقریر که در الهیات مسیحی توسط ویلیام پیلی مطرح شده در قرن 18 خیلی شهرت یافته است.
 دیوید هیوم بر تقریر دوم، اشکالاتی بیان کرده است که به صورت خلاصه چنین است:
 1- وی گفته است تشبیه پدیده های طبیعی به مصنوعات بشری، تشبیهی نادرست و مع الفارق است زیرا در نظم بشری، خصوصیتی است که در نظم های طبیعی نیست و آن مشاهده و تجربه علت بشری در آنهاست .
 در پاسخ به این اشکال گفته شده هر چند این فرق در اینجا وجود دارد اما این فرق نمی تواند فارق باشد زیرا در تشبیه لازم نیست مشبه و مشبه به در همه جهات مثل هم باشد بلکه آنچه لازم است مشابهت در ملاک و جهت حکم است. این ملاک در برهان نظم عبارت است از « چینش هماهنگ میان اجزاء برای یک غایتی معین و تکرار آن ». این ملاک که حکم بر پایه آن بنا شده در پدیده های طبیعی و مصنوعات بشری مشترک است. بنابراین از نظر منطقی صورت چنین استدلالی صرفا تمثیل نبوده بلکه منصوص العله خواهد بود.
 2- وی در اشکال دوم گفته است شما کل عالم را به بعض آن که مصنوع بشری است تشبیه نموده اید. مصنوع بشری ماده ای بی جان است که انسان در آن تصرف کرده است اما ما این تمثیل را عوض کرده و عالم طبیعت را به یک گیاه یا حیوان جاندار تشبیه می کنیم. موجود زنده پدیده ای منظم است که این نظم از درونش حاصل می شود ( دینامیکی است نه مکانیکی ) و یا لااقل نمی دانیم که دارای سازنده بیرونی است یا درونی و همین امر باعث می شود نتوانیم در استدلال از آن نتیجه ای بدست آوریم .
 در نقد این اشکال نیز پاسخ هایی بیان شد. ابتدا پاسخی از شهید مطهری و سپس آقای مجتبوی نقل کردیم که مورد پذیرش قرار نگرفت. جوابی نیز توسط پل ادوارد نویسنده «کتاب خدا در فلسفه» بیان شد که با اضافه نمودن تکمله ای مورد پذیرش قرار گرفت. حاصل آن این بود که اگر جهان را به مصنوع بشری تشبیه کنیم از نظر عقل، اولی است تا تشبیه آن به گیاه و حیوان جاندار، و بر اساس روش پذیرفته شده در علوم تجربی تشبیه اول باید پذیرفته شود. به این معنا که اولویتی که در این پاسخ مطرح شده اگر با مقیاس عقل تجربی در نظر گرفته شود ما را به یقین می رساند هر چند اگر آن را نسبت به عقل فلسفی بسنجیم یقینی حاصل نمی شود.
 
 اشکالاتی که بر برهان نظم شده برخی ناظر به صغری استدلال و برخی ناظر به کبری و نتیجه است که بعدا مورد بررسی قرار می گیرد. شیوه ما نیز در این مباحث حرکت آرام آرام و تدریجی است. در برخی از مباحث، مقصود بیان مساله به صورت اورژانسی است در این صورت همه ابعاد آن به صورت فشرده بیان می شود اما وقتی ما به عنوان طبیب این بحث را بستری کرده ایم بررسی آن طول کشیده و باید به دقت مساله حلاجی شود.
 گونه های مختلف عقل و مراتب یقین
 تا کنون در این مباحث از چند عقل سخن به میان آمده است: عقل فلسفی، عقل ریاضی، عقل سلیم عرفی و عقل تجربی. عقل تجربی که در اینجا مورد توجه ماست عقلی است که توسط دانشمندان علمی مورد استفاده قرار گرفته و محصول آن یقین علمی است. این یقین گرچه به یقین حاصل از عقل فلسفی و ریاضی نمی رسد اما خود گونه ای از اقسام یقینیات است که در منطق معتبر شمرده شده است. اساسا هیچ کدام از دانشمندان نمی توانند از طریق مشاهده و آزمون به یقین ریاضی دست یابند اما با این حال در حد خود بهره ای از علم و یقین می بردند. چگونه است که دانشمندان به دستاوردهای تجربی علم دارند اما در اینجا که از جهاتی برتر است این علم حاصل نشود؟! در برهان نظم نیز همان طور که گفته شد یقین فلسفی حاصل نمی شود؛ عقل ریاضی نیز احتمال مخالف را در حد صفر نمی داند اما عقل سلیم عرفی و نیز عقل تجربی به یقین و قطع دست می یابد.
 مرحوم شهید مطهری در ادامه پاسخ به اشکال آقای هیوم سخن خوبی دارند . ایشان می فرماید: اینکه شما جهان را به گیاه و جاندار تشبیه کرده اید مگر گیاه و حیوان دارای نظم کمتری نسبت به نظم ماشینی است. بلکه این نظم برتر بوده و به طریق اولی نیازمند ناظم آگاه و مرید است. « مگر گياه يا حيوان جزئى از جهان نيستند؟ در حقيقت، سخن بر سر همان گياه و يا حيوان است كه به قول شما چنان ساخته شده كه مانند يك دستگاه صنعتى بسيار پيشرفته- هزار درجه از كشتى و ماشينهاى بشرى پيشرفته‌تر- از درون خود تنظيم مى‌شود. پس نشانه‌هاى «صنع» در گياه و حيوان بيش از كشتى و ماشين است. پس اگر سازنده كشتى و ماشين از عقل و انديشه بهره‌مند است، سازنده جهان كه نمونه‌اش گياه و حيوان است، به طريق اولى داراى عقل و دانايى است. » [1]
 بررسی اشکالات مطرح شده توسط متکلمان اسلامی
 قبل از وارد بیان شبهه ای که داروین درباره برهان نظم شده شویم به سراغ متون کلام اسلامی رفته و اشکال و جواب هایی که آنها مطرح کرده اند را از نظر می گذرانیم:
 1- گفته شده گاه می بینیم که آدم های ناآگاه اتفاقا کار خوب و منظمی را انجام می دهند بدون اینکه از قبل در این زمینه مهارتی را کسب کرده باشند مثل کسی که از روی اتفاق سخن زیبایی می گوید یا شعر و نقشی زیبا رسم می کند. این امور نقض استدلالی است که شما مطرح کرده اید که هر پدیده ای منظم و دارای غایتی نیازمند ناظم آگاه و مرید است. ‌ سپس در ادامه گفته اند بر اساس قاعده «حکم الامثال فی ما یجوز و ما لایچوز واحد » وقتی که وقوع چنین امری رخ داده ممکن است در آینده نیز واقع شود. [2]
 به این اشکال چند جواب داده شده، از جمله گفته شده: دلالت فعل محکم بر وجود ناظم آن گاه است که صدور آن از وی تکرار شود به همین خاطر در منطق گفته شده، در تجربیات نیازمند یک قیاس خفی هستیم و آن این که «الاتفاقی لایدوم » یا «الاتفاقی لایکون اکثریا». بنابراین این گونه نیست که برهان نظم به صورت مطلق، هرگونه نظم و احکامی را شامل شود بلکه نظمی را در برد می گیرد که به تکرار واقع شده است. مرحوم فاضل مقداد در کتاب «ارشاد الطالبین» همین جواب را برگزیده اند.
 جواب دیگری نیز به این اشکال داده و آن اینکه گفته شده ما قبول نداریم که حتی یک مورد خاص وجود داشته باشد که فعل محکمی از سوی انسانی جاهل صورت گرفته باشد. اگر شاهدی دارید بیان کند. [3] اما روشن است که این پاسخ صحیح نیست و بر خلاف مشاهدات است. در عالم واقع گاه موارد نادری از این دست رخ می دهد. آن چه درست است بررسی تحلیل رخ دادن این مسائل است. باید دانست که جهان خیلی گسترده است و علل نامرئی در آن وجود دارد. در ما نحن فیه کاری که این فاعل انجام داده از باب معد است و در حقیقت آن علل نامرئی به دلایلی که ما نمی دانیم دخالت کرده است و از این انسان ناآگاه به عنوان وسیله استفاده کرده است. بنابراین اینکه بگوییم خودشان علم دارند سخن سربالا گفتن است اما اینکه بگوییم عللی قطعا دارد که ما بی اطلاع هستیم سخن درستی است .
 نکته: در مباحث الهیات، گاه علوم عقلی و فلسفی و گاه علوم نقلی کاربرد دارد. اینکه برخی تنها یک چشمی به مباحث الهیات می نگرند و در یک رشته مهارت یافته و بقیه را کنار می زنند شیوه ای نادرست است؛ علم همه اش علم است.
 2- نقض دیگری که متکلمین اسلامی نقل کرده اند این است که گفته شده ما می بینیم برخی افراد بدون اینکه از علمی برخوردار باشند و از روی تقلید از دیگران کارهای منظمی را پدید می آورند . شیوه آنها گونه ای کپی برداری است. این موارد گویای آن است که استدلال شما در برهان نظم دارای کلیت نیست .
 چند پاسخ نیز به این نقض داده شده است. از جمله گفته شد همین امر تقلید نیز خود نوعی از علم است. به این معنا که علم بر دو گونه است: علم ابدائی و علم تقلیدی. بنابراین نمی توان گفت که در این موارد ناظم، آگاه و مرید نبوده است.
 تفصیل این پاسخ ها در جلسه بعدی انشاء الله پیگیری می شود .


[1] مجموعه آثار، استاد شهید مطهری، ج1، ص547، ط انتشارات صدرا
[2] ناقلین این اشکال عبارتند از: المحصل، فخر الدین رازی، ص240؛ قواعد المرام، ابن میثم بحرانی، ص86؛ تلخیص المحصل، خواجه نصیر الدین طوسی، ص278 و ارشاد الطالبین، فاضل مقداد
[3] قواعد المرام، ابن میثم بحرانی، ص 86، ط مکته آیة الله المرعشی

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo