< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد و بررسي شبهات برهان نظم
برهان نظم و شبهه انتخاب طبيعي داروين
سخن در اشکالاتي بود که بر برهان نظم وارد شده است. از جمله آنها اشکالي است که بر اساس فرضيه داروين مبني بر انتخاب طبيعي صورت گرفته است. طرفداران اين فرضيه براي نظريه الهيون که نظم حاکم بر عالم را مستند به ناظم ماورائي مي داند، رقيبي قرار داده و آن را به ناظم دروني که طبيعي است برگردانده اند. لذا اين گونه نيست که فرضيه انتخاب طبيعي داروين ديدگاه الهيون را باطل و رد مي کند بلکه ادعا مي کند وجه ديگري براي نظم در عالم که ديگر نيازمند ناظم بيروني نيست ارائه کرده است.
اصل پديده نظم اعم از نظم غايي و صوري، واقعيتي در طبيعت است که نزد دانشمندان الهي و غير الهي امري مسلم به شمار مي رود. سخن ما در اينجا، بررسي و تبيين عقلي نظم و ناظم آن است. طرفداران نظريه انتخاب طبيعي خواسته اند بر اساس عقل تجربي به تبيين آن بپردازند اما الهيون معتقد اند براي تبيين نظم در عالم ، عقل تجربي کافي نبوده و بايد به عقل تجريدي نيز رجوع کرد. کارکرد و فهم عقل تجريدي نيز همان طور که قبلا بيان شد در دو سطح انجام مي شود: عقل تجريدي متعارف و عمومي، و عقل فلسفي دقيق که در سطح بالاتري قرار دارد. گفته شد نظم غايي و صوري از نظر عقل فلسفي ما را به ناظم ماورائي به صورت صد در صد نمي رساند زيرا احتمال خلاف در آن به حد صفر نمي رسد اما عقل متعارف ناظم ماوراء طبيعي را ثابت دانسته و نبود آن را در پيدايش نظم جهان مستحيل مي داند و معتقد است تبيين پديده نظم، بدون در نظر گرفتن مدبري دانا و مريد براي عقل قانع کننده نيست. تلاش طرفداران نظريه انتخاب طبيعي اين است که بگويند عقل تجربي مي تواند تبييني قانع کننده از پديده نظم بر اساس ناظم طبيعي ارائه دهد و ديگر در آن نيازي به ناظم بيروني فرض نشود .
جواب هايي به اين شبهه انتخاب طبيعي بيان شد. جواب اول اين بود که گفته شد تبيين شما هر چند کيفيت حيات را بيان مي کند اما نمي تواند اصل پديده حيات را توجيه کند زيرا قانون انتخاب طبيعي فرع بر وجود حيات است و لذا تنها در اين بستر نقش آفريني مي کند .
در بررسي اين جواب گفته شد هر چند اين جواب درست است اما موقتي است زيرا ممکن است گفته شود ما قبول داريم که قانون انتخاب طبيعي از عهده اين پاسخ عاجز است اما ممکن است شاخه هاي ديگر علوم تجربي پاسخي براي اين مطلب پيدا کنند. در اين صورت نيز ديگر نيازي به تبيين تجريدي نخواهد بود . و اگر تا کنون چنين تبييني ارائه نشده است اما تحقق آن محال نيست .
جواب دومي که به اين شبهه داده شده را شهيد مطهري بيان فرموده اند. ايشان مي فرمايند قانون انتخاب طبيعي که دست به غربال گري در ميان موجودات مي زند بر اساس شرايط و لوازمي به اين کار دست مي زند و تا اين شرايط موجود نباشد اين قانون نمي تواند نقش آفريني کند. حال خود اين شرايط را نمي توان بر اساس اين قانون توجيه کرد زيرا اين شرايط بستر ساز اين قانون هستند و بايد از قبل فراهم شده باشند .
در بررسي اين جواب نيز گفته شد اين جواب نيز مانند جواب قبلي موقتي خواهد بود زيرا ممکن است گفته شده چه بسا علوم تجربي بتواند در آينده تيبيني طبيعي براي اين شرايط بيان کنند .
پاسخ و راه حل سوم
اما جواب سوم که در جلسه قبل به آن اشاره شد اين بود که گفته اند: هم اصل پيدايش حيات و هم شرايطي که براي آن حدوثا و بقائا لازم است بر اساس يک سري قواعد کلان و کلي عمل مي کند و اگر چنين قواعدي بر عالم طبيعت حاکم نباشد هيچ يک از اين امور تحقق نخواهد يافت. اين مساله را با يک مثال مي توان بيان کرد: در يک محيط علمي حوزوي يا دانشگاهي افرادي مي خواهند وارد شوند ( تبديل موجود بي جان به جان دار ). بعد از ورود اين افراد براي اينکه آنها بتوانند موفق شده و پيشرفت نمايند بايد خود را با شرايط لازم منطبق نمايند ( اصل غربال گربي و انتخاب طبيعي ) لذا عده اي در اين ميان مردود مي شوند. اين شرايط حاکم بر حوزه يا دانشگاه را خود دانش پژوه نمي تواند ايجاد کند بلکه بايد از طرف عنصر ديگري که مديريت مجموعه است وضع گردد. خود اين قوانين جزئي و آيين نامه ها نيز بر اساس يک سري قوانين کلان شکل گرفته است که اگر آن قوانين، حاکم بر محيط نباشد نه اصل محيط علمي شکل مي گيرد و نه دانش پژوه مي تواند مراحل را طي کند. ويژگي اين قوانين کلي آن است که از بيرون مجموعه طراحي و وضع شده است. حال در مورد عالم طبيعت و قوانين حاکم بر آن نيز همين مساله جاري است. به عنوان نمونه اگر خاصيت ترکيبي اجزاء و مواد نباشد دانش هايي مانند شيمي، فيزيک و مانند آن شکل نخواهد گرفت. اين دانش ها و قوانين داخلي آنها بعد از آن بدست مي آيد که چنين قوانين و برنامه هايي بر عالم طبيعت حاکم باشد. اگر اين قوانين ماندگار نمي بود علمي به نام زيست شناسي و نه هيچ شاخه علمي ديگر شکل نمي گرفت زيرا علوم تجربي در زمينه و بستر اين قوانين کلان مي توانند نقش آفرين باشند. خود اين قوانين کلان، فراتجربي و پسا تجربي بوده و از ساحت علوم تجربي خارج هستند.
لذا نهايتا ما به سخن الهيون مي رسيم که مي گويند نظم در عالم وام دار يک عامل متافيزيکي است و تنها عقل تجريدي مي تواند به تبيين آن بپردازد. آنچه اينان در اينجا طي کرده اند اين است که بحث را چند گام به عقل برگردانده ايد (ما بالعرض ها را به ما بالذات رسانده اند ) و الا اصل بحث تغييري نکرده است.
اين جواب سوم را نويسندگان کتاب «عقل و اعتقاد ديني» بيان کرده اند که از دو جواب قبلي ادق مي باشد. آنان گفته اند: « در الگوي دارويني براي تبيين اينکه اشکال خاص و متنوع حيات چگونه از ملکول هاي پيچيده تکامل يافته اند، قوانين طبيعي به کار گرفته مي شوند. اما اين الگو نمي تواند خود اين قوانين را تبيين کند. بنابراين علم، پديده هاي خاص و قوانين فروپايه را تا حدي بر حسب قوانين فراپايه تبيين مي کند ولي علم بنا به اقتضاي ماهيتش نمي تواند فراپايه ترين قوانين را تبيين کند. در اينجاست که بايد براي تبيين يکپارچگي گسترده نيروها و قابليتهاي اعيان مادي به جاي تبيين علمي، از تبييني استفاده کنيم که مبتني بر فرض وجود موجودي متشخص، آگاه و صاحب غرض است».[1]
نظريه انتخاب طبيعي تقويت کننده ديدگاه الهيون
استاد مطهري بعد از بيان فرضيه انتخاب طبيعي مي فرمايد: اين نظريه نه تنها سخن الهيون را رد نکرده بلکه به تبيين بهتر آن نيز پرداخته است. زيرا اينها مي گويند فرق موجود زنده و غير زنده در فعاليت و عکس العمل موجود زنده است. موجود زنده گاه در برابر موانع مي ايستد و اگر توانست به آن موانع مبارزه کند مي ماند و الا از بين مي رود. بنابراين يک شعور مرموز که به صورت غرض مند عمل مي کند در آنها وجود دارد . موجودات زنده يک فرايند دقيق و حساب شده را به سوي يک غرض و غايت مشخص طي مي کنند. اگر در زندگي برخي از حشرات، پرندگان و مانند آنها دقت شود خصوصا آنجا که اين موجودات براي نسل بعد از خود تلاش هايي انجام داده و مواد غذايي را از قبل فراهم مي آورند، اين غايتمندي به خوبي روشن مي شود. « داروين در راز تكامل يك حرف مبهم معنادارى گفته است و عبارت هم از خود اوست كه اينجا آورده‌اند: انتخاب طبيعى با حفظ كردن و جمع نمودن تدريجى تغييراتى كه در شرايط زندگى به حال موجود زنده مفيد است، در هر جاندارى مؤثر واقع مى‌شود. نتيجه غايى اين انتخاب آن است كه هر جاندار بيش از پيش با شرايط محيط زندگى سازش يابد. پس اين تكميل دائمى بايد قسمت اعظم موجودات زنده منتشره در روى زمين را به سمت كمال تدريجى سوق دهد»[2]«بنابراين، ادلّه الهيون به همان استحكام خودش كه از قديم بوده است باقى است، بلكه قويتر شده؛ يعنى الان اين جهت كه طبيعت هدفدار است، از آن مقدارى كه در قديم درباره انواع و حيوانات و جاندارها درك كرده بودند بيشتر نشان داده مى‌شود و خيلى بهتر درك مى‌شود.»[3]« مطالعه در احوال موجودات نشان مى‌دهد يك نيروى مرموز و شاعر و هدفدار، وضعى در اندام جانداران به وجود مى‌آورد كه آنها را متناسب با شرايط محيط نمايد.»[4]
چه بسا گفته شود آنچه شهيد مطهري در اينجا بيان کرده است ناظر به صغراي قياس است در حالي که اشکال داروين به کبراي برهان نظم وارد شده است. زيرا آنان نيز نظم در طبيعت را قبول دارند اما مي گويند اين نظم داراي يک تبيين تجربي است نه ماورائي.
اما اين سخن صحيح نيست زيرا ممکن است گفته شود آنچه در عالم طبيعت وجود دارد نظم هدفمند است. اين نظم هدفمند قطعا داراي علتي است و علت آن نمي تواند فاقد آگاهي و شعور باشد زيرا غايت مند بودن و تلاش طبيعت براي رسيدن به آن غايت، خود نوعي کمال به شمار مي رود و علت بايد واجد همه کمالات معلول در سطح بالاتري باشد. اگر بگوييد علت پديد آورنده اين نظم يک موجود طبيعي ديگر است در اين صورت تسلسل لازم مي آيد و اگر علت آن را خود طبيعت بدانيد دور لازم مي آيد و معلول و علت يک چيز دانسته شده است. پس تنها فرض صحيح آن است که نظم غايي در عالم طبيعت را معلول علتي ماوراء طبيعي بدانيم.
* * *
اللهم صل علي محمد و آل محمد


[1]عقل و اعتقاد ديني، نويسندگان، ص161، ط: طرح نو.
[2]مجموعه آثار، شهيد مرتضي مطهري، ج4 ، ص225 ط: انتشارات صدرا.
[3]مجموعه آثار، شهيد مرتضي مطهري، ج4 ، ص230 ط: انتشارات صدرا.
[4]مجموعه آثار، شهيد مرتضي مطهري، ج6 ، ص947 ط: انتشارات صدرا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo