< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد و بررسي شبهات برهان نظم
برهان نظم و چالش داروينيسم
پاسخ چهارم :
در جلسه قبل مطلبي از شهيد مطهري در پاسخ به شبهه داروين بر برهان نظم بيان شد. ايشان فرمودند: نظريه داروين به هيچ وجه با آنچه الهيون در باب برهان نظم معتقد هستند تضادي نداشته بلکه باعث تقويت آن نيز خواهد شد. الهيون جهان طبيعت را داراي نظم غايي مي دانند. اين نظم مستلزم هدفمندي و هدف داري است و هر جا چنين نظمي حاکم باشد گوياي وجود ناظمي آگاه و مريد است. ساختار اين برهان به اين صورت است: در جهان طبيعت نظم غايي و هدف دار وجود دارد ( مقدمه صغري). عقل حکم مي کند که ناظم اين نظم، داراي آگاهي و اراده است( مقدمه کبري).
اکنون مي پرسيم آيا نظريه داروين صغراي برهان نظم را خدشه دار مي کند يا کبراي آن را ؟ طبق ديدگاه شهيد مطهري، نظريه تکامل انواع، مقدمه اول برهان نظم را تقويت مي کند زيرا وقتي در اين نظريه تامل مي کنيم و سخنان زيست شناسان را مي شنويم به اين مطلب دست مي يابيم که موجودات زنده داراي نوعي آگاهي و شعور مرموز هستند به گونه اي که گويا بر اساس يک قصد و هدف گيري زندگي مي کنند. اما موجودات بي جان وقتي با يک عامل بيروني مواجه مي شوند نسبت به آن منفعل مي باشند. در مقابل موجودات زنده حالت تدافعي گرفته و عکس العمل نشان مي دهند . مثلا اگر آبي را روي آتش قرار دهيم به جنب و جوش افتاده و همين که آن را از روي آتش برداريم کم کم از جنب و جوش افتاده و ديگر تلاشي براي حفظ موجود نمي کند اما موجودات زنده وقتي شرايط زيستي شان تغيير مي کند به تکاپو مي افتند تا نيازهاي خود را به گونه اي ديگر تامين کنند. اين امر از نوعي آگاهي و قصد و اراده در آنها خبر مي دهد.
در مورد غايت نيز اين نکته را بايد توجه داشت که غايت در فلسفه به کمال و فعليت اخيري گفته مي شود که اگر حرکت به آن برسد مي ايستد مثلا شکوفه درخت سيب حرکت کرده و وضعيت هاي مختلفي مي يابد تا به صورت يک سيب کامل در مي آيد در اين جا ديگر اين حرکت پايان يافته است. اين غايت بر دو گونه است: گاه لاجله است يعني موجود به صورت دانسته به سوي غايت گام بر مي دارد و گاه ما ينتهي اليه الفعل است و آگاهي در آن نيست.
در گذشته که بحث شعور مندي طبيعت مطرح نبود در تقرير برهان نظم مي گفتند: هر نظم غايي نيازمند به يک ناظم آگاه و مريد است. زيرا از ميان احتمالات بي شمار، ترکيب به گونه اي صورت گرفته که به هدف مشخصي منتهي مي شود. عقل متعارف مي گويد امکان ندارد چنين امري بدون وساطت ناظم آگاه و مريد صورت گيرد. سپس در اينجا اين بحث مطرح شد که آيا اصل سنخيت در برهان نظم جاري مي شود يا نه؟ گفته شد که پاسخ منفي است زيرا اگر مراد از وجود سنخيت، وجود ترکيب و تاليف در علت است که قابل پذيرش نيست زيرا مستلزم ترکيب در خداي متعال است و اگر مراد اين است که چون نظم آگاهانه است پس فاعلش باشد داراي آگاهي باشد در اين صورت با اثبات فاعليت آگاه ديگر مطلوب حاصل شده و نيازي به اصل سنخيت نيست .
اما با اين بيان شهيد مطهري اصل سنخيت در برهان نظم جاري خواهد شد زيرا با ثابت شدن نظريه داروين به اين نتيجه مي رسيم که طبيعت داراي نظمي شعور مند و آگاهانه است. حال بر اساس قاعده سنخيت قطعا علت چنين امري نيز بايد داري شعور و آگاهي باشد زيرا معطي شي نمي تواند فاقد شي باشد. با بکار رفتن اصل سنخيت در برهان نظم، اين برهان از سطح عقل متعارف بالاتر رفته و به حد عقل فلسفي مي رسد.
حاصل اينکه در صورتي که از نظر علمي شعورمندي طبيعت که در نظريه داروين بيان شده مسلم دانسته شود، برهان نظم طبق قاعده عليت و سنخيت به درجه عقل فلسفي خواهد رسيد. البته اين مساله در مورد موجودات جان دار که نظم غايي شعورمند دارند مطرح است اما در مورد موجودات غير جان دار که داراي «نظم غايي» هستند اين برهان بر اساس عقل متعارف بيان مي شود.
حاصل آنچه تاکنون در پاسخ به شبهه داروين داده شده اين شد که دو پاسخ اول مقطعي خواهد بود اما پاسخ سوم که توسط نويسندگان کتاب «عقل و اعتقاد ديني» بيان شده و پاسخ چهارم که استاد مطهري بيان فرموده اند پاسخ هايي متقن و کامل است.
سوال و جواب :
1- آيا بکار رفتن اصل عليت يا اصل امتناع تسلسل و دور، باعث نمي شود که برهان نظم از محدوده خود خارج شده و تحت برهان امکان و وجوب قرار گيرد؟
اصل عليت، اصل امتناع تسلسل و دور از قواعد همه براهين اثبات خداوند است و اگر اين اصول پذيرفته نشود ساير براهين نيز قابل پذيرش نخواهد بود مثل اينکه همه براهين مبتني بر اصل واقعيت هستند. اين قواعد در واقع ابزار و مبادي مشترک همه براهين مي باشند. لذا بکار رفتن آنها در برهان نظم نيز مشکلي ايجاد نکرده و آن را از برهان نظم بودن خارج نمي کند .
2- اگر کسي بگويد شعور داشتن ذاتي طبيعت است و در نتيجه ديگر نيازمند علت نخواهد بود ، پاسخ شما چيست؟
پاسخ آن است که بر فرض که آگاهي را ذاتي طبيعت بدانيم، حيثيت تقييديه نمي خواهد به اين معنا که اگر بخواهد محمول از آنها انتزاع شود نيازمند قيدي زائد نيست اما حيثيت تعليله مي خواهد يعني وجود آن نيازمند علت است.
پاسخ پنجم :
نويسنده کتاب «علم و دين » در پاسخ ديگري به اين شبهه گفته است: به جاي اينکه در برهان نظم به پديده هاي خاص توجه کنيم تا در اين شبهه گرفتار شويم، کلان نگري کرده و نظم غايي در کل طبيعت را مورد توجه قرار دهيم . ايشان با اين پاسخ زمين بازي را تغيير داده و مقداري عقب نشيني کرده اند. وقتي کل عالم طبيعت در نظر گرفته شود معلوم مي شود که بر اساس يک نظم دقيق به سوي غايتي در حرکت است. زيرا (همان طور که نظريه داروين گفته است ) از يک موجود تک سلولي آغاز شده و به يک نظام پيچيده که انسان باشد رسيده است . اين روند حيات از طرفي به سمت علم و شعور بوده و از طرفي به ارزشها و فضائل اخلاقي منتهي شده است. اکنون سوال اين است که آيا امکان دارد چنين چيزي بدون نقشه و طرح و به صورت خود به خودي و تصادفي ايجاد شده باشد؟ روشن است که پاسخ منفي است و قطعا از نظر عقل اين غايت مندي کلان برخواسته از شعور و آگاهي مدبرانه صورت گرفته است .
وي در کتاب عقل و دين گفته است «[يکي از پاسخ هايي که از سوي برخي دانشمندان مسيحي مطرح شده] وسيع تر کردن دايره مفهوم طرح و تدبير است. يعني به جاي عضو و ارگانيسم خاص آن را به کل جريان تکامل اطلاق مي کردند . ايساگري، گياه شناس هاروارد ...بر آن بود که علي رغم وجود اسراف و تنازع در طبيعت ، تاريخ جامع طبيعت را با قبول قصد و غرض يعني هدفداري ، بهتر مي توان فهميد. ظهور تکاملي من حيث المجموع ، طرح تدبيري در بردارد و در جهت جرياني که آگاهي و منش اخلاقي پديد مي آيد که اين دو با قول به حرکت اتفاقي تبيين پذير نيست پيش مي رود»[1] وي در جاي ديگر گفته است «هندسون زيست شيميدان يک برداشت غايت انديشانه را از کل طبيعت با برداشت مکانيستي از عملکرد تفصيلي روندهاي آن توام ساخته است . او متقاعد شده است که در وجود اين همه شرايط مناسب براي حيات، انعکاس هدف و جهت مشهود است... طبيعت چنان طرح و تدبير شده که روابط متقابل اجزائش مکانيکي است. علم با جنبه مکانيکي طبيعت سر و کار دارد و به غايت آن کاري ندارد. قائل شدن به يک هدف فراگير و جامع بيشتر يک عمل فلسفي است تا علمي، و بيشتر متخذ از ملاحظه ماجراي کل است تا کارکردن اجزاء آن »[2]


[1]علم و دين، ايان باربور، ص 113، ط: مرکز نشر دانشگاهي.
[2]علم و دين، ايان باربور، ص 423، ط: مرکز نشر دانشگاهي.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo