< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مساله شرور و برهان نظم
بررسی راه حل علامه طباطبایی بر شبهه ثنویون
در جلسات گذشته راه حلی را که مرحوم حاجی سبزواری برای حل شبهه الم در مورد عدمی بودن شرور بیان کرده بود، مورد بررسی قرار گرفت. حاصل کلام ایشان این بود نمی توان الم را امری عدمی دانست بلکه الم امری وجودی و از کیف های نفسانی به شمار می رود. این امر وجودی یک وجود فی نفسه دارد و یک وجود لغیره ( البته نه این معنا که دو وجود دارد بلکه به این معنا که وجودش هم فی نفسه است و هم لغیره، حیثیات آن متفاوت است و الا یک چیز بیشتر نیست ). الم از حیث وجود فی نفسه اش، خیر است زیرا وجود هر چیزی به جهت آنکه طرد عدم از ذات خویش می کند برای ماهیتش خیر است. لذا از همین جهت نیز از مبدا متعال صادر می شود. اما درد، وجود لغیره هم دارد و از آن حیث برای نفس ناملایم و در نتیجه شر است. بنابراین وقتی به دقت فلسفی به الم نگاه کنیم، بذات مصداق خیر و بالعرض مصداق شر است. و از آنجا که وجود فی نفسه شی بر وجود لغیره آن مقدم است، ‌از جهت فی نفسه خویش که خیر است به مبدا متعال مستند می شود و برای وجود لغیره خویش که عرضی و تبعی است نیازمند جاعل مستقل نیست.
مرحوم علامه طباطبایی نیز بعد از نقد کلام صدرالمتالهین در اینکه ایشان الم را امر عدمی دانسته، راه حلی را برای مساله الم و درد بیان می فرماید. ابتدا نقدهای ایشان بر اسفار و سپس راه حل ایشان را بیان می کنیم:
1- آنچه مرحوم صدرا به عنوان مصداق الم بیان کرده و آن را از قبیل علم حضوری دانسته، همه مصادیق الم را شامل نمی شود زیرا برخی از آلام از قبیل علم حصولی است مانند آنجا که فوت أحباء خویش را تصور می کند. لذا اگر سخن مرحوم صدرا درست باشد تنها در مورد المی که ادراک آن به علم حضوری است صحیح است و الا در مورد علم حصولی پذیرفته شده نیست .
2- علاوه بر اینکه اساسا مورد قبول نیست که الم جزء علم حضوری باشد زیرا در علم حضوری هرگز خطا راه ندارد در حالی که ادراک حسی خطاپذیر است .
مرحوم علامه بعد از بیان این نقدها در مقام دفع اشکال محقق دوانی می فرماید: « و يمكن دفع أصل الإشكال بأن الصورة العلمية التي يتألم بها هي من حيث إن الإنسان- مثلا مستكمل بها ليس بشر و لا ألم و هو أمر وجودي و من حيث إنها عين ما في الخارج مثلا من قطع العضو و زوال الاتصال أمر عدمي و الشر و الألم هناك و كذا في غيره من الأمثلة، ط مد ظل »[1] ایشان بحث را روی علم حصولی برده و می فرمایند: هر امر ناملایمی که به علم حصولی ادراک می شود، یک صورت ذهنیه است. این صورت ذهنیه از آن جهت که نفس بواسطه آن استکمال می یابد خیر است. ( مقصود از کمال در اینجا کمال فلسفی است؛ کمال در فلسفه به معنای فعلیت در مقابل قوه است. کمال کاربردهای دیگری نیز دارد مثلا کمال در اخلاق به معنای قرب الی الله است. کمال فلسفی با کمال اخلاقی تلازمی ندارد. مثلا تلاش و کوشش یک فرد دزد، در فلسفه همانند تلاش یک فرد متقی کمال به شمار می رود اما در اخلاق چنین نیست ).
بنابراین صورت ذهنی از آن جهت که قوه ای را در فرد به فعلیت می رساند و عدمی را بر می دارد خیر و کمال است هر چند آن امر، تصور امر ناملایم باشد زیرا جهل شر است اما دانستن خیر است . اما همین تصور درد از آن جهت که به لحاظ ماهیتش عین ما فی الخارج است شر و نیستی است.
مرحوم علامه طباطبایی در بحث وجود ذهنی در جاهای دیگر مساله تفکیک میان دو حیثیات وجود ذهنی را بیان فرموده اند. ایشان در آنجا فرموده اند: وجود ذهنی، خود بخشی از وجود خارجی و عین آن است اما وقتی با خارج از خودش مقایسه می شود وجود ذهنی نامیده می شود. در این مقایسه گاه صورت ذهنی، با خارج منطبق بوده و گاه منطبق نیست و در این مقایسه است که مساله خطا و درست راه پیدا می کند. صورت ذهنی یک جنبه وجودی دارد و از آن جهت کمال نفس است اما یک جنبه و حیثیت دیگر نیز دارد و آن قیاس با خارج است از این جنبه عدمی و شر است. حال در مورد الم و درد نیز همین مساله صادق است. آنگاه که ذهن یک امر عدمی را تصور می نماید از این حیث که قوه ای را در نفس به فعلیت تبدیل می کند خیر است و از این جنبه که با خارج منطبق بوده و عین آن است عدمی و شر خواهد بود. شریت الم از حیث وجودی آن نیست بلکه از حیث عدمی بودن آن است .
نقد راه حل علامه
تفاوت سخنی که مرحوم علامه طباطبایی بیان داشته با آنچه حاجی سبزواری بیان می فرماید در این است که حاجی سبزواری الم را یک حالت نفسانی می داند که ادراک، منشا آن است نه عین آن. در حالی که مرحوم علامه طبق نظر مشهور، الم را همان ادراک ناملایم می داند. لذا می توان طبق سخن مرحوم حاجی، کلام مرحوم علامه را نقد نمود . زیرا چه بسا کسی به مرحوم علامه بگوید: آنچه الم است خود ادراک نیست بلکه ادراک سبب است برای حالتی که در نفس ایجاد می شود و آن حالت الم شمرده می شود. در نفس انسان کیف های مختلفی مانند شجاعت ، جبن ، گرسنگی، تشنگی، غم و غصه و مانند آن وجود دارد. علم نیز یکی از کیف های نفسانی است همان طور که الم نیز یک گونه از آن است. نفس که حالت های نفسانی خود را درک می کند یکی از آن حالت حالت درد است، الم واقعیتی غیر از ادراک دارد. لذا جواب مرحوم علامه هرچند فنی است اما اشکال را به صورت کامل حل نمی کند.
نکته ای در نفس شناسی
بنابراین الم حالتی در انسان است که منشا آن ادراک است. نفس آدمی وقتی امر ناملائمی را درک می کند، حالتی برایش ایجاد می شود که امری وجودی بوده و همان الم است.
انسان موجودی عجیب است. نفس او جماد، نبات، حیوان و انسان را با هم دارد. درد مربوط به بعد حیوانی انسان است، وقتی از درد جسمانی سخن می گوییم کاری به جنبه انسانی و قوه عاقله او نداریم، حیوان نیز درد می کشد. لذا در این میان فرقی بین ولی خدا و عدو خدا ندارد، هر دو درد را حس می کنند. ولی خدا نیز گرسنه، تشنه و خسته می شود . البته اگر چیزی که برای مرتبه حیوانی انسان تلخ است، برای مرتبه انسانی او شیرین شود باید مقایسه ای بین این دو انجام دهیم. عقل ممکن است بخاطر اقوی بودن جنبه انسانی با علاقه درد را بپذیرد.
در همه مراحل این نفس است که ادراک می کند. «نفس فی وحدته کل القوا» نفس آدمی در مرتبه نفس نباتی، نبات است و در مرتبه نفس حیوانی، حیوان است و هکذا. نفس ناطقه در عین حالی که یک حقیقت است، همه قوا می باشد. این نفس در موطن بینایی، بصر است و در موطن خیال، خیال است و در مرتبه عقل تعقل است. اساسا نفس، چیز خیلی عجیبی است. او در همه این مراحل، مقام عقلانی خود را از دست نمی دهد و این بخاطر سعه وجودی آن است و همان طور که مرتبه عقلانی خود را اداره می کند، شئون دیگر را نیز اداره می کند. نفس مَثَل پروردگار است و «لا یشغله شان عن شان». برای خداوند مِثلی نیست «لیس کمثله شی »[2] اما «لله المثل الاعلی»[3]. لذا فرمود «من عرف نفسه فقد عرف ربه »[4] نفس در آن واحد همه قوا را اداره کرده و وقتی مشغول به امری می شود از امر دیگر غافل نیست.
کلام مرحوم صدرا در شرح اصول کافی
مرحوم صدرالمتالهین در شرحی که بر اصول کافی نوشته اند از کلامی که در اسفار فرموده اند دست برداشته اند . ایشان در آنجا ابتدا کلام حکما را نقل می کنند « قالت الحكماء: الشر لا ذات له، بل الشر عدم ذات او عدم كمال لذات، » و دلیل آنان را بر این مطلب ذکر می کنند . سپس اشکال معروف راجع به الم را بیان کرده و همان جوابی که در اسفار داده مبنی بر اینکه الم، علم حضوری است و در علم حضوری ادراک عین مدرک است و مدرک در الم امری عدمی است، پس الم که ادراک حضوری است نیز امر عدمی است. ایشان سپس به عنوان تحقیق در این مطلب می فرماید: « و التحقيق عندى انه شر بالذات بل شر متأكد، فان وجود كل معنى هو تأكد ذاته و ماهيته، ففى هذا النوع شر مضاعف، ثم كلما كانت القوة المدركة لفقد كمالها اقوى‌ و الكمال المفقود منها اكثر كان ألمه اشد و شره اعظم.»[5] الم نه تنها شر بذات است بلکه شر آن مضاعف است زیرا اگر بقیه آلام که شر هستند به خاطر ادراک امر ناملائم است در اینجا خود ادراک ناملایم شر می باشد. یعنی همه شر ها در آخر به اینجا می رسند تا شر به آنها گفته می شود. ایشان سپس می فرماید « فافهم ما ذكرناه فانه امر عجيب الشأن انساق إليه البرهان اعنى كون ضرب من الوجود شرا محضا كما يقال: فعلية الهيولى فى حد ذاتها نفس قوتها لقبول كل صورة و صفة، و من هذا القبيل اعنى الشرية الوجودية عذاب الجهل المركب، لكونه مع الادراك، و من قبيل الشر العدمى آفة الجهل البسيط. » ایشان می فرماید: هر مقدار که قوه ای که نداشتن کمال را درک می کند قوی تر باشد و هر چقدر کمالی که از دست می دهد بیشتر باشد، الم و درد نیز شرش بیشتر خواهد بود. این مطلب حقی است که با برهان به آن رسیده ایم و روشن می شود که برخی از امور وجودی شر بذات است. این مانند این مطلب است که گفته شده فعلیت هیولی به قوه محض بودن آن است. یعنی فعلیت آن به این است که هیچ فعلیتی ندارد . از همین قبیل است جهل مرکب، یعنی همان طور که الم، امری وجودی و شر بذات است، جهل مرکب نیز امری وجودی و شر بذات است. جهل امری شر است اما شریت جهل بسیط عدمی و شریت جهل مرکب وجودی است . بنابراین شر دو وجود دارد: شر عدمی و شر وجودی .
ادامه کلام صدرالمتالهین در جلسه بعد انشاء الله بیان می شود .


[1] اسفار اربعه، صدرالمتالهین، ج7، ص63، ط: دار احیاء التراث.
[5] شرح أصول الكافي، صدر المتألهين، ج‌1، ص415، ط: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo