< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرور و اشکالات مربوط به آن
شرور اخلاقی در نگاه کلی به عالم
در جلسات قبل مطلبی از فلاسفه نقل شد که گفته بودند اگر با نگاه کلی به عالم نظر کنيم ديگر آن مقدار شروری قليلی که در نگاه محدود به عالم ديده می شوند، مطرح نخواهد شد. در اين زمينه کلام برخی از فلاسفه را نقل و بررسی کرديم . اکنون اين سوال مطرح می شود که آيا اين تحليل درباره شرور اخلاقی هم قابل پذيرش است يا نه؟ در مورد شرور طبيعی گفته شد از آنجا که وجود آنها مقتضای نظم کلی عالم است، هر پديده ای در جايگاه مناسب خود قرار داشته و خير و کمال است اما آيا اين سخن را می توان در مورد شرور اخلاقی نيز گفت؟ آيا ممکن است با تغيير نگاه از جزئی به کلی، رزائل اخلاقی و معاصی تغيير يافته و خير شود؟
در بادی امر، اين مطلب سخنی غريب و غير قابل قبول به نظر می رسد. زيرا چگونه ممکن است رزيله بودن رزائل، زائل شده و تبديل به فضيلت شود. اما اگر از اين زاويه نگاه کنيم که: اولا گناهان، حاصل قوه اختياری انسان است و وجود اين قوه خود امری مطلوب و پسنديده است. ثانيا انسانها که از کمال و قوه اختيار بهره مند شده اند غير معصوم هستند در نتيجه دچار خطا و معصيت می شوند. با توجه به اين دو نکته اگر به خاطر وجود اين شر قليل، اصل وجود انسان خلق نشود همان طور که قبلا نيز گفته شد خود مصداق شر کثير خواهد بود که از فاعل حکيم صادر نمی شود. در گذشته اثبات شد که وقتی شرور اخلاقی را در عالم نسبت به کل آن و مجموع حيات دنيا و آخرت در نظر بگيريم، مقدار آن کم بوده و فرجام و عاقبت اکثر انسانها به خير و نجات است.
آنچه خدای متعال خلق کرده است انسان قادر مختار است و اين عين لطف است زيرا تکامل اختياری با فضيلت ترين نوع کمالات است. وقتی با اين نظر به عالم و شرور اخلاقی نظر می شود وجود ابليس نيز مطلوب خواهد بود. بله اگر ابليس را به صورت فردی و کسانی که گمراه می کنند را در نظر بگيريم، وجودش شر و پليدی است اما وقتی در نقشه و طرح کلان عالم به جايگاه او توجه می شود روشن می شود که مطلوب و بايستنی است و بيجا خلق نشده است. البته بايد توجه داشت که خدای متعال از ابتدا ابليس خلق نفرموده است بلکه موجودی مختار خلق نموده که به سوء اختيار خودش مسير انحراف را برگزيده و ابليس شده است .

گناه و معصيت در نظام عالم
اگر با اين نگاه به گناه و معصيت نيز نظر شود هر چند عقوبت فردی و زشتی کاری که انجام شده سر جای خود باقی است، اما از نگاه کلی، وجود اينها نيز بايستنی و در جايگاه خود قرار گرفته است. يعنی همان طور که در نظام عالم خوبی ها بايستنی است، بديها نيز با اين نگاه بايستنی است.
اين مطلب به روش استقرايی و جزئی قابل اثبات نيست بلکه بايد از طريق لمی بهره گرفت . ابتدا ذات الهی را اثبات نمود، سپس صفات لايتناهی او را در نظر گرفت و به اين نتيجه رسيد که نظام عالم که فعل الهی است به بهترين وجه و احسن صورت طراحی شده است. حال که چنين شد هر چيزی در جای خود نيکوست. يعنی حتی بديها نيز بايستنی و بجا بوده است. در اين زمينه ديگر فرقی ميان شرور طبيعی و اخلاقی نيست. خدای متعال واجب الوجود بذات است که هيچ گونه نقص و خللی در او راه ندارد. طرحی نيز که او برای اين عالم ريخته است چون بر اساس علم الهی است، بهترين طرح بودن و بدون هيچ گونه نقصی است. انسان نيز در اين نظام احسن به صورت احسن جای گرفته است. در اين طرح و نظام احسن، هر چيزی در جايگاه درست خود قرار دارد. از اين زاويه ديگر تلخی و شر مطرح نيست. اما در نگاه جزئی، تلخی و مشقت و نيز معصيت و گناه به حال خويش باقی هستند.
در مورد گناه و معصيت نيز بايد دانست که آنچه به خدای متعال منصوب می شود قدرت و اختياری است که به انسان داده است. حال اگر کسی به سوء اختيار خود اين قدرت را در جهت خلاف اوامر الهی بکار برد به خود او باز می گردد. درست است که همه امور به خدای متعال باز می گردد اما معاصی و قبايح از جهت معصيت بودنشان به خداوند منسوب نيستند. دروغ و راست از جهت تکوين هيچ فرقی با هم ندارد؛ هر دو عبارت اند از تکلمی که انسان مختار انجام می دهد. اما يکی مطابق با واقع و ديگری غير مطابق با واقع است. آنچه به خدای متعال نسبت داده می شود جهت تکوين اين امور است که قبحی ندارد زيرا بدی آنها به جنبه عدمی آنها بر می گردد و همان طور که گفته شد آنچه از خدای متعال صادر می شود وجود است و عدم نيازمند جاعل نيست. دزدی نيز با انفاق از جهت تکوين هيچ تفاوتی نمی کند اما يکی مطابق با اوامر الهی است و ديگری مخالف با آن است. آنچه امر وجودی است گناه نيست و خير است و آنچه سئيه است عدمی بوده که مربوط به سوء اختيار فرد است و به او باز می گردد.
[در مقام تکوين همه چيز زيبا و خير است و خداوند همه چيز را نيز اراده نموده است. اگر خدای متعال چيزی را در اين مقام اراده ننمايد موجود نمی شود . اما در مقام تشريع و اعتبار برخی از امور را اراده ننموده و از آنها منع کرده است. گناهان نيز همين گونه است؛ راست گويی و دروغ گويی از نظر واقعيت و تکوين تفاوتی با هم ندارند و هر دو خير و کمال است. اما در مقام تشريع راست و بدی معنا پيدا می کند.
در عالم چيزی از اراده خدای متعال خارج نيست، تفاوت در اراده اصلی و اراده تبعی است. آنچه کمال است، بالاصاله مراد الهی است و آنچه اين گونه نيست اما از لوازم رسيدن به کمال است تبعا مراد خدای متعال است. آنگاه نسبتِ اراده معصيت به خدای متعال قبيح است که اراده اصلی الهی باشد اما اگر اراده تبعی باشد مانعی ندارد. مثلا هم فرد جراح و انسان چاقو کش، هر دو می خواهند شکم فردی را پاره کنند اما اراده يکی اصلی است لذا مذمت و عقوبت می شود و اراده ديگری تبعی است و مورد مدح و ستايش نسبت به اين کار قرار می گيرد. خدای متعال نيز خواسته است که همه انسانها به بهشت روند اما برخی به سوء اختيار خود جهنم را انتخاب می کنند. جهنم رفتن آنها را نيز خدای متعال خواسته است اما اين مقتضای اراده اصلی او نيست.]

کلام شهيد مطهری درباره نگاه کلی به عالم
استاد مطهری در تبيين بيان فلاسفه در اين زمينه ابتدا می فرمايد: اگر چيزی هويت و واقعيت اش منفرد از مجموعه باشد، بررسی آن در جزء مجموعه نادرست است. در مقابل نيز اگر چيزی هويتش جمعی است - مانند دست که جزء اندام بدن است - اگر به صورت منفرد مورد بررسی قرار گيرد نادرست است. « مطلب ديگرى را بايد در نظر گرفت، و آن اينكه اشياء از نظر خوبى و بدى اگر تنها و منفرد و مستقل از اشياء ديگر در نظر گرفته شوند يك حكم دارند و اگر جزء يك نظام و به عنوان عضوى از اندام در نظر گرفته شوند حكم ديگرى پيدا مى‌كنند كه احياناً ضدّ حكم اولى است. بديهى است كه همانطور كه اشياء منفرد واقعى اگر به صورت نظام فرض شوند، وجود واقعى‌شان انفرادى است و وجود عضوى و اندامى و ارگانيك‌شان اعتبارى است؛ اگر اشيائى كه واقعاً و تكويناً جزء و عضو يك نظامند، به صورت منفرد در نظر گرفته شوند، وجود واقعى‌شان وجود عضوى و اندامى و ارگانيك است و وجود انفرادى‌شان، وجود اعتبارى. اكنون مى‌گوييم:
اگر بطور منفرد از ما بپرسند كه آيا خط راست بهتر است يا خط كج؟ ممكن است بگوييم خط راست بهتر از خط كج است. ولى اگر خط مورد سؤال، جزئى از يك مجموعه باشد، بايد در قضاوت خود، توازن مجموعه را در نظر بگيريم. در يك مجموعه بطور مطلق نه خط مستقيم پسنديده است و نه خط منحنى، چنانكه در چهره، خوب است «ابرو» منحنى باشد و بينى كشيده و مستقيم، خوب است دندان سفيد باشد و مردمك چشم مشكى يا زاغ. درست گفته آنكه گفته است: «ابروى كج ار راست بدى كج بودى».»[1]
ايشان سپس می فرمايند: وجود مجموعه عالم بدون اختلاف و تفاوت ممکن نيست اين مانند يک تابلوی نقاشی است که در آن از سايه و روشن و نيز رنگ های مختلف استفاده نشده باشد. چنين تابلويی ديگر، تابلوی نقاشی نخواهد بود. لذا اگر اختلافات در عالم طبيعت نمی بود اصلا عالم طبيعتی شکل نمی گرفت. « در يك تابلوى نقاشى حتما بايد سايه روشن‌هاى گوناگون و رنگ‌آميزى‌هاى‌ مختلف وجود داشته باشد. در اينجا يكرنگ بودن و يكسان بودن صحيح نيست. اگر بنا شود تمام صفحه تابلو يكجور و يكنواخت باشد ديگر تابلويى وجود نخواهد داشت.
وقتى كه جهان را جمعاً مورد نظر قرار دهيم ناچاريم بپذيريم كه در نظام كل و در توازن عمومى، وجود پستيها و بلنديها، فرازها و نشيبها، همواريها و ناهمواريها، تاريكيها و روشناييها، رنجها و لذّتها، موفّقيّتها و ناكاميها همه و همه لازم است.
جهان چون چشم و خطّ و خال و ابروست كه هر چيزش بجاى خويش نيكوست‌ »[2]
در اين کلام ايشان در اينجا تاملی وجود دارد و آن اينکه ايشان، می فرمايند: در نظام عالم چاره ای از اختلافات و تفاوت ها نيست. و اين کلام توجيه گر وجود شرور در عالم نيست زيرا شرور زاييده اختلاف و تفاوت نيست بلکه زاييده تعارض و تزاحم است. رنگ های مختلف هر چند با هم متفاوت اند اما تزاجمی با هم ندارند. بله اگر شرور زاييده اختلافات بود، سخن شما در اينجا صحيح بود اما چنين نيست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo