< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرور و اشکالات مربوط به آن
کلام علامه طباطبايی در استناد حسنات و سيئات به خدای متعال
بخش اول کلام مرحوم علامه طباطبايی درباره حسنات و سيئات يا خيرات و شرور از نظر انسان بود. اين بحث در سه حوزه کاربرد دارد: محسوسات، افعال و خصوصا آنچه مربوط به زندگی انسان است و سوم رخدادها و حوادثی که به صورت طبيعی يا غير طبيعی در زندگی انسان واقع می شود. بعضی از اين امور به عنوان حسنه و برخی به عنوان سيئه شناخته می شود اما معيار و ملاک آن چيست؟ مرحوم علامه فرمودند: ملاک و معيار خود انسان و طبيعت و اغراض مطلوب اوست، اگر شی، فعل يا رخدادی با طبع و خواست مطلوب انسان هماهنگ باشد، خير ناميده می شود و اگر ناسازگاری داشته باشد عنوان شر می گيرد. بنابراين حسنه و سيئه يا خير و شر که صفت برخی امور واقع می شوند از صفات نفسی نبوده بلکه اموری اضافی هستند که دارای ملاک و معيار ثابتی هستند. ( صفات نفسی به صفاتی گويند که برای شی ثابت است بدون اينکه نياز باشد چيز ديگری در نظر گفته شود مانند زوجيت و فرديت برای اعداد ).
نکته ديگر اينکه حسنات و خيرات اموری وجودی و سيئات و شرور اموری عدمی هستند، يکی موافقت داشتن با طبع و اغراض انسان و ديگری موافقت نداشتن با آنها است.
اين نکته نيز از کلام مرحوم علامه طباطبايی برداشت می شود که اين گونه نيست که فهم حسن يا قبح تنها وابسته به فهم ديگری به گونه ای که اگر يکی در نظر گرفته نشود ديگری قابل فهم نباشد. بلکه حسن می تواند بدون در نظر گرفتن قبح، ادراک شود. وجه آن نيز وجود امر ثالثی به عنوان ملاک برای آن است که بر اساس آن شناخته می شوند. بنابراين نسبت حسن و قبح هر چند اضافی است اما از قبيل نسبت تضاد نبوده بلکه ملکه و عدم است.

حسنه و سيئه از منظر قرآن کريم
مرحوم علامه بعد از بيان مفهوم شناسی واژه حسن و قبح به بررسی اين دو مفهوم از منظر قرآن کريم می پردازند و می فرمايند: از نظر قرآن کريم، خلقت با حسن ملازم و همراه است يعنی هر جا سخن مخلوق است، آن شی از نظر خلقتش حسن است. دو دسته از آيات اشاره به اين مطلب دارند:
1-آياتی که خدای متعال را خالق همه چيز می داند: ﴿اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَی‌ءٍ[1] و نيز ﴿ وَ خَلَقَ كُلَّ شَی‌ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً[2].
2-آياتی که خلقت الهی را نيکو و در بهترين صورت می داند مانند: ﴿الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَی‌ءٍ خَلَقَهُ[3].
مرحوم علامه در توضيح می فرمايند: گفتيم که حسن عبارت است از موافقت چيزی با غرضی که از آن چيز مطلوب است. از طرف ديگر اجزای عالم با هم هماهنگ است و همه موجودات در راستای غرضی که از آنها مطلوب است سير می کنند. اين آيات اشاره به اين مطلب دارند: ﴿هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّار[4] و ﴿ وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِه‌﴾[5] و ﴿ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَی‌ءٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيرا[6]. خدای متعال از طرفی حکيم علی الطلاق است و در خلقت خويش غرضی داشته و در خلق او هماهنگی کامل است. از طرف ديگر از بيرون نيز هيچ رقيب و مزاحمی در برابر او وجود ندارد. بنابراين اين غرض بدون معارضه باقی می ماند .
مرحوم علامه در الميزان می فرمايد: « و الذی يراه القرآن الشريف أن كل ما يقع عليه اسم الشی‌ء ما خلا الله- عز اسمه- مخلوق لله قال تعالى: ﴿اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَی‌ءٍ﴾: (الزمر: 62) و قال تعالى: ﴿وَ خَلَقَ كُلَّ شَی‌ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً﴾: (الفرقان: 2) و الآيتان تثبتان الخلقة فی كل شی‌ء، ثم قال تعالى: ﴿الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَی‌ءٍ خَلَقَهُ﴾: (السجدة: 7) فأثبت الحسن لكل مخلوق، و هو حسن لازم للخلقة غير منفك عنها يدور مدارها.
فكل شی‌ء له حظ من الحسن على قدر حظه من الخلقة و الوجود، و التأمل فی معنى الحسن (على ما تقدم) يوضح ذلك مزيد إيضاح فإن الحسن موافقة الشی‌ء و ملاءمته للغرض المطلوب و الغاية المقصودة منه، و أجزاء الوجود و أبعاض هذا النظام الكونی متلائمة متوافقة، و حاشا رب العالمين أن يخلق ما تتنافى أجزاؤه، و يبطل بعضه بعضا فيخل بالغرض المطلوب، أو يعجزه تعالى أو يبطل ما أراده من هذا النظام العجيب الذی يبهت العقل و يحير الفكرة. و قد قال تعالى: ﴿هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ﴾ (الزمر: 4) و قال تعالى: ﴿وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ﴾: (الأنعام:- 18) و قال تعالى ﴿وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَی‌ءٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً﴾: (فاطر: 44) فهو تعالى لا يقهره شی‌ء و لا يعجزه شی‌ء فی ما يريده من خلقه و يشاؤه فی عباده.»[7] اصل کلی اين است که هر جا خلقت است، حسن نيز با او همراه است؛ هر موجودی به هر مقداری که از وجود برخوردار است از حسن نيز برخوردار است. معنای حسن اين است که هر چيزی موافق باشد با آن غرضی که از او مطلوب است. مثلا چاقو برای بريدن است، لذا اگر تيز باشد گفته می شود خوب است و الا اگر کند باشد آن را بد می دانند و يا درخت ميوه اگر دارای ميوه شود آن را خوب و الا آن را درخت بدی می دانند. نمونه ديگر شخص عالم است؛ غرض از وجود عالم، دو چيز است: خوب دانستن و عمل به دانسته های خود. حال اگر اين دو امر در عالمی جمع شود او را عالم خوبی می دانند اما اگر هيچ کدام از اين دو خصوصيت و يا يکی از آنها را نداشته باشد او را بد می دانند. مرحوم علامه می فرمايند: در عالم همه چيز گوش به فرمان خدای متعال است و معارضی نيز در برابر ايشان وجود ندارد. اساسا محال است که خدای متعال اشيا را به گونه ای خلق کند که ناهماهنگی در ميان آنها باشد. او حکيم علی الاطلاق است، مزاحمی بيرونی نيز در مقابل او قرار ندارد پس نه مانعی درونی وجود دارد و نه مانعی بيرونی.
نمايش نزاع و نه وقوع نزاع
در اينجا يک سوال و اشکال باقی می ماند که جا داشت مرحوم علامه به آن می پرداخت و آن اينکه: اگر همه اجزاء عالم دارای هماهنگی است و هيچ ناسازگاری ميان آنها وجود ندارد و همه چيز به سمت مطلوب خويش در حرکت و سير است پس شرور در عالم چگونه توجيه می شود؟ نزاعی که ميان موجودات وجود دارد و باعث از بين رفتن برخی توسط برخی ديگر می شود چگونه با اين مطلب سازگار است؟
پاسخ اين سوال اين است که آنچه در عالم وجود دارد نمايش نزاع وجود نه نزاع واقعی. مثلا اينکه گرگ و ميش با هم درگير هستند هر چند در ظاهر نزاع ديده می شود اما هر دو يک راه را طی می کنند. يک تدبير و اتصال در کل عالم حاکم بوده و همه تحت مديريت حکيمانه الهی اداره می شوند. مرحوم علامه پاسخ اين سوال را در جلد 19 الميزان، ذيل آيه 3 سوره ملک بيان داشته اند. ﴿ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُت‌﴾[8]. ايشان از مرحوم راغب اصفهانی نقل می کنند که گفته است: در اشيا چيزی که از مقتضای خلقت خارج باشد يافت نمی شود «قال الراغب: الفوت بعد الشی‌ء عن الإنسان بحيث يتعذر إدراكه، قال تعالى: ﴿وَ إِنْ فاتَكُمْ شَی‌ءٌ مِنْ أَزْواجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ﴾. قال: و التفاوت الاختلاف فی الأوصاف كأنه يفوت وصف أحدهما الآخر أو وصف كل واحد منهما الآخر، قال تعالى: ﴿ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ﴾ أی ليس فيها ما يخرج عن مقتضى الحكمة. انتهى.»[9]
سپس مرحوم علامه می فرمايد: «فالمراد بنفی التفاوت اتصال التدبير و ارتباط الأشياء بعضها ببعض من حيث الغايات و المنافع المترتبة على تفاعل بعضها فی بعض، فاصطكاك الأسباب المختلفة فی الخلقة و تنازعها كتشاجر كفتی الميزان و تصارعهما بالثقل و الخفة و الارتفاع و الانخفاض فإنهما فی عين أنهما تختلفان تنفقان فی إعانة من بيده الميزان فيما يريده من تشخيص وزن السلعة الموزونة. فقد رتب الله أجزاء الخلقة بحيث تؤدی إلى مقاصدها من غير أن يفوت بعضها غرض بعض أو يفوت من بعضها الوصف اللازم فيه لحصول الغاية المطلوبة.»[10]. پس منظور از نبودن تفاوت در خلق، اين است كه تدبير الهى در سراسر جهان زنجيروار متصل به هم است، و موجودات بعضى به بعض ديگر مرتبطند، به اين معنا كه نتايج حاصله از هر موجودى عايد موجود ديگر مى‌شود، و در نتيجه دادنش به موجوداتى ديگر وابسته و نيازمند است. در نتيجه اصطكاك اسباب مختلف در عالم خلقت، و برخوردشان نظير برخورد دو كفه ترازو است كه در سبكى و سنگينى دائما در حال مقابله مى‌باشند، اين مى‌خواهد سبكى كند او نمى‌گذارد، او مى‌خواهد سنگينى كند اين نمى‌گذارد، اين مى‌خواهد بلند شود او نمى‌گذارد، او مى‌خواهد بلند شود اين مانع مى‌شود، و نتيجه اين كشمكش آن است كه ترازودار بهره‌مند مى‌شود. پس دو كفه ترازو در عين اختلافشان در به دست آمدن غرض ترازودار اتفاق دارند، و يا به عبارتى ديگر اختلاف آنها است كه باعث مى‌شود ترازودار جنس كشيدنى خود را بكشد و وزن آن را معلوم كند.
بنابراين در اشيا چيزی که از مقتضا و مدار خلقت خويش بيرون باشد وجود ندارد. به عنوان نمونه در احکام تشريعی الهی، مساله حدود و قصاص مطرح است، قرآن می فرمايد: ﴿وَ لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[11]. با اينکه اين امور در ظاهر تلخ است اما وقتی با غرض حکيمانه الهی ديده شود معلوم می شود که اموری بجا و مطلوب است.
نمونه از مسائل روز: در جريان اخير و توافق نامه هسته ای ايران، در ميان مسئولين آمريکا در ظاهر چند دسته گی و اختلافاتی ديده می شود اما اهل دقت می گويند: نزاع آنها از قبيل جنگ زرگری است، يعنی نمايش نزاع است و الا در باطن با هم هستند. آنان نمايش نامه ای را طراحی کرده که يکی نقش سرباز خوب و ديگری سرباز بد را بازی می کند اما هر دو يک غرض شيطانی را دنبال می کنند. آنان بعد از اين فريب، با دنيا حرف می زنند. مثلا در جلسه مذاکره، نماينده شان می گويند ما با اينکه اين همه اختلاف داريم اما به خاطر شما همه معارضه ها را ساکت کرده ايم لذا شما بايد از ما ممنون بوده و توقعتان زياد نباشد. مقام معظم رهبری نيز مدبرانه در اين زمينه فرمودند: شما نيز حوصله و صبرتان را زياد کنيد. چه طرفی که موافق است و چه طرف مخالف، حوصله بورزيد. وجود اين مقدار نقد و انتقاد در کشور لازم است و الا گفته می شود اينان همه تحت فشار بوده و آزادی در کشور آنها مطرح نيست. لذا دولت بايد تحمل کند. با اين کار آنان نيز می توانند سر ميز مذاکره بگويند ما نيز مخالفانی داريم. زيرا اگر همه موافق باشند به اين معنا است که گويا همه به سطوح آمده و ناچار به مذاکره شده اند. بنابراين اگر غرض واحدی در کار باشد تزاحم ها تبديل به توافق می شود.

نکاتی در مورد تفسير ارزشمند الميزان
شهيد مطهری درباره شخصيت علامه طباطبايی و کتاب ارزشمندی که با يادگار گذاشته می فرمايد: «ايشان بيست سال تمام زحمت كشيد تا اينكه اين تفسير الميزان را در بيست جلد نوشت. در مورد وضع مالى ايشان در جوانى، چون الحمد للَّه‌فعلًا مستغنى است «1» مى‌گويم كه در سالهاى اوّلى كه من به تهران آمده بودم ايشان گاهى از من پنج يا شش تومان پول قرض مى‌گرفت. ... آقاى طباطبايى صد سال ديگر خيلى اهميت بيشترى از حالا خواهد داشت، چون اثرى به وجود آورده است كه او را زنده نگه مى‌دارد.»[12]
تفسير الميزان، کتابی درسی است که بايد اساتيد آن را تدريس نمايند زيرا به صورت موجز و پر محتوا نوشته شده است. از جمله ويژگی های اين تفسير، اين است که هر ادعايی را مرحوم علامه نموده است از قرآن برای آن شاهد آورده است. اين همان قولی است که ايشان در مقدمه کتاب خويش داده اند که من می خواهم تفسيری بنويسم که قرآن کريم را بر اساس خود قرآن تفسير نمايم . «و إنما الكلام فی أن ما أوردوه على مسالك السلف من المفسرين (أن ذلك تطبيق و ليس بتفسير) وارد بعينه على طريقتهم فی التفسير، و إن صرحوا أنه حق التفسير الذی يفسر به القرآن بالقرآن... و ثانيهما: أن نفسر القرآن بالقرآن و نستوضح معنى الآية من نظيرتها بالتدبر المندوب إليه فی نفس القرآن، و نشخص المصاديق و نتعرفها بالخواص التی تعطيها الآيات،»[13].

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo