< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت خيرات و شرور با انسان
بررسی سه سنت ابتدا، ابتلا و استدراج
در مورد بحث قبلی با توجه به سوالاتی دوستان نمودند، يک نکته مورد ابهام مانده که بايد برطرف شود و آن جايگاه سنت ابتلا است. مرحوم علامه از سه سنت نام برده است: سنت ابتدا، سنت ابتلاء و سنت استدراج. اما کدام يک از اين سنت ها بر ديگری مترتب است؟ در اينکه سنت استدراج مترتب بر سنت ابتدا است سخنی نيست. بر اساس سنت ابتدا، جامعه هر گاه در مسير فطرت قرار داشته باشد مشمول نعمتها و برکات الهی خواهد بود اما وقتی از اين مسير خارج گردد اين بار دچار بلا و گرفتاری می شود. حال در صورتی جامعه متنبه شده و به مسير فطرت بازگردد اين مصائب نيز از آنها بر طرف می شود اما اگر تنبهی حاصل نشود بلکه آنان بر ادامه نمودن راه کفر و فساد خويش اصرار داشته باشند اين بار سنت استدراج جاری شده و گرفتار مکر و تدبير الهی می شوند به اين صورت که خدای متعال مصائب آنها را تبديل به خوبی ها می کند اما نه به اين معنا که برای آنها خوب و خير باشد بلکه عذاب و نقمتی است که در ظاهری شيرين ارائه شده است. اينان چون مشمول قهر و غضب الهی شده و لياقت هيچ لطفی حتی تنبه را ندارند غرق در نعمتها شده تا در انحراف خويش بيشتر غرق شوند و يکباره از آنها گرفته می شود.
تا کنون گفته شد هر گاه جامعه ای در مسير فطرت حرکت کند و فضای غالب آن چنين باشد مشمول برکات و نعم الهی می شوند اما اگر منحرف شوند بلا و گرفتاری آنها را در بر می گيرد. اين مساله بر اساس قانون تاثير و تاثر است يعنی همان طور که در قوانين طبيعی تاثير و تاثر وجود دارد و خدای متعال برای اشياء خواص فعل و انفعال قرار داده است، در مورد افعال انسان و وقايع و رخدادهای جهان نيز رابطه تاثير و تاثر برقرار شده است. کشف اين مساله از طريق دانش تجربی يا فلسفی ممکن نيست زيرا علم بشر در اين زمينه محدود است و نمی تواند به زوايای آن اشراف پيدا کند، اما وحی در اين حوزه وارد عرصه شده و حقايق را بر روی بشر گشوده است. کما اينکه قرآن کريم می فرمايد: ﴿وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيديكُمْ وَ يعْفُوا عَنْ كَثيرٍ ﴾[1].
بعد از بيان سنت ابتدا و سنت استدراج سخن در اين است که سنت ابتلا چه نسبتی با سنت ابتدائی دارد؟ آيا اين سنت دارای يک حقيقت و واقعيت جدا از سنت ابتدا دارد يا نه همان سنت ابتدا است که جهت با آن تفاوت يافته است؟ دو وجه برای سنت ابتلا می توان بيان نمود:
1- سنت ابتلا همان سنت ابتدا با تفاوت در جهت است. سنت ابتدا يعنی وقوع برکات و نعمتها در اثر طی نمودن مسير فطرت و وقوع گرفتاری ها به خاطر خروج از اين مسير، اگر از نظر علت فاعلی در نظر گرفته شود، سنت ابتدا ناميده می شود. اما اگر جنبه غايی و حکيمانه بودن آن که تنبه و بازگشت به مسير حق است مورد توجه قرار گيرد، سنت ابتلا ناميده می شود. بر اين اساس چه موقعی که جامعه در اثر خروج از مسير فطرت گرفتار مصائب شده و چه آن وقتی که به خاطر ثبات قدم در مسير فطرت، مستحق برکات و نعم شده است، در هر دو حال مردم مورد امتحان و ابتلای الهی قرار گرفته اند. قرآن کريم نيز می فرمايد: ﴿ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيئاتِ لَعَلَّهُمْ يرْجِعُون[2]و آنها را با نيكى‌ها و بدى‌ها آزموديم، شايد بازگردند. وقتی که خداوند به جامعه ای نعمت می دهد، اين نعمتها وسيله امتحان آنان است که آيا شکر گذر نعمتهای الهی هستند و آن نعمت ها را همان طور که خداوند فرموده است مصرف می کنند يا نه؟ اگر شکر گذار باشند خدای متعال بر نعمت های خويش می افزايد ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم[3]. در مقابل اگر خداوند امتی را به خاطر خروج از مسير فطرت گرفتار مصائب و ناملايمات کند، باز آنها را از اين طريق مورد امتحان قرار می دهد تا به مسير درست بازگردند.
بر اساس اين معنا سنت ابتدا از سنت ابتلا منفک ناپذير است. يعنی هر جا سنت ابتدا جاری شده است، سنت ابتلا نيز می باشد.
2- خطاب آيه شريفه ﴿وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيديكُمْ [4] به جامعه ای است که از مسير فطرت خارج شده در نتيجه گرفتار مصائب و ناملايمات شده است. و اين همان سنت ابتدايی الهی است. حال در صورتی که اين جامعه متنبه شده و به مسير درست بازگردند خداوند مصائب را از آنها برداشته و در مقابل نعمت ها و برکات خويش را بر آنها نازل می فرمايد. اين همان سنت ابتلا است زيرا اين بار آن قوم توسط نعمت ها دچار امتحان واقع شده اند. در اين وجه ديگر لازم نيست جهات بحث را تفکيک کنيم، وقوع بلايا بر اثر خروج از مسير فطرت را سنت ابتدا و نزول نعمت ها در اثر بازگشت را سنت ابتلا می ناميم. چنين جامعه ای به خاطر قرار گرفتن در مسير صحيح مشمول نعم الهی شده است اما اين بار امتحان آنها توسط نعمتها صورت می گيرد.
تبديل سيئات به حسنات در مورد ديگری نيز پيش می آيد و آن وقتی است که قومی گه گرفتار شدائد شده است بر استکبار و فساد خويش اصرار داشته باشند و به اين زنگ خطر های الهی توجهی نکنند. از اين جامعه نيز گرفتاری ها برداشته می شود اما اين امر عذاب الهی در قالب نعمت است.
تا اينجا معلوم شد که خدای متعال گاه بندگان را در اثر ابتلا به گرفتاری ها و مصائب مورد امتحان قرار می دهد و گاه در اثر نعمتها و برکات خويش آنان را در بوته آزمون می نهند. با توجه به اين مطلب اين روايت حضرت اميرالمومنين(ع) بهتر روشن می شود که فرمودند: «[الدنيا] دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَة»[5] زيرا هم تلخی های اين دنيا و هم خوشی های اين دنيا جنبه امتحان و آزمون دارد. و انسان از موقعی که به تکليف می رسد در هر حالی در حال بلا و آزمون است. و نيز معنای اين روايت روشن تر می شود که فرمود: « إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِياءُ ثُمَّ الَّذِينَ يلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَل‌»[6] سخت ترين مردم از لحاظ بلا و گرفتارى پيغمبرانند، سپس كسانى كه در پى آنانند، سپس كسى كه از ديگران بهتر است بترتيب. بر اين اساس معنای بلا تنها تلخی و سختی نيست، بلکه خوشی ها و نعمتها نيز بلا و امتحان به شمار می آيند. هر چقدر ظرفيت فرد بيشتر باشد، دريافت بيشتری نيز دارد و در نتيجه امتحان و ابتلای او نيز سخت تر است. به همين جهت است که انسان دائما بايد هوشيار باشد. حضرت اميرالمومنين (ع) در سفارشی به لشکريانش فرمودند: «وَ إِذَا غَشِيكُمُ اللَّيلُ فَاجْعَلُوا الرِّمَاحَ كِفَّةً وَ لَا تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلَّا غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَة»[7] و چون شب شما را فرا گرفت، نيزه‌ها را گرداگرد خود بر پا داريد و مخوابيد جز اندك، يا لختى بخوابيد و لختى بيدار مانيد. آنچه حضرت بيان می فرمايند در باره جهاد با دشمن است. در جهاد اکبر که جهاد با نفس است نيز انسان دائما بايد مراقب باشد.

دلالت آيه 30 شوری بر عام استغراقی
آنچه تا کنون در مورد اين آيه شريفه بيان شد بيان سنت الهی در مورد جامعه بود و خطاب در آيه از باب عام مجموعه دانسته شد. اما آيا سنتی که در آيه بيان شده در مورد افراد جامعه نيز صدق می کند يا نه؟ مرحوم علامه می فرمايد: همان طور که خطاب آيه به جامعه است، آحاد جامعه نيز مورد خطاب آيه بوده و اين سنت در مورد آنان نيز جاری می شود « و يمكن أن يكون الخطاب فی الآية عاما منحلا إلى خطابات الأفراد فيكون ما يصاب كل إنسان بمصيبة فی نفسه أو ماله أو ولده أو عرضه و ما يتعلق به مستندا إلى معصية أتى بها و سيئة عملها و يعفو الله عن كثير منها. »[8] ممكن هم هست خطاب در آيه منحل به خطابهاى جزئى و متوجه به فرد فرد بشر بشود، آن وقت مراد از" مصيبت" ناملايماتى است كه متوجه جان و مال و فرزند و عرض تك تك افراد مى‌شود و ناشى از گناهانى است كه هر كس خودش مرتكب شده، و خدا از بسيارى از آن گناهان درمى‌گذرد.

ضرورت تلاش برای فهم درست دين
کسانی می توانند ادعای اسلام شناسی داشته باشند که سالها در اين حوزه تلاش و کوشش نموده باشند. جای تعجب است در مورد کسانی که رشته ديگری غير از علوم دينی را خوانده اند اما به صرف آشنايی با مباحث دينی، خود را اسلام شناس معرفی می کنند. دين شناسی کار ساده ای نيست، مرحوم علامه جعفری می فرمود: برتراند راسل فيلسوف معروف انگليسی، دين را پيش پا افتاده و به شوخی گرفته است. اين در حالی است که وی در رياضيات و فلسفه مو را از ماست می کشد. شهيد مطهری نيز به جهت برخوردهای بد و ناجور راسل با دين، او را شارلاتان بين المللی ناميده است. بايد دانست که دين نه تنها مانند فلسفه و رياضيات دارای حساب و کتاب است بلکه حساب و کتاب آن بالاتر نی است. چگونه است که اگر کسی رشته فيزيک را طی نکرده باشد و با خواندن چند کتاب اگر ادعای فيزيکدانی کند کسی از او نمی پذيرد، همين مساله در مورد دين نيز بايد مطرح باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo