< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عدل الهی و مساله شرور
پاسخ اجمالی به شبهه تبعيض
در جلسه گذشته پاسخ شهيد مطهری به شبهه وجود تبعيض در عالم خلقت بيان شد. ايشان فرمودند: پاسخ اجمالی به اين شبهه اين است که ما خداوند را مستقل از جهان بشناسيم آن گاه جهان را در آينه خداوند و معرفتی که از او داريم مورد توجه قرار دهيم. در اين نگاه ديگر نقص و کاستی در عالم خلقت مشاهده نمی شود.
اما آيا ممکن است بدون در نظر گرفتن عالم خلقت، به خداوند معرفت پيدا کرد يا چنين چيزی ممکن نيست؟ پاسخ مثبت است و شناختی ممکن است. فلاسفه طبق قواعد عقلی در مورد هستی به طور عام، به تامل پرداخته و به وجود واجب الوجود بالذات رسيده اند. آنان سپس اثبات کرده اند که واجب الوجود اين عالم، واجب الوجود من جميع الجهات است و هر کمالی که به امکان عام ممکن است (يعنی محال نيست) بالضروره برای او ثابت است. آنان از اين طريق بدون اينکه به عالم خلقت نظر کنند، وجود خالقی با برترين صفات را اثبات نموده اند. حال که چنين شد مخلوق اين خالق نيز بدون عيب و نقص خواهد بود.
اما همان طور که گفته شد حتی اگر کسی بر بخش دوم اين برهان يعنی واجب الوجود بودن من جميع الجهات، خدشه وارد کند باز راه شناخت مسدود نيست زيرا برای اثبات اين مطلب که در عالم تبعيضی نيست آن مقدار معرفتی که ضرورت وحی و نبوت را ثابت می کند کافی است. به اين صورت که ما يک مرحله را توسط عقل پيش می روم تا به وحی و نبوت برسيم. بعد از آن از نيروی وحی - که عقل به ما توصيه کرده - کمک گرفته و مراحل بعدی را طی می کنيم . اين گونه نيست که ضرورت وحی مبتنی بر واجب الوجود بودن من جميع الجهات باشد بلکه همين مقدار که خالق عالم و حکيم برای هستی اثبات شود، ضرورت ارسال رسل و وحی بدست می آيد. حال از اين استدلال بدست می آيد که در عالم از حيث فاعلی هيچ گونه نقص و عيبی وجود ندارد، زيرا معرفت پيشين ما می گويد آفريدگار عالم بدون نقص است و صنع او نيز خالی از نقص خواهد بود . به عنوان مثال اگر بدانيم نقشه برداری که ساختمانی را طراحی می کند فردی زبردست، توانمند و حکيم است اگر در کار او نقصی به ظاهر مشاهده کنيم می گوييم حتما اين بنا بيش از اين ظرفيت و کشش نداشته است و مهندس در بهتری شرايط آن را جای داده است .
اگر نيک و بدی ديدی مزن دم که هم ابليس بايد هم آدم
بنابراين همان طور که گفته شد برای اثبات صفات کماليه الهی از دو راه و شيوه استفاده می شود:
1- فلاسفه بعد از اثبات واجب الوجود، قاعده ديگری را مطرح می کنند که مطابق آن واجب الوجود من جميع الجهات واجب است و هر آنچه به امکان عالم (يعنی محال نيست ) و برای او کمالی به شمار آيد، ضرورتا دارا است.
2- راه ديگر اين است که بعد از اثبات واجب الوجود برای هستی، عقل ما را تا حد ضرورت وحی و نبوت پيش می برد. بعد از آن عقل می گويد آنچه از طريق وحی بدست می آيد معتبر است لذا به خدمت او درآی. وحی نيز درباره خدای متعال می فرمايد: ﴿وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌﴾[1]. همين آيه به تنهايی کافی است تا همه کمالات را برای خداوند اثبات نمايد. الاسماء جمع محلی به الف و لام به معنای همه اسماء است . حسنی نيز افعل تفضيل به معنای برترين است. تقدم خبر بر مبتدا نيز گويای مقام حصر است لذا معنای آيه اين است که همه برترين ها به خداوند اختصاص دارد. در علم، برترين علم هر چه هست اختصاص به خداوند دارد، در قدرت برترين آنها از آن اوست و ساير صفات .
اين شيوه خود گونه ای استدلال عقلی اما با واسطه است. همان طور که ابن سينا در مورد اثبات معاد جسمانی می گويد: عقل من تنها می تواند معاد روحانی را اثبات کند و دليلی بر معاد جسمانی اقامه نمی کند اما چون عقل می گويد پيامبر اکرم (ص) صادق مصدق است يعنی هم راست می گويد و هم حراست شده که خطا و اشتباه نکند، بايد سخن او مبنی بر وجود معاد جسمانی را پذيرفت. اين نتيجه، فيلسوفانه است زيرا خود عقل ما را در کمک گيری از وحی توصيه نموده است. همانند اينکه عقل می گويد هرگاه به طبيب حاذق و درستکاری مراجعه کردی، عمل به نسخه او لازم است. سخن اين سينا چنين است: «يجب أن يعلم أن المعاد منه ما هو منقول من الشرع و لا سبيل إلى إثباته إلا من طريق الشريعة و تصديق خبر النبوة و هو الذی للبدن عند البعث، و خيرات البدن و شروره معلومة لا يحتاج إلى أن تعلم، و قد بسطت الشريعة الحقة التی أتانا بها نبينا و سيدنا و مولانا محمد صلى الله عليه و على آله حال السعادة و الشقاوة التی بحسب البدن. و منه ما هو مدرك بالعقل و القياس البرهانی و قد صدقته النبوة و هو السعادة و الشقاوة الثابتتان بالقياس اللتان للأنف»[2]

پاسخ ديگری بر شبهه تبعيض
پاسخ ديگر به اين شبهه اين است که اصولا صدور ظلم (يعنی فعلی که تبعيض آلود باشد) يا هرگونه کاستی و نقص از جانب خدای متعال محال است. مراد از محال در اينجا محال بالغير است که عبارت باشد از وجود معلول بدون علت تامه؛ در اينجا اگر دنيا جمع شود که بشود، هرگز نخواهد شد. در مقابل آن واجب بالغير است و آن عبارت است از ضرورت وجود معلول با وجود علت تامه آن .
در اينجا می گوييم صدور ظلم از خدای متعال بدون علت است. اگر بخواهد ظلم يا تبعيض از فاعلی مختار صادر شود بر خواسته از يکی از اين عوامل ذيل است:
1- ظالم به جهت ناآگاهی مرتکب ظلم می شود. او چون نمی داند کدام کار درست است يا نادرست و يا درستی و نادرستی را می داند اما در تشخيص مصداق ناآگاه است مرتکب ظلم می شود.
2- عامل ديگر عجز و ناتوانی است. ظالم می داند که کارش بد است اما نمی تواند کار درستی که تشخيص داده انجام دهد. اين عجز نيز گاه از درون فرد نشات می گيرد و گاه به جهت عالم بيرونی است .
3-عامل ديگر نياز است. ظالم به انجام ظلم نيازی از روح يا جسم خويش برطرف می کند و يا به خاطر نداشتن اعتدال روحی اين کارها را از روی عقده انجام می دهد.
حال وقتی به خدای متعال که برهان عقلی و نقلی ما را به شناخت او رسانده رجوع می کنيم می يابيم که هيچ کدام از اين عوامل در او نيست لذا علت تامه صدور ظلم در او منتفی است. بله خدای متعال همواره دارای قدرت است اما چون ساير عوامل در او نيست علت تامه وقوع ظلم محقق نمی شود لذا نتيجه می گيريم که وقوع ظلم از او محال بالغير است.
مرحوم خواجه نصير الدين در تجريد می فرمايد : « استغناؤه و علمه يدلان على انتفاء القبح عن أفعاله تعالى‌»[3] بی نيازی و علم الهی دلالت می کند بر اينکه در افعال او هيچ گونه قبح و نقصی وجود ندارد. در روايتی از پيامبر اکرم (ص) نيز آمده که فردی از ايشان سوال کرد «فأخبرنى عن ربك‌ هل يفعل الظلم؟ قال: لا، قال: و لم؟ قال: لعلمه بقبحه و استغنائه عنه، قال: فهل أنزل عليك فی ذلك قرآنا يتلى؟ قال: نعم، انه يقول عزّ و جلّ: «وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ‌ لِلْعَبِيدِ»، و يقول: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ‌ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» و يقول: «وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعالَمِينَ» و يقول: «وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ» »[4] جالب است که در اين روايت پيامبر اکرم (ص) هم از تبيين عقلی برای اثبات اين مطلب استفاده نمودند و هم از دليل نقلی بهره گرفتند .


[2] الشفاء(الالهیات)، ابن سینا، ص423، ط مکتبه آیة الله المرعشی.
[3] کشف المراد، علامه حلی، ص305، ط موسسه النشر اسلامی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo