< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عدل الهی و مساله شرور
پاسخ تفصيلی به شبهه تبعيض
سخن در بررسی شبهه ای بود که مدعی تبعيض در بين موجودات عالم و ناسازگاری اين امر با عدل الهی بود. گفته شد در پاسخ به اين شبهه دو پاسخ اجمالی و تفصيلی بيان شده است که پاسخ اجمالی آن بيان شد. در مورد پاسخ تفصيلی نيز بر اساس آنچه فلاسفه اسلامی بيان کرده اند با تقرير شهيد مطهری مطالبی بيان شد. ايشان فرمودند: همه اختلافاتی که در نظام عالم وجود دارد از باب تفاوت است نه تبعيض. فرق ميان تفاوت و تبعيض نيز آن است که اگر فرق ها ناشی از فاعل باشد در عين برابر بودن قابليت ها، تبعيض رخ داده است اما اگر از جانب فاعل اعطا يکسان باشد و فرق ها به تفاوت قابل ها برگردد ديگر تبعيضی نخواهد بود بلکه تفاوت و عين عدل است.
برخی گفتند مگر نه اين است که تفاوت های قابلی هم به خدای متعال باز می گردد در اين صورت اشکال و شبهه کما کان به قوت خويش باقی است زيرا سوال می شود که چرا خداوند قابليت ها را مختلف قرار داده است؟
شهيد مطهری در پاسخ فرمودند: قبول داريم که تفاوت ها به مبدا الهی که تنها رکن عالم است باز می گردد اما وجود اين تفاوت ها اجتناب ناپذير است. آری اگر می شد عالم به گونه ای خلق شود که همه چيز يکسان باشد در اين صورت سوال شما وارد بود که چرا همه را علی السويه قرار نداده است. اما اگر بخواهيم در عين وجود نظام علی و معلولی در عالم، تفاوتی در کار نباشد چنين چيزی نشدنی و محال است. در تبيين چگونگی اجتناب ناپذيری اختلاف در عالم گفته شد اين اختلافات لازمه نظام علی و معلولی است يعنی نمی شود نظام علی و معلولی حاکم باشد در عين حال اختلاف و مراتب وجود نداشته باشد. اگر کسی بگويد اساسا نظام علی و معلولی برداشته شود در اين صورت می گوييم اين سخن به اين معناست که اصلا چيزی خلق نشود زيرا صدور موجودات از خدای متعال تنها از طريق نظام عليت و معلوليت ممکن است. اگر بگوييد اين نظام باشد و اختلاف نباشد، اين سخن مانند آن است که کسی بگويد مثلثی قرار بده اما در عين حالی که مثلث است، مربع باشد. روشن است که چنين چيزی نشدنی است .
نکته: وقتی سوال از قدرت فاعل می شود که آيا او می تواند چنين کاری را انجام دهد يا نه ابتدا بايد از شدن و نشدن اصل فعل سوال شود . اگر ثابت شد که انجام فعلی شدنی است آن گاه سوال از قدرت فاعل به ميان می آيد. بنابراين اگر ايجاد فعلی نشدنی باشد در اين صورت ديگر مساله از اصل منتفی است و جايی برای طرح توانستن يا نتوانستن فاعل نيست. در مورد قدرت الهی نيز همين مساله جاری است لذا حضرت اميرالمومنين(ع) در پاسخ به سائلی که درخواست امر محالی از قدرت الهی کرده فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُنْسَبُ إِلَى الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا يَكُون‌».[1]

علو مرتبه و قدوسيت الهی
شهيد مطهری درباره وجه اينکه چرا صدور موجودات بدون نظام علی و معلولی از خدای متعال ممکن نيست فرمودند: « علوّ ذات پروردگار و قدّوسيّت او اقتضاء دارد كه موجودات، رتبه به رتبه و پشت سر يكديگر نسبت به او قرار داشته باشند، صادر اولى باشد، صادر دومى باشد، صادر سومى باشد، و هكذا، يكى پس از ديگرى ايجاد شوند و هر كدام معلول ما قبل خود باشند. البته مقصود، اول بودن و دوم و سوم بودن زمانى نيست؛ در آنجا زمان مطرح نيست، خود زمان يكى از مخلوقات است.»[2] از آنجا که خدای متعال در اعلی درجه وجود قرار دارد موجوداتی که در مراتب پايين هستی قرار دارند نمی توانند به صورت مستقيم به او مرتبط و از او بی واسطه صادر شوند لذا ابتدا عقل اول که اولين مخلوق الهی است قرار دارد . او در ميان موجودات از بيشترين بهره وجودی برخوردار است. در مرتبه بعد صادر دوم قرار دارد و همين گونه مراتب ديگر، خلق می شود تا می رسد به عقل عاشر يا فعال که منشا عالم طبيعت است. عالم طبيعت که از پايين ترين مرتبه هستی برخوردار است مملو از محدوديت ها و ضعف هاست . اين عالم يقينا فاصله اش به لحاظ وجودی با خدای متعال خيلی خيلی زياد است لذا برای ارتباط و اتصال با ذات باری تعالی نيازمند واسطه هايی هست. به عنوان مثال يک لامپ 20 ولتی اگر بخواهد به نيروگاه برق که چند هزار ولت برق دارد وصل شود نيازمند ترانس هايی هست که در چند مرحله ولتاژ برق را کاهش دهند و الا اگر بخواهد مستقيم وصل شود، منفجر و هلاک خواهد شد. حضرت جبرئيل (ع) در سير معنوی به همراه پيامبر اکرم (ص) به حدی رسيدندند که فرمودند: « لَوْ دَنَوْتُ‌ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْت‌ »[3]
شهيد مطهری سپس بر آنچه با دليل عقلی بيان نموده اند، دليل نقلی نيز اقامه می نمايند و می فرمايند: «آنچه در لسان دين، به عنوان ملائكه و جنود الهى و رسل الهى (رسل تكوينى نه رسل تشريعى) و مقسّمات امر و مدبّرات امر آمده است، و مفاهيمى مانند عرش، كرسى، لوح و قلم، كه وجود يك سلسله تشكيلات معنوى و الهى را براى خدا معرفى مى‌كند، همه براى تفهيم همين حقيقت است كه خداى متعال، آفرينش را با نظام خاص و ترتيب مشخّص، اراده و اجرا مى‌كند. اين مطلب را حكما با اصطلاح و زبان مخصوص بيان كرده‌اند و در معارف اسلامى با زبان ديگر بيان شده است. ما همان زبان اسلامى را كه شيرين‌تر و رساتر است انتخاب مى‌كنيم:
در اين نظام، ذات حق در رأس همه موجودات قرار دارد و ملائكه، مجريان فرمان او هستند، بين خود ملائكه نيز سلسله مراتب محقّق است: بعضى رياست و فرماندهى دارند و بعضى از اعوان و انصار بشمار مى‌روند؛ ميكائيل فرشته مأمور ارزاق، و عزرائيل ملك موت و موكّل بر قبض ارواح است، و براى هر يك از آندو، اعوان و يارانى نيز وجود دارد، هر ملكى پستى مشخّص و جايى معيّن دارد: ﴿و ما منّا الّا له مقام معلوم﴾[4] هر يك از ما فرشتگان، مقام معيّنى داريم».»[5]

تکوينی بودن سلسله مراتب علت و معلول
مراتبی که در سلسله عليت و معلوليت قرار دارد اعتباری و قرار دادی نيست که بتوان آن ها را جابجا نمود بلکه تکوينی بوده و جابجايی در آنها ممکن نيست اين مانند آن است که نمک بخواهد با حفظ نمک بودن، در جايگاه شکر قرار گيرد و بالعکس . نظام الهی اين گونه نيست که از طرف خداوند فرمانی دريافت کند سپس آن را عمل نمايد بلکه خلقت موجودات در نظام تکوين همان عمل به فرمان الهی است . موجودات در نظام تکوين گونه ای ديگر نمی توانند باشند مثلا دستگاه شنوايی در انسان، همين خلق او است. فرمود: ﴿فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعين‌﴾.[6]
شهيد مطهری در اين باره می فرمايد: « فراموش نکنيم که نسبت خدا به موجودات نسبت آفريدن و ايجاد کردن و تکوين است. لذا نبايد تشکيلات و دستگاه او را همانند تشکيلات اجتماعی و روابط قراردادی که در جوامع بشری برقرار است، پنداشت. نظام فرماندهی الهی و اطاعت ملائکه جنبه تکوينی و حقيقی دارد نه جنبه قراردادی و اعتباری. وقتی می گوييم خدای متعال به فرشتگان فرمان داده که چنين کنند معنايش اين است که آنان را طوری ايجاد کرده که علت و فاعل باشند برای فعل و معلول مخصوص، و معنای اطاعت ملائکه نيز همين عليت و معلوليت تکوينی است. تشکيلات ياد شده بيان گر يک نظام تکوينی است و اراده خدا نسبت به موجودات خاص از طريق همين اسباب و علل تکوينی تعلق می گيرد نه مستقل از آنها. بدين جهت است که قرآن کريم تدبير خلقت را گاهی به خداوند نسبت می دهد و گاهی به فرشتگان؛ گاه می فرمايد: ﴿يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْض[7]: امور [جهان] را از آسمان به سوی زمين تدبير می کند. و گاه می فرمايد: ﴿فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً[8]: قسم به فرشتگان تدبير کننده کار. رمز اين مطلب اين است که تدبير و فعل الهی دارای نظام و ترتيب بوده و اراده او به آفرينش و تدبير جهان عين اراده نظام است.
در اين نظام طولی علت، معلول و شأن و مقام هر موجودی عين ذات و هويت اوست. اين چنين نيست که بشود با حفظ ذات و هويت او، مرتبه وجودی و شان و مقام او را تغيير داد. مراتب موجودات در جهان هستی از قبيل مراتب قراردادی و اعتباری افراد در اجتماع نيست که با حفظ ذات و هويت افراد می توان شان و مقام آنها را تغيير داد. مثلا آن که رئيس است با حفظ ذات و هويت خود جای مرئوس قرار گيرد و بالعکس. در نظام جهان، اگر موجودی جايگاه و شان تکوينی اش تغيير کند، هويت و ذات او تغيير خواهد کرد، يعنی او ديگر خودش نخواهد بود.»[9]
ارزيابی
می توان شق سومی را بيان کرد و گفت: نقش هايی که ملائکه در آن قرار دارند نه از قبيل قراردادهای اجتماعی است و نه از قبيل پست های تکوينی محض، بلکه هر دو امر در آن دخالت دارند، به اين صورت که ابتدا تکوين صورت می گيرد، سپس بر اساس نظام تشريع الهی جايگاهی برای آنها در نظر گرفته شود. آنان برای اينکه بتوانند بار ماموريتی تشريعی را بر دوش بکشند نيازمند توانمندی و تربيت ويژه هستند. و اين امر نيز حکيمانه است لذا تشريعی و اعتباری بودن آن مانعی ايجاد نمی کند. به همين خاطر است که ملائکه الهی در عين حالی که از صفت عصمت برخوردار هستند در انجام کارهای خويش دارای اختيار هستند اما اگر جايگاه آنها را تکوينی محض بدانيم ديگر اختياری برای آنها مطرح نخواهد بود.
بنابراين درست است که سلسله مراتب وجود مانند قراردادهای بی پشتوانه اجتماعی نيست اما تکوينی محض نيز نيست به گونه ای که مانند ماشين به صورت خودکار عمل کند. بلکه در مرحله نظام تکوين و در مرحله ای نظام تشريع الهی که بر مبنای حکمت بنا شده در نقش دهی به آنها دخالت داشته است.
نکته: عصمتی که ملائکه يا انبياء الهی دريافت کرده اند اکتسابی نبوده بلکه از ناحيه خدای متعال به آنها اعطا شده است. اما وجود اين عصمت به معنای سلب اختيار از آنها نيست، زيرا همان طور که مرحوم علامه طباطبايی نيز فرموده اند اختيار جلوه و تجلی علم است لذا هر چقدر علم بالاتر باشد، اختيار نيز بالاتر است تا می رسد به ذات باری تعالی که بالاترين درجه اختيار را دارند. معصوم نيز بدان خاطر معصوم شده است که دارای علمی بالاتر است.



[2] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج1، ص128، ط صدرا.
[5] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج1، ص128، ط صدرا.
[9] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج1، ص129، ط صدرا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo