< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مواضع برگزيده شده در مواجهه با علم جديد
يادي از مرحوم علامه محمد تقي جعفري
25 آبان ماه سالگرد رحلت علامه جعفري است. ايشان شخصيت بزرگي بودند که آثار ارزشمندي از خود به يادگار گذاشتند که از جمله جامع ترين آنها، شرح مبسوط بر نهج البلاغه است. در قسمتي از شرح حال ايشان که به زبان خودشان بيان شده چنين آمده «پس از پايان تحصيلات ابتدايي، درس هاي حوزوي را شروع کردم. در اين دوران غذاي ما نان و ماست بود و در طول روز نيز با دوستان چاي با کشمش مي خورديم. در دوران تحصيل با مشکلات مالي روبرو بوده و زندگي سختي داشتيم. اما جنبه هاي روحي طلاب خيلي قوي بود. يکبار دو سه روز چيزي نداشتم به ناگزير به سراغ بقال رفته و مقداري برنج و روغن و خرما گرفتم. به محض اينکه فهميد مي خواهم نسيه ببرم، اجناس را از دست من گرفته و سر جايش گذاشت. به حجره بازگشتم و بر اثر ضعف، دچار بي حالي شده و چاره اي جز استراحت نداشتم. در اين حال حجره همسايه ام آمد و گفت اشکالي در لمعه دارم شما برايم حل کنيد. گفتم اکنون حال ندارم بعد از ظهر مراجعه فرماييد. گفت به حجره من بياييد تا با هم ناهار بخوريم و پس از آن که حالتان بهتر شد اشکال مرا برطرف کنيد. من هم رفتم و از گرسنگي رهايي يافتم » ايشان سپس به تهران و نجف رفته و برنامه درسي و تبليغي خود را آغاز مي نمايند.
گزارشي از ساواک درباره ايشان است که جريان جالبي را نقل مي کند «گزارش هاي فلسفي ساواک: مامور ساواک براي اولين بار که براي جاسوسي به جلسه درس استاد مي رود همان دم در مي نشيند، دفتر و قلمش را از کيفش در آورده و قيافه دانشجويي به خود مي گيرد تا شناخته نشود. گوش مي کند تا هرچه استاد مي گويد يادداشت کند. حقوق بشر، عليت، حيات معقول، اراده وجدان، حرکت جوهري و ... اينها يعني چه؟ بنده خدا گيج شده بود، سخنراني استاد که تمام مي شود خميازه اي کشيده و از کلاس خارج مي شود. با گيجي گزارش اش را جمع بندي و به سراغ سازمان ساواک مي رود. سر مامور ساواک با تعجب نگاهي به گزارش مي کند، نوشته است «ممکن است ايدئاليست ها ادعا کنند که شما رئاليست ها وجود واقعي فيل را به طور پوست تو دار (اصل موضوعي) پذيرفته سپس اختلاف ديده ها را درباره واقعيت فرض شده ...» سر مامور ساواک داد مي کشد که مرتيکه اين مزخرفات چيست که نوشته اي؟ مرا مسخره کرده اي؟ مامور مي گويد: قربان حرف هاي جعفري است که مو به مو نوشته ام. سر مامور مي گويد: دفعه بعد حتما واضح تر بنويس. روز بعد مامور، گزارش کلاس را يادداشت و مي آورد. «اين اصل اثبات شد که با باز شدن ابعاد و استعدادهاي انساني و تقويت پيدا کردن عوامل درک وي واقعيت جديد تري براي انسان مطرح مي گردد مانند به فعلت رسيدن بعد حس عدالت خواهي که ... » سر مامور ساواک سه بار متن گزارش را مي خواند و به علامت عدم فهم، سرش را تکان مي دهد و به مامور مي گويد: مرتيکه دوباره که پرت و پلا نوشته اي. اين مزخرفات چيست که گزارش داده اي؟ خودت هم فهميدي چه نوشته اي؟ مامور مي گويد: به پير به پيغمبر قسم هر چه جعفري گفته است نوشته ام قربان و الا من هيچي از حرف هاي او نفهميده ام. من تعجب مي کنم يک مشت آدم علاف دور و برش جمع کرده و حرف حساب آنها چيست. سر مامور مي گويد: من نمي فهمم فلاني، در هر صورت گزارش شده حرف هاي خاصي براي افراد خاصي مي زند. بايد گزارش درستي بياوري. مامور مي رود و دفعه بعد نيز همان گزارش نامفهوم را ارائه مي دهد. اين بار سر مامور مي گويد: خودمان را مسخره کرده ايم؛ برويد جعفري را احضار کنيد. استاد علامه محمد تقي جعفري به سازمان اطلاعات و امنيت کشور احضار مي شود. صفا و صداقتي که از چهره ايشان هويدا بود ماموران را وا مي دارد ادب را در مقابل استاد رعايت کنند. بعد از تعدادي سوال و جواب ماموران متوجه مي شوند آن چنان که تصور مي کردند استاد آدم خطرناکي نيست و اجازه مي دهند به سخنراني هاي خود ادامه دهند به شرط آنکه دو موضوع را رعايت کند: اول اينکه نسبت به شخص اول مملکت يعني شاه هيچ نگويد؛ دوم اينکه به اسرائيل حمله نکند».
استاد علامه جعفري از صفا و تواضع خاصي برخوردار بودند. در خاطرات ايشان آمده که با مرحوم دکتر حسابي رفاقت داشتند. يک روز دکتر حسابي نامه اي نوشته و به خدمتکار خود داده تا به دست علامه جعفري برساند . خدمتکار وقتي درب خانه ايشان مي آيد خود مرحوم علامه درب را باز مي کند. خدمت کار مرحوم علامه را نشناخته و به او مي گويد: آيا سواد داري و مي فهمي آنچه مي گويم تا اينها را به علامه جعفري بگويي؟
موضع ما در مواجهه با علم جديد
بعد از بررسي مباني که براي علم جديد شمرده شده بود و نقد استدلالي که بر آن شده بود، به جمع بندي اين بحث مي پردازيم . موضوعي که در صدد بيان آن بوديم اين بود که موضع ما نسبت به علوم جديد چيست؟ همان طور که گفته شد دنياي مدرنيته داراي سه مؤلفه: علم و دانش، تکنولوژي و فن، و فرهنگ و ايدئولوژي است. براي اينکه بخواهيم موضع صحيحي در اين باره داشته باشيم بايد اين سه مؤلفه را از هم جدا و به صورت مستقل بررسي نماييم تا در اين صورت گرفتار مغالطه جنبه هاي ما بالعرض و مابالذات نشويم.
1- موضع ما درباره مؤلفه علم و دانش
در اين باره گفته شد علم بر دو گونه است: علم توصيفي و علم دستوري. علوم توصيفي به ما هو علم، کشف واقع بوده و ايمان و کفر عالم در آن تاثيري ندارد. بنابراين مي توان آنها را به صورت مطلق پذيرفت. منظور از علم قطعي و يقيني نيز در اينجا، علومي نيست که برخواسته از يقين فلسفي و بالمعني الاخص باشد بلکه مراد علومي است که اولا مورد وفاق عالمان باشد، ثانيا با نصوص و محکمات در تعارض نباشد و ثالثا اطمينان آور باشد.
2- موضع ما درباره مؤلفه تکنولوژي و فن
در مورد تکنولوژي آن اطلاقي که در مورد پذيرش علم گفته شد وجود ندارد زيرا تکنولوژي محصول قهري علم نيست بلکه انسان مختار علم و دانش خويش را به منظور اهدافي تبديل به تکنولوژي مي کند. در اينجا ديگر سخن از کشف حقيقت صرف نيست که بگوييم ذاتا خوب است بلکه جنبه هاي ديگري نيز مطرح است. لذا بايد با عصاي احتياط حرکت کرده و مشخص نمود که آيا محصولي که دستاورد علم است کاربرد يگانه دارد يا دو گانه. اگر کاربرد صنعتي صرفا منفي باشد در اين صورت آن صنعت و تکنولوژي مورد پذيرش نخواهد بود. مانند بمب اتم و سلاح هاي ميکروبي و شيميايي که اصل اوليه در آنها ويراني و نابودي است. اما اگر آن صنعتي داراي کاربرد دو گانه باشد بگونه اي که بتوان آن را در مسير مثبت مورد بهره برداري قرار داد در اين صورت با پيرايش آلودگي هاي آن قابل پذيرش است.
نکته اي که در اينجا بايد توجه داشت اين است که نبايد آسيب هاي يک صنعت و تکنولوژي را هميشه به پاي غرض مند بودن عالمان آن نوشت بلکه پاره اي از آنها به خاطر ضعف دانش بشر است. علم انسان ها محدود بوده و به تدريج شناخت آسيب هاي اموري که توليد کرده براي او روشن مي شود و به حل آنها مي پردازد. اما با اين حال اکثريت تکنولوژي و صنايع کاربرد دو گانه داشته و قابليت اينکه در راه صحيح استفاده بشوند را دارند .
3- موضع ما درباره مؤلفه فرهنگ و ايدئولوژي
اما در مورد مؤلفه سوم مدرنيته يعني ايدئولوژي هايي که در اين دوران شکل گرفته، اصل بر منفي بودن و عدم پذيرش آنهاست . اساسا تمام ايسم هاي غربي مخرب است زيرا ريشه آنها به اومانيسم باز مي گردد. البته در برخي موارد اندک، مانند ليبراليسم سياسي امکان تهذيب و پذيرش وجود دارد بر خلاف ليبراليسم اقتصادي که به معناي اصالت سرمايه داري است و ليبراليسم فرهنگي که به معناي اباحي گري در حوزه دين است. ليبراليسم سياسي که مي گويد مردم در اداره کشور حق راي داشته و در انتخاب افراد آزاد هستند با دو شرط مورد پذيرش است: اول آنکه محتواي آن مطابق با قوانين اسلامي و الهي باشد. ثانيا نظام سياسي از نظر ساختار کلان، مبتني بر نظام ولايي باشد ﴿إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون[1]
حاصل آنکه در مورد علم و دانش، پذيرش به صورت مطلق صورت مي گيرد زيرا ماهيت علم فارق از انگيزه ها و نظام ارزشي است. تکنولوژي غالبا مي تواند مورد پذيرش قرار گيرد مگر آنجايي که کاربرد يگانه و منفي داشته باشد. اما در مورد ايدئولوژي ها، اصل بر نادرست و عدم پذيرش است مگر در موارد خاص .
انشاء الله در جلسات آينده به بررسي ماهيت علم، ماهيت دين و معناي ترکيب وصفي «علم ديني» مي پردازيم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo