< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسي کاربرد ديگر علم
ملاک وحدت و تمايز علوم
سخن در ملاک وحدت و تمايز علوم بود. گفته شد نظريه معروفي که قدما مطرح کرده و همچنان طرفداران زيادي دارد، اين ملاک را موضوع مي داند. بنابراين چون موضوعات مختلف است، علوم مختلفي نيز شکل گرفته است. آنگاه در تعريف موضوع گفته شده: موضوع علم، چيزي است که در آن علم از عوارض ذاتيه آن بحث مي شود. مقصود از عوارض ذاتيه حالات و ويژگي هايي است که بر موضوع بما هو موضوع مترتب مي شود و ديگر نيازمند واسطه شدن بيگانه نيست.
اما در باره اينکه آيا اين ملاک همه علوم را در بر مي گيرد يا نه سه ديدگاه مطرح شده است:
1. برخي از محققين اين ملاک را به صورت کلي بيان کرده و فرقي ميان علوم حقيقي و اعتباري نگذاشته اند. حضرت آيت الله بروجردي قائل به اين ديدگاه است و در کتاب «نهايه الاصول»، ج1، ص12 آن را بيان داشته اند.
2. برخي قائل به تفصيل شده و ملاک وحدت و تمايز را در علوم حقيقي، موضوع و در علوم اعتباري غرض دانسته اند. علامه طباطبايي در «حاشيه بر کفايه» و «حاشيه بر اسفار» اين ديدگاه را بيان کرده اند. شهيد مطهري نيز در کتاب «کليات فلسفه»، ص 164 و «اصول فلسفه و روش رئاليسم»، ج3، ص9 و نيز حضرت آيت الله جوادي در کتاب «رحيق مختوم»، ج1، ص 218-222، همين ديدگاه را بيان و برگزيده اند.
3. برخي ديگر ملاک وحدت و تمايز علوم را در همه جا غرض و غايت دانسته اند. مرحوم آخوند خراساني در کتاب «کفايه الاصول»، ج1، ص5 قائل به همين ديدگاه شده اند.
مرحوم امام راحل نيز ديدگاه ديگري دارند که در کتاب «رحيق مختوم» به آن اشاره شده است .

بررسي ديدگاه تفصيل
در داوري ميان اين سه ديدگاه به نظر مي رسد تفصيلي که مرحوم علامه طباطبايي و ديگران در اين باره فرموده اند، صحيح بوده و نظر قدما نيز همين ديدگاه بوده است، شاهد آن اين است که قدما بحث از عوارض ذاتيه را در کتاب برهان بيان کرده اند به اين صورت که گفته اند يکي از شرايط برهان اين است که محمول ذاتي موضوع باشد و اين همان است که در تعريف علم، به عنوان عوارض ذاتيه از آن ياد کرده اند. روشن است که برهان، مربوط به علوم حقيقي است لذا مرحوم علامه و شهيد مطهري نمي خواستند ديدگاه جديدي بيان کنند بلکه سخن آنان در واقع شرح ديدگاه قدما بوده است.
حاصل دليلي که مرحوم علامه بر اين مدعا بيان مي فرمايد از اين قرار است: وقتي مي گوييم مثلا مسائل علم فلسفه اعراض ذاتيه موضوع آن است يعني در عالم تکوين منهاي اعتبار ما و در نفس الامر، موضوع فلسفه که موجود بما هو موجود است اين حالات و ويژگي ها را دارا است. مثلا موجود داراي صفت عليت و معلوليت است، امکان و وجوب دارد، يا ماهيت دارد يا بي نياز از آن است. اينها ويژگي هايي است که فارغ از ذهن و اعتبار بشر و فارغ از اينکه اصلا انساني باشد براي موجود بما هو موجود، وجود دارد. و يا مثلا در علم گياه شناسي، گياه که موضوع اين علم است صفات و حالاتي وراء ذهن و ادراک انسان دارد مانند اينکه رشد مي کند، داراي قوه جاذبه و دافعه است، ثمراتي به همراه دارد و ... لذا کاري که عالم طبيعت شناس مي کند در حقيقت کشف اين حالات و صفات است. غرض طبيعت شناس نيز اين است که اولا مجهولي را کشف کرده و غريزه حقيقت جويي خود را پاسخ گويد، ثانيا از اين مسائل براي استفاده خود و ديگران بهره گيرد. بر اين اساس اين نکته بدست مي آيد که در علوم حقيقي آنچه گام اول در پيوند مسائل يک علم است، حالات و ويژگي هاي موضوع است و اغراض در گام بعدي قرار مي گيرد يعني اينگونه نيست که آنچه اين مجموعه مسائل را به هم پيوند داده اغراض باشد، بلکه اين مجموعه، قبل از اغراض نيز داراي يک پيوند تکويني بوده است. بنابراين بايد گفت ملاک وحدت و تمايز در علوم حقيقي موضوع است .
اما علوم اعتباري اين گونه نيست، زيرا مسائل اين علم وابسته به اعتبار انسان بوده و وراء آن واقعيتي ندارند و اگر اعتباري نمي بود، اين مسائل اساسا وجودي نمي داشتند. مانند علم صرف و نحو. در اين علوم انسان ها براي اينکه بتوانند مراد خود را به درستي به ديگران برسانند مجموعه مسائلي را وضع کرده اند. آنچه عامل وحدت اين مسائل مي شود در ابتدا اغراض است و حالات و خصوصيات موضوع در مرحله بعد قرار مي گيرد. بر اين اساس در اين علوم ديگر سخن از عوارض ذاتيه نيست بلکه همين که مساله اي ما را به غرض برساند کافي است که جزء مسائل آن علم دانسته شود. لذا شروطي که در علوم حقيقي بيان شد مبني بر اينکه محمولات بايد مساوي با موضوع بوده و کلي تر و اخص تر از آن نباشد در اينجا مطرح نيست .
مرحوم علامه سپس مي فرمايد: هر چند ممکن است در علوم اعتباري موضوع امري حقيقي باشد و يا عرضي که در آن بکار رفته، غرضي حقيقي باشد اما آنچه مهم است محمولات اين علوم است که اعتباري و قرار دادي است.
عبارت مرحوم علامه در حاشيه بر کفايه چنين است: «ثم ان القضايا الاعتبارية و هي التي محمولاتها اعتبارية [آنچه مهم است محمولات است و الا اگر موضوع و غرض نيز حقيقي باشد باز چون محمولات آن اعتباري است، آن علم، اعتباري به شمار مي آيد] غيرحقيقية حيث كانت محمولاتها مرفوعة عن الخارج لا مطابق لها فيه في‌نفسها الا بحسب الاعتبار أي ان وجودها في ظرف الاعتبار،و الوهم‌دون الخارج عنه سواء كانت موضوعاتها أمورا حقيقية عينية [مثلا انسان موضوعي حقيقي است يا لفظ و کلام که موضوع علم صرف و نحو است خود امري حقيقي است] بحسب‌ الظاهر،أو اعتبارية فهي ليست ذاتية لموضوعاتها أي بحيث إذا وضع‌الموضوع و قطع النّظر عن كل ما عداه من الموضوعات كان ثبوت‌المحمول عليه في محله [در علوم حقيقي چه شما اعتبار کنيد يا نکنيد اين ويژگي ها براي موضوع وجود دارد ] إذا لا محمول في نفس الأمر فلا نسبة فالمحمول‌في القضايا الاعتبارية غير ذاتي [پس اگر محمولي براي موضوع به گونه اي باشد که اگر موضوع را بما هو در نظر بگيريم، آن را بيان نمي کند ذاتي آن نخواهد بود بلکه تابع اعتبار و غرض خواهد بود] لموضوعه بالضرورة فلا برهان عليها [گاهي در علوم اعتباري مانند ادبيات استدلال عقلي بکار برده مي شود در حالي که اين علوم وضعي و قراردادي بوده و استدلال عقلي بر نمي دارد. اين را خلط اعتباريات با حقايق گويند. مثلا گاهي در علم اصول از قاعده الواحد استفاده شده است در حالي که علم اصول، اعتباري است. اساسا برهان در جايي به کار مي رود که چيزي در واقع و نفس الامر داراي ويژگي باشد و توسط برهان آن را اثبات مي کنند.] و لأن العلوم الباحثة عنها تشتمل على موضوعات يبحث فيها عن أعراضهاالذاتيّة هذا.لكن الاعتبار، و هو إعطاء حد شي‌ء،أو حكمه لآخر حيث‌كانت التصديقات المنتسبة إليه تصديقات و علوما متوسطة بين كمال‌الحيوان الفاعل بالإرادة و نقصه على ما بيناه في رسالة الاعتبارات كانت‌هي بذاتها مطلوبة للتوسيط [مرحوم علامه مي فرمايد: هر چند علوم اعتباري، قرار دادي است اما اينگونه نيست که بدون ضابطه باشد بلکه انسان عاقل به خاطر اغراضي مسائل آن را وضع کرده است. لذا در اين علوم ملاک وحدت و تمايز را در غرض بايد يافت] »[1]
حضرت آيت الله مصباح در اينجا ديدگاهي بيان فرموده و خواسته اند ميان اين ديدگاه ها جمع نمايند به اين صورت که فرموده اند: عده اي ملاک وحدت و تمايز علوم را موضوعات و عده اي اغراض و عده اي روش دانسته اند. هر کدام از اينها مرجحاتي دارد اما هيچ کدام از اينها دليل عقلي ندارد لذا در بحث علم ديني، خيلي مهم نيست بلکه آنچه در اين بحث مهم است مشخص شدن موضع فرد است تا گرفتار مغالطه خلط مسائل نشود. انشاء الله در جلسه بعد کلام ايشان بيان مي شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo