< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسي علوم تجربي
نظريه ابطال گرايي و نقد آن
موضوع بحث بررسي نظريه ابطال گرايي در علوم تجربي بود. گفته شد درباره اينکه شاخص نظريه علمي، چيست چند ديدگاه مطرح شده است: اثبات گرايي، تاييد گرايي و ابطال گرايي. حاصل نظريه ابطال گرايان اين است که هر قضيه اي که تجربه پذير باشد و امکان منطقي ابطال آن از طريق تجربي حسي وجود داشته باشد و در عين حال ابطال نشود، علمي خواهد بود.
بر اين ديدگاه چند نقض و اشکال وارد شده است:
1. نقض اول گزاره هاي احتمالي است. در عين حالي که اين گزاره ها از سوي پژوهشگران علوم تجربي مطرح شده است اما قابل ابطال نيستند زيرا در قضاياي احتمالي از همان ابتدا فرض شده که با گزينه مخالف نيز سازگار است، بنابراين راهي براي ابطال آن باقي نمي ماند .
2. نقض ديگر گزاره هاي وجودي مطلق است . در اين گزاره ها که زمان و مکاني شرط نشده و به صورت مجمل بيان شده، نيز راهي براي ابطال آنها نيست مانند اين قضيه که شي قرمز در عالم طبيعت وجود دارد.
البته اين نقض قابل جواب است زيرا بحث آقاي پوپر درباره نظريه هاي علمي است در حالي که اين قضايا يا شخصي است و يا مهمله است که در حکم جزئي مي باشد . پوپر در کتاب «منطق اکتشاف علمي» همين نکته را مورد توجه قرار داده و گفته است: «گزاره هاي وجودي ابطال پذير نيستند زيرا نمي توانيم همه جهان را جستجو کرده تا بتوانيم اين مطلب را به اثبات برسانيم که چيزي وجود ندارد ».[1] ايشان خود تصريح کرده که نظريه هاي علمي طبيعي و آنچه بنام قوانين علمي خوانده مي شود کلي هستند در حالي که قضاياي وجودي، مهمله بوده و لذا در حکم قضاياي جزئي هستند پس از بحث ما خارج اند.[2]
3. نقض سوم برخي از نظريه هايي است که به صورت علمي مطرح مي شوند اما نقض ناپذير هستند مانند اين قاعده فيزيکي که مي گويد: «کنش از راه دور وجود ندارد يعني هر علت فيزيکي که بخواهد اثر کند بايد با قابل، اتصال داشته باشد اعم از اينکه اين اتصال بي واسطه باشد يا با واسطه» . اين نظريه علمي را نمي توان نقض کرد زيرا حداکثر چيزي که فرد مي تواند ادعا کند اين است که واسطه اي را مشاهده نکرده و يا مثلا 20 واسطه خورد ها است در هر دو صورت قاعده نقض نشده است. اين مانند اي قضيه رياضي است که گفته شده «فاصله هر نقطه اي بر روي دايره اقليدسي تا مرکز آن مساوي است».
4. بدون شک انسان ها در زندگي خويش به داده هاي علمي و تجربي اعتماد مي کنند و در اين امر افراد متخصص و مردم عادي يکسان هستند. اما ريشه اين اعتماد چيست؟ آيا آنان چون امکان خلاف آن را مي دهند اعتماد مي کنند و يا چون شواهدي بر اثبات آن وجود دارد آن را مي پذيرند؟ روشن است که افراد چون تاثيرات مثبتي مثلا از فلان دارو مشاهده و تجربه کرده اند به سراغ آن مي روند و اين امر نشان مي دهد که قانون عليت و معلوليت و قانون سنخيت را به صورت ارتکازي و پيش فرض پذيرفته است.
بنابراين نظريه ابطال گراها با سيره عقلاي بشر هماهنگ نيست و اين نشان دهنده معيوب بودن برخي از اين نظريه است. اينان لا اقل بايد بگويند به لحاظ عقلي و تجربي و سيره عقلا در اين مساله دو جهت وجود دارد يکي شواهد و مويدات و ديگري نبود موارد نقض، اما چرا شما آن را منحصر در يک راه دانسته ايد.[3]
نکته: مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايد: عمل انسان مبتني بر علم اوست، به اين صورت که او فطرتا علم گرا است، حتي تقليد کردن نيز براي او امري فکري است نه تعبدي. برخي اشکال کرده اند چگونه است که دين تقليد را جايز مي داند در حالي که امري تعبدي است . مرحوم علامه مي فرمايد تقليد روشي فطري است نه تعبدي . انسان فطرتا دنبال علم است او اگر خودش آگاهي دارد مطابق آن عمل مي کند و الا از آگاهي ديگران استفاده مي کند . بنابراين انسان يا خودش مي داند و يا از دانايي ديگران استفاده مي کند .
5. مقدمتا گفته شد آقاي پوپر و ديگران مي گويد: با نگاه عقلي و فلسفي به علم، بدست مي آيد که تجربه و استقراء نمي تواند از عهده اثبات يقيني برآيد، زيرا سه مساله مهم براي او مبهم مي ماند: اول کشف اينکه ميان اين دو پديده رابطه عليت برقرار است به گونه اي که يکي علت و ديگري معلول آن باشد. دوم تام بودن علت مشخص نمي شود و سوم منحصره بودن آن علت اثبات نمي گردد. بر اين اساس ابطال گراها گفتند چون راه اثبات در علوم تجربي مسدود است و نمي توان از طريق آن به يقين رسيد، ما راه ديگري را پيشنهاد مي کنيم که همان ابطال گرايي است . آنان گفتند مي توان از اين طريق به يقين دست يافت زيرا با پيدا شدن يک مورد نقض، نظريه علي به صورت قطعي نقض خواهد شود. مثلا اگر گفته شود همه قوها سفيد است، اگر يک قوي سياه پيدا شود اين اصل نقد خواهد شود.
اکنون اشکال شده شما مي گويد از راه تجربه حسي اثبات يقيني يک نظريه ممکن نيست اما ابطال يقيني آن ممکن است زيرا يک نقض کافي است و راه براي کشف آن باز است، اما اين راه هم ما را به يقين نمي رساند زيرا در صورتي سخن شما درست است که آن چيزي که مشاهده مي کنيم، خود مستقل بوده و بر هيچ نظريه ديگري بنا نشده باشد، اما اينگونه نيست. مشاهدات و تجربيات ما مبتني بر پيش فرض هايي است که در قالب آنها معنا پيدا مي کند و آن پيش فرض ها خطا پذير هستند. بنابراين در نظريه علمي اين طور نيست که همواره مشاهده مستقل و خالي از پيش فرض باشد بلکه بر نظريه هايي مبتني است که احتمال خلاف در آنها مي رود. حال اگر امر دائر باشد، احتمال خلاف اين مشاهدات را ترجيح دهيم يا احتمال خلاف قاعده علمي را،‌ کنار گذاشتن مورد نقض اولي است .
خود پوپر نيز در سخني به اين نکته توجه داشته و مي گويد: «گزاره هاي شالوده اي نيز صد درصد خالص نمي باشند « بنياد تجربي علم عيني [يعني علم مربوط به واقعيت هاي خارجي] هيچ چيز مطلق ندارد . علم بر اساس مستحکمي [يعني قضاياي شالوده اي] استوار نيست، گويي بناي تحول آميز نظريه هاي آن بر باتلاقي افراشته شده است و همانند ساختماني است که بر ستون هايي استوار شده که درون باتلاقي فرو رفته است. اما نه به سويي شالوده اي طبيعي يا معلوم و اگر ما از فرو بردن عميق تر ستون ها باز مي ايستيم از آن روي نيست که به زمين سختي رسيده ايم، ما فقط وقتي توقف مي کنيم که راضي شده باشيم ستون ها براي تحمل ساختمان دست کم عجالتا به اندازه کافي محکم هستند».[4]
اين همان نگاهي است اولياء الهي از ما خواسته اند که نسبت به دنيا داشته باشيم يعني آن را موقتي بدانيم در حالي که ما دنيا را ثابت و آخرت را موقتي گرفته ايم .
نويسنده کتاب «چيستي علم» بعد از نقل اين عبارت مي گويد «اين مطلب که گزاره هاي مشاهدتي [يعني همان گزاره هاي شالوده اي و بنيادي] خطا پذيرند و پذيرش آنها فقط موقتي است و قابل تجديد نظر و تعديل است موضع ابطال گرايان را سست مي کند. نظريه ها را نمي توان به طور قطعي ابطال کرد زيرا امکان دارد گزاره هاي مشاهدتي که سازنده و مقوم اساس ابطال اند که کذبشان در پرتو تحولات آينده آشکار شود[5] «بنابراين اگر يک گزاره اي کلي با يک گزاره مشاهدتي تعارض پيدا کند اين امکان وجود دارد که گزاره مشاهدتي غلط باشد. منطق هيچ گاه حکم نمي کند که در صورت تعارض نظريه با مشاهدات هميشه نظريه بايد مردود شناخته شود مي توان گزاره گزاره مشاهدتي خطا پذير را رد کرد و نظريه خطا پذير معارض با آن را پذيرفت در نتيجه ابطال قطعي نظريه ها غير قابل اصول است».[6]
ايان باربور نيز در اين باره مي گويد «يک ناهمخواني تجربي، هر چند نقطه ضعفي براي يک نظريه است، ولي در عمل قدرت مطلق را ندارد که آن را به کلي واژگون سازد، علي الخصوص اگر نظريه هاي بديل يا جانشين شونده اي هم در کار نباشد. مشاهدات ناهماهنگ با يک نظريه مقبول، بيشتر در معرض اين هستند که بعنوان ناسازيها يا انحرافهاي تبيين ناشده رد شوند، يا منتظر پژوهش بيشتر بمانند، نه اينکه دليل قطعي تکذيب يک نظريه باشند».[7]
نويسنده کتاب «فلسفه علم» هم مي گويد: «غالبا هنگامي که نظريه اي موفق در اختيار دانشمندان است تا زماني که بديل بهتري مطرح نشده باشد، ‌وجود مشاهدات ابطال کننده براي رها کردن آن نظريه کافي نخواهد بود».[8]
درباره نظريه ابطال گرايي دو مطلب ديگر باقي مانده است. اول اينکه گفته اند در گزاره هاي مشاهدتي نيز ممکن است، خطا راه پيدا کند و اين به نظريه ها بر مي گردد زيرا نظريه هاي علمي چه بسا مشتمل بر چندين نظريه تو در تو باشند و آنچه ما خيال کرده ايم باطل کرده ايم مربوط به امري ديگري باشد که با اين نظريه در ارتباط است و در حقيقت ما بالعرض را به جاي ما بالذات گذاشته باشيم. دوم اينکه گفته شده خوشبختانه نظريه ابطال گرايي در ميان عالمان تجربي مورد توجه قرار نگرفته است و الا اين همه پيشرفت براي ما در اين علوم حاصل نمي شد زيرا همه نظريه هايي که در زمينه علوم تحول ايجاد کرده است با مبطلاتي همراه بوده است و اگر قرار بود بر مبناي ابطال گرايي پيش رويم بايد آنها را کنار مي گذاشتيم.




[1] منطق اکتشاف علمی، کارل پوپر، ص 73.
[2] منطق اکتشاف علمی، کارل پوپر، ص 72.
[3] فلسفه علم، جیمز لیدی من، ص 115-116.
[4] منطق اکتشاف علمی، کارل پوپر، ص 113-114.
[5] چیستی علم، آلن اف چالمرز، ص 80.
[6] چیستی علم، آلن اف چالمز، ص 76-77.
[7] علم و دین، ایان باربور، ص 181، ط: مرکز نشر دانشگاهی.
[8] فلسفه علم، لیدی من، ص 119.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo