< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسی علوم انسانی
بررسی روش تفهمی در علوم طبيعی
در جلسه قبل مطلبی از طرف کسانی که نقد کرده بودند ديدگاه طرفداران تمايز ما بين روش در علوم طبيعی و علوم انسانی بيان شد. آنان روش تبيينی را مخصوص علوم طبيعی و روش تفهمی را مخصوص علوم انسانی می دانستند اما ناقدين معتقد بودند مرز قاطعی ميان اين دو حوزه معرفتی نيست و لذا هم در حوزه علوم انسانی روش تبيينی و تفهمی به کار می آيد و هم در حوزه علوم طبيعی. مبنای اين نقد آن بود که بپذيريم پديده های طبيعی غير از انسان يعنی جمادات، نباتات و حيوانات، برخوردار از مقوله شعور و ادراک اما در حد نازل تری از انسان هستند. و لذا اين گونه نيست که اين موجودات صرفا بر اساس عوامل جبری عمل کنند بلکه بايد در شناخت رفتار آنها مقوله درک و آگاهی را نيز دخيل دانست. اين مبنا هم در جهان غرب طرفدارانی داشته است و هم در جهان اسلام قابل دفاع است.
اما آيا اين نظريه به اين صورت قابل پذيرش است؟ در مورد اينکه در علوم انسانی روش تبيين و تفهم توامان به کار می آيد سخنی نيست اما آيا در علوم طبيعی نيز می توان همين مطلب را گفت و از دانشمندان خواست که علاوه بر بررسی مقوله علت و معلول در پديده ها به جنبه های درونی آنها نيز توجه داشته و نوعی همدلی با آن برقرار کنند؟
به نظر می رسد اين حرف در عين حالی که اساسش درست و قابل قبول است اما نمی توان آن را به عنوان روشی در علوم طبيعی توصيه کرد و معتقد شد علم طبيعی اگر بخواهد به سامان برسد بايد علاوه بر روش تبيينی که همان شناخت رابطه علی و معلولی است، به روش تفهمی نيز پرداخته و با طبيعت هم دل شود و الا علم او عقيم خواهد بود.
اما چرا اينگونه است، يعنی چرا با اينکه وجود ادراک و شعور در ذرات عالم مورد قبول است اما در شناخت علوم طبيعی توصيه نمی شود؟ پاسخ آن در تفاوت مقام ثبوت و اثبات است. بر اساس دلايل و شواهد نقلی و شهودی، وجود درک و شعور در موجودات عالم ثابت شده است اما اين مربوط به مقام ثبوت است اما آيا در مقام اثبات می توان از طريق روش تجربی به آن دست يافت؟ خير، علم تجربی تنها می تواند به کنش و واکنش های ظاهری دست يابد اما اينکه آيا اين رفتار از روی آگاهی و شعور صورت گرفته يا برخواسته از نيرويی جبری و کنترل از راه دور است،‌ علم تجربی چيزی نمی گويد. ما برای اينکه روشی را برای پژوهش ارائه دهيم بايد علاوه بر مقام ثبوت، مقام اثبات آن را نيز در اختيار داشته باشيم .
نکته: سخن ما در اينجا بکار گيری روش تفهمی در شناخت عالم طبيعت است به اين معنا که از ظاهر عبور کرده و با پديده طبيعی همدل شويم و احساس او را درک کنيم. شناخت و همدلی با پديده مورد پژوهش در مورد علوم انسانی ممکن است و ما می توانيم به حالات درونی ديگران دست يابيم زيرا ميان انسان ها همسانی و همگنی برقرار است، و ما از حالات های ديگران يا تجربه عينی داريم و يا خصوصيات و ويژگی های آن را شنيده ايم، اما اين مساله در مورد شناخت پديده های طبيعی صادق نيست لذا نمی توان با آنها همدل شد، مثلا ما چه شناختی از حالت های افتادن يک سنگ يا گياه و مانند آن داريم!
در اينکه علاوه بر علل طبيعی ظاهری، علل معنوی و علل مادی پنهانی بر عالم تاثير می گذارد سخنی نيست، مثلا وقتی بر مرغ هايی که پرورش داده می شود آياتی از قرآن خوانده شود و يا موسيقی پخش شود، ممکن است تخم گذاری آنها بيشتر شود و يا کشفياتی که در مورد تاثير دعاها بر روی آب بدست آمده است. اما سخن ما در اينجا اين است که آيا می توان از طريق تجربی اثبات کرد که مرغ ها اين کار خويش را از روی آگاهی انجام داده اند؟ علم تجربی در اين باره ساکت است؛ صرف آثاری نيز که از آنها رخ می دهد نمی تواند نشان دهنده وجود آگاهی و احساس در آنها باشد زيرا ممکن است اين پديده ها در تسخير قوه ای ديگر باشند که آنها را اينگونه جهت دهی می کند.
اساسا اين ادعا که در مقام ثبوت، جهان دارای احساس و شعور است، از راه تجربه نمی تواند اثبات شود. آری، عقل فلسفی، عرفانی و شهودی و نقل وحيانی اين مساله را برای ما ثابت می کند. اما اين در مقام ثبوت است و مقام ثبوت شرط لازم است نه شرط کافی.
در مورد پديده های انسانی، رفتار افراد هر چند در ظاهر مانند هم است اما ممکن است به سبب امور باطنی متفاوت باشد و لذا بايد برای فهم پديده های انسانی آن امور باطنی را نيز مورد توجه داشت . نفوذ به باطن در پديده های انسانی به جهت همان همسانی و همگنی ممکن است زيرا هم برای ما تجربه عينی وجود دارد و هم می توان از تجربه ديگران در اين زمينه استفاده کرد. اما چنين تجربه و همدلی در مورد پديده های طبيعی وجود ندارد. و لذا اگر در پديده های طبيعی مقوله احساس و ادراک نيز وجود داشته باشد، برای ما تجربه ای از آن احساس و ادراک وجود ندارد. بله اگر از جمادات فاصله بگيريم و به سمت حيوانات خصوصا حيواناتی که به انسان نزديک تر هستند برسيم، قرابت بيشتری وجود دارد و لذا ممکن است همدلی ايجاد شود اما اين مساله به صورت فی الجمله است و نمی توان آن را به صورت بالجمله به عنوان يک روش تجربی توصيه کرد.

روش تفهمی در مقام گردآوری و داوری
مولف کتاب تفرج صنع در اينجا حرف دارد و می گويد: کسانی که معتقدند در علوم انسانی تنها روش تفهمی و تفسيری راه گشا است و نه روش تبيينی، دچار مغالطه ای شده اند و آن اينکه مقام گردآوری در علم را با مقام داوری خلط کرده اند. وی می گويد همدلی با انسان های ديگر برای شناخت رفتار و گفتار آنها در مقام گردآوری کردن و فرضيه سازی خوب است. در اين مرحله فرد می تواند با همدلی به پديده مورد مطالعه بيشتر نزديک شده و ارتباط بهتری برقرار کند و در نتيجه شناخت او از دور نباشد. اما در مقام داوری صرف اينکه بگويد من از روش همدلی برای شناخت استفاده کرده ام و اين آموزه های را بدست آورده ام از وی پذيرفته نمی شود زيرا آنچه در اين مقام مهم است اقامه مؤيدات و شواهد علمی است. در علم تجربی مهم نيست فرضيه از کجا به وجود آمده است، آنچه مهم است، اثبات آن فرضيه از طريق دلايل و شواهد تجربی است . تنها در اين صورت است که فرضيه ها به کرسی می نشيند.[1]
بر روی مطلب فکر کنيد تا انشاء الله در جلسه آينده مورد بررسی قرار گيرد.


[1] تفرج صنع، ص 50-52.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo