< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/02/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعريف اصطلاحی دين
بررسی ابعاد پنج گانه دين
موضوعی که در جلسه قبل بيان شد بررسی حقيقت و چيستی دين بود. برای اينکه مساله «علم دينی» به درستی مورد بررسی قرار گيرد لازم است ابتدا ارکان آن يعنی علم و دين به صورت مستقل بررسی شود. لذا بعد از بيان چيستی علم به سراغ، چيستی و حقيقت علم می رويم.
در اين باره به عنوان مقدمه چند نکته لازم است بيان شود:
1. نکته اول نگاه مصداق شناسانه به دين است. دين به عنوان يک واقعيت در تاريخ و جامعه بشری به شکل های مختلفی ظهور و بروز پيدا کرد است. در اين باره تاريخ دانان دين، اديان را به دو دسته اديان ابتدايی و اديان پيشرفته تقسيم کرده اند. اديان ابتدايی مربوط به افرادی بوده که از زندگی ساده ای برخوردار بودند و نوعا گياهان و حيوانات را مقدس و شمردند و در برابر آنها خضوع می کردند. اما اديان پيشرفته مربوط به جوامع پيچيده تر بوده است. اين اديان گاه وسعت جهانی داشته است مانند مسيحيت و اسلام و گاه مربوط به مناطق و اقوام خاصی بوده است .
در تقسيم ديگری، اديان را به اديان زنده و مرده و يا اديان منقرض شده و اديان موجود تقسيم کرده اند. اما آيا می توان با توجه به اين وسعت مصداقی دين، تعريفی از آن ارائه کرد که همه اين مصاديق مختلف را در بر گيرد و يا ممکن نيست؟
2. نکته دوم تفاوت های اديان از نظر ابعاد و عناصر درونی آنها است. به صورت فی الجمله پنج عنصر مشترک در اديان با شدت و ضعف يافت می شود:
الف) بُعد اعتقادی؛ در همه اديان اعم از اينکه ابتدايی باشد يا پيشرفته، عنصر عقيده و باور وجود داشته است.
مرحوم علامه طباطبايی اين بعد را دارای اهميت فراوانی می داند به گونه ای که حتی ديگر ابعاد دين را برخواسته از اين بعد می داند. وجه آن اين است که ابعاد ديگر دين يعنی اخلاق و رفتار، آن گاه محقق می شود که فرد به اموری باور و عقيده داشته باشد. بنابراين آنجايی که اعتقادات وجود دارد، که هست و آنجايی نيز که اعتقادات نيست باز حضور دارد. اين مانند آن جمله ارسطو است که می گفت مردم يا فيلسوف هستند و يا نيستند. آنهايی هم که فيلسوف نيستند باز فيلسوف اند.
به همين خاطر است که مرحوم سبزواری کتابی دارند به نام «اسرار الحکم» که هم در بردارنده عقايد دينی است و هم احکام عملی آن . و يا مرحوم صدوق هم کتاب «من لايحضر الفقيه» را نوشته اند و هم کتاب «التوحيد» و کتاب «الاعتقادات». بنابراين مساله اعتقادات چيز عجيبی است که در متن اخلاق و احکام نيز وجود دارد. مرحوم علامه در تفسير الميزان می فرمايد: « أن الدين و هو سلسلة من المعارف العلمية التی تتبعها أخرى عملية يجمعها أنها اعتقادات»[1] دين عبارت است از يك سلسله معارف علمى كه معارفى عملى به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف، يك كلمه است و آن عبارت است از «اعتقادات». ايشان کانون و محور اصلی دين را که مساله عقايد می داند و عناصر ديگر دين را به آن بر می گرداند زيرا تا اعتقادی نباشد، اخلاق و رفتار معنا نخواهد داشت.
ب) بُعد اخلاقی؛ جنبه ديگر دين که به صورت فی الجمله در اديان يافت می شود عنصر اخلاق و مسائل ارزشی و ضد ارزشی است. پيروان اديان همواره به مسايل اخلاقی توجه داشته اند . منظور از اين بُعد، فضايل و رذايل نفسانی است مانند مساله محبت و نفرت. وقتی فردی به موجودی اعتقاد و باور داشته باشد و آن را مقدس بشمارد، بی شک به آن محبت داشته و از ضد آن نفرت دارد. از جمله فضائلی ديگری که در اديان مطرح است حالت قناعت، بخشندگی، عفو و گذشت و مانند آن است که پيروان آن دين به اين فضايل توصيه می شوند. اما در مقابل صفت حرص، غضب و بخل به عنوان رذايلت شناخته شده و از آن نهی می شود .
در آيين مترقی اسلام نيز عنصر محبت و نفرت اهميت فراوانی دارد تا جايی که فرمودند: « وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض‌»[2]. اساس و شالوده دين اسلام بر مباحث اعتقادی بنا شده است و بعد از آن به لحاظ اهميت و مرتبه، مساله اخلاق قرار دارد. منظور از اخلاق نيز همان طور که گفته شد امور نفسانی شامل فضيلت ها و رذيلت ها است .
ج) بُعد سوم دين، جنبه های رفتاری و عملی آن است. در همه اديان متناسب با باورها و ارزش هايی که در آن دين نهفته شده، بايد ها و نبايدهای رفتاری هم مطرح است. اين سلسله اعمال در واقع طريقی برای صيانت و حفظ آن باورها و ارزش ها و نيز تمرينی برای پرورش و تکميل آنها است. رفتار مانند زره ای و لباسی است که انسان بر تن می کند تا او را از آسيب ها و سرما و گرما حفظ کند. اين مساله بدان خاطر است که ظاهر و باطن به هم پيوسته است.
د) بُعد چهارم و سويه ديگر هر دينی، بعد احساسی آن است. احساس و اخلاق ممکن است در مواردی تلاقی داشته باشند اما جنس احساس غير از اخلاق است. مثلا پيروان اديان، نسبت به آنچه مقدس می دانند حالت خضوع، خشوع، تسليم، فروتنی، شيدايی و سرسپردگی دارند. قرآن کريم می فرمايد ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون[3]
لذا هر انسانی شيدايی او بيشتر باشد، نشان از آن دارد که از باور قوی تری برخوردار است و از آن سو هر انسانی که باور او قوی تر باشد، شيدايی و خشوع و تسليم او نيز بيشتر است. مرحوم علامه می فرمايد: ايمان از جنس علم نيست اما نوعی معرفت به معبود است که به همراه خود يک التزام و تسليم ويژه را به همراه دارد. قرآن کريم می فرمايد ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام[4]. يعنی گوهر و حقيقت ناب دين تسليم بودن در برابر خدای متعال است.
ه) بُعد پنجم دين، عنصر معرفت است . اين عنصر در حقيقت پيش شرط همه عناصر ديگر است زيرا تا معرفت و شناختی نباشد، اعتقاد و باوری نيز شکل نمی گيرد.
از آنجا که دين اسلام کامل ترين دين است، تمام اين ابعاد را به کامل ترين وجه دارد .

وجوه مختلف بودن تعاريف دين
اما ببينيم چرا برای دين اين همه تعارف مختلفی بيان شده است؟ سه وجه برای آن می توان بيان کرد:
1. مصاديق مختلفی که دين در دوران ها و مکان های مختلف يافته باعث تعاريف مختلفی از آن گرديده است.
2. وجه ديگر اين تعاريف مختلف آن بوده که هر گروهی به عناصر خاصی از دين توجه کرده و بر اساس آن دين را تعريف کرده اند. مثلا برخی تنها عنصر اعتقادی دين را ديده و آن گونه دين را معرفی نموده اند. برخی ديگر بر عنصر احساسی آن تاکيد داشته و به تعريف دين پرداخته اند. اين تعريف از شلاير ماخر در مورد دين معروف است که می گويد: «دين عبارت است از احساس وابستگی مطلق». وی گوهر و اساس دين را احساس اتکا می داند و مابقی امور را از لوازم دين به شمار آورده است.
3. نکته ديگر آن است که دين از مقولاتی است که مورد توجه اصناف مختلف بشر قرار گرفته است و افراد در رشته های مختلف به دين شناسی پرداخته اند. کمتر مساله ای مانند دين است که اين همه مورد توجه بشر قرار گرفته باشد. متکلمان، فلاسفه دين، جامعه شناسان دين، روانشناسان، مردم شناسان، فقيهان، مفسران، عارفان و اقشار ديگری به مساله دين پژوهی پرداخته اند.
برای مطالعه در اين زمينه به کتاب «دين پژوهی» که در دو جلد بوده و مجموعه مقالاتی است که از کتاب «دايره المعارف دين» گزينش شده مراجعه نماييد.
دسته بندی تعاريف دين
اما چگونه می توان تعاريف مختلف را دسته بندی نمود به گونه ای که بتواند تا حد زيادی جامع ابعاد و افراد دين باشد؟ در دسته بندی تعاريفی که برای دين بيان شده به چهار دسته تعريف می رسيم:
1.تعريف اعم، که طبق اين تعريف همه افراد بشر به گونه ای ديندار شمرده می شوند؛
2.تعريف عام؛
3.تعريف خاص ؛
4.تعريف اخص که شامل اديان توحيدی و وحيانی می شود.
توضيح اين دسته ها انشاء الله در جلسه آينده پيگيری می شود

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo