< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/02/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قلمرو و گستره دين
تعيين قلمرو دين بر اساس انتظار بشر از آن
موضوع بحث بررسی قلمرو دين و گستره آن در حوزه های مختلف بود. گفته شد درباره اينکه معيار و ملاک تشخيص اين مساله چيست چند نظر بيان شده است. برخی گفته اند ملاک تعيين قلمرو دين دو چيز است: انتظار بشر از دين و ديگر فهم گوهر دين. بر اساس وجه اول نياز انسان به دين مشخص می شود و بر اساس گوهر دين، توانای دين در برآوردن نيازهای انسان بدست می آيد.
در مورد انتظار بشر از دين گفته شده نيازهای اصلی انسان به دين عبارت است از چيزهايی که از راه غير دين برآورده نمی شود يعنی از طريق عقل و يا علم نمی توان آن نيازها را تامين کرد و لذا به سراغ وحی می رويم. در اين نظريه، گويا نيازهای مربوط به زندگی بشر، دو گونه تصور شده است: نيازهايی که از طريق عقل، دانش و قوای ادراکی بشر قابل تحصيل است. اين امور ديگر ربطی به دين ندارد و اگر دين وارد اين مقولات شده است، جنبه ثانوی و فرعی دارد. گونه دوم نيازهايی است که تنها تحصيل کننده آنها دين است. اينها نيازهای اصلی بشر به دين به شمار می روند.
نقد و بررسی
در نقد و بررسی اين نظريه چند نکته قابل توجه است :
1. اصل اين سخن که کارکرد دين بر اساس نياز بشر به دين مورد توجه قرار گيرد سخن درستی است اما اينکه نياز هدايتی انسان تنها از مقوله معرفتی است و لذا اگر عقل و علم نتوانست آن را تامين کند به سراغ وحی می رويم، سخنی نادرست است، زيرا انسان نيازهای متفاوتی به دين دارد که نيازهای معرفتی تنها بخش از آن را شامل می شود. انسان علاوه بر نيازهای معرفتی، نيازهای فراوان تربيتی نيز دارد که دين آن نيازها را نيز برآورده می کند.
با توجه به اين مطلب ديگر فرقی در نيازمندی به دين ميان جوامع بدوی و متمدن نيست بلکه بايد گفت جوامع متمدن نياز بيشتری به دين دارد. شهيد مطهری در کتاب انسان و ايمان اين بحث را به خوبی بيان فرموده است. ايشان می فرمايد: انسان بر خلاف حيوان، نيازمند ايدئولوژی است و ما سه نوع ايدئولوژی داريم: ايدئولوژی فلسفی، ايدئولوژی علمی و ايدولوژی وحيانی . انسان هر چقدر پيشرفته تر باشد نيازش به ايدئولوژی وحيانی بيشتر است و اين بر خلاف تصور کسانی است که می گويند دين برای افراد ساده و ابتدائی آمده است. اشکال کار اين افراد آن است که نياز بشر به دين را تنها در حوزه معرفتی، آنهم در بخش طبيعت شناسی دانسته اند. در حالی که اولا انسان همه چيز را نمی داند و نيازمند آن است که توسط وجی مطلع شود، ثانيا در آنچه می داند نيز نيازمند وحی است زيرا اين دانسته ها بعضا باعث غرور و تکبر او شده و در نتيجه سقوط او می شود . قرآن کريم می فرمايد: ﴿كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌. أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى[1]. علاوه بر اينکه انسان هر چقدر پيشرفته تر باشد نياز تربيتی او به دين بيشتر می شود.
مرحوم خواجه نصير الدين طوسی در «تجريد الاعتقاد» فوائد ده‌گانه ای را برای دين بيان می فرمايد: «البعثة حسنة، لاشتمالها على فوائد؛ ك: معاضدة العقل فيما يدلّ عليه» عقل مطالب فراوانی را می فهمد اما در مواردی نيازمند تاييد و ياری است. اين تاييد توسط انسانی که مويد من عند الله و دارای مهر الهی (يعنی معجزه) است صورت می گيرد. «و استفادة الحكم فيما لا يدل » و نيز چقدر از آموزه هايی است که از دسترس عقل خارج است خصوصا در مورد مسائل عبادی «و إزالة الخوف، و استفادة الحسن و القبح، و النّافع و الضّار، و حفظ النّوع الإنسانی، و تكميل أشخاصه بحسب استعداداتهم المتفاوتة، و تعليمهم الصّنائع الخفيّة، و الأخلاق، و السّياسات، و الإخبار بالعقاب و الثّواب، فيحصل اللّطف للمكلّف».[2] [3]بنابراين نبايد نگاه ما به دين تنها، نگاهی معرفتی باشد بلکه دين دارای جنبه های مختلفی است و به شئون مختلفی از انسان پاسخ می گويد.
حضرت اميرالمومنين(ع) در مورد فلسفه بعثت انبياء و آثاری که به همراه دارد می فرمايد: «فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ «7» وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِی نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ‌ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَايِشَ تُحْيِيهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِيهِمْ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ تَتَتَابَعُ عَلَيْهِم‌»[4] [5]خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواسته‌هاى انسان‌ها، رسولان خود را پى در پى اعزام كرد تا وفادارى به پيمان فطرت را از آنان باز جويند و نعمت‌هاى فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهى، حجّت خدا را بر آنها تمام نمايند و توانمندى‌هاى پنهان شده عقل‌ها را آشكار سازند و نشانه‌هاى قدرت خدا را معرّفى كنند، مانند: سقف بلند پايه آسمان‌ها بر فراز انسان‌ها، گاهواره گسترده زمين در زير پاى آنها، و وسائل و عوامل حيات و زندگى، و راه‌هاى مرگ و مردن، و مشكلات و رنج‌هاى پير كننده، و حوادث پى در پى، كه همواره بر سر راه آدميان است.
بنابراين، بشر در بخش های مختلفی نيازمند دين است. حتی تکاليفی که از سوی خدای متعال برای بشر در دين قرار داده شده، نيز لطف بوده و برای رفع نيازمندی او بوده است. متکلمين اين مساله را در متون کلامی خويش در بخش افعال الهی بيان کرده اند . در آنجا بيان شده از آنجا که بشر تا متحمل رنج و محدوديت نباشد، رشد نمی يابد لذا خدای متعال از باب لطف و ايصال به مطلوب انسان را رها نکرده بلکه تکاليفی را برای آنها وضع می نمايد.
2. نقد ديگری که درباره اين نظريه بيان شده متوجه اين بخش سخن است که گفته اند برای فهم قلمرو دين بايد توانمندی دين را ديد يعنی به سراغ گوهر رفت و آن را شناخت. اکنون سوال می شود منظور از گوهر دين چيست؟ در کلام ايشان توضيحی در اين باره نيامده است و همين مساله باعث ابهام در مدعای ايشان شده است.
گوهر در مقابل صدف دين قرار دارد و درباره آن چند قول بيان شده است: برخی دين شناسان گوهر و جوهر دين را از مقوله اعتقاد دانسته اند که جنبه های ديگر دين يعنی اخلاق و رفتار، لايه های و قشر دين به شمار می روند. برخی ديگر گوهر دين را از مقوله احساس دانسته اند. شلاير ماخر دين شناس معروف غربی در اين باره گفته است: گوهر دين عبارت است از احساس وابستگی مطلق. وی اين ديدگاه را برای رفع مشکلی که در عصر خويش با آن مواجه بود و عده ای از دين جدا شده بودند، طرح نمود. وی به اصطلاح امروزی، چهره ای حوزوی دانشگاهی بود. در زمان وی جريان رمانتيک شکل گرفته بود که نسبت به دين کليسايی بی اعتنا بودند. ايشان در سخنرانی که ايراد می کنند و شعرا و اهل ذوق و ديگران حضور داشتند می گويد شما بی جهت با دين مخالف هستيد، گوهر و اساس دين احساس است تا ظاهر و قشر آن. و لذا شما نيز در دايره دين داران قرار داريد.
بعضی مانند کانت گوهر دين را از مقوله اخلاق دانسته اند. وی با نقد عقل نظری می گفت از طريق عقل عملی می توان به اثبات آموزه های دينی مانند وجود خداوند، مساله معاد و حيات پس از مرگ دست يافت. البته اخلاقی که وی بيان کرده اخلاق سختی است.
برخی ديگر شعار دينی مانند نماز يا روزه را گوهر دين می دانند. در برخی روايات نيز آمده است که فرق ميان ايمان و کفر خواندن نماز است. برخی ديگر ولايت را به عنوان گوهر دين می شناسند. ولايتی که از آن خدای متعال است و در پيامبر اکرم (ص) و سپس اهل بيت(ع) تجلی يافته است. فرمود «وَ لَمْ يُنَادَ بِشَی‌ءٍ كَمَا نُودِی بِالْوَلَايَة»[6]. حب و دوستی نيز می تواند به عنوان گوهر دين شناخته شود. امام باقر (ع) در روايتی فرمودند: « هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ »[7].
بنابراين در اين مدعا، بحث مهمی بر يک امر مبهم بنا شده است که امری نادرست است.

حفظ اساس روحانيت
امام راحل در سخنرانی خويش می فرمودند مراقب باشيد علمای بلاد با هم اختلاف نکنند که اگر چنين شود، اختلاف آنها منشا اختلاف مردم می شود. بعد ايشان برای اينکه اين شبهه را در ذهن دفع نمايند، فرمودند: نگوييد برای خداست، که قطعا برای خدا نيست. منظور امام راحل در اينجا اين نيست که اصلا اختلاف نظری نداشته باشيد بلکه می فرمايند اختلافتان را اجتماعی نکنيد و الا ايشان می فرمودند بايد مجلس روی مسائل به صورت طلبگی بحث کنند.
اگر می شد در بخش های مختلف اجرايی نظام، افراد روحانی حضور پيدا نمی کردند، بهتر بود زيرا اقتضای اين مشاغل قرار گرفتن در مقابل هم است و اين مساله در چشم مردم به روحانيت ضربه می زند. وقتی که در تبليغات انتخاباتی عکس يک نماينده روحانی بر روی زمين می افتد و مردم و بچه ها بر روی آنها راه می روند، روحانيت در نگاه آنها چه وضعی پيدا می کند. الان در تظاهرات ها برای اينکه نگاه منفی خود را به طرف مقابل نشان دهند، پرچم آن کشور را زير پا قرار می دهند. لذا بايد مراقب اين مسائل بود. البته چيزی که باعث شده تا کنون دين و روحانيت حفظ شود و اين آثار منفی کم رنگ شود: يکی اصالت و حقانيت اساس روحانيت است و ديگری ولايت و ايمان مردم به حضرت ولی عصر (عج) است که اين مساله را کنترل نموده است.
3. نقد ديگر اينکه به چه دليل می گوييد توانمندی دين در رفع نيازهای بشر وابسته به گوهر دين است. دين دارای دو بخش گوهر و صدف است و هر دو لازم است و اين مجموعه با هم به نيازهای انسان پاسخ می دهد. اين مانند آن است که انسان از بدن و روح تشکيل شده است. گوهر وجود انسان، نفس و روح اوست اما وقتی کاری صورت می گيرد تنها آثار وجودی روح ما نيست بلکه برخی کارها بدون دخالت بدن ممکن نيست. در بحث ما نيز، دين با کمک گوهر و صدف خويش به نيازهای ما پاسخ می دهد.
در جلسه آينده انشاء الله به بررسی دو دليلی که بر اين مدعا اقامه شده که نمی توان برای فهم قلمرو دين به سراغ خود آن رفت، می پردازيم .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo