< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: چند بحث مقدماتی در علم دينی

مراد از علم و دين در بحث علم دينی

برای ورود به بحث علم دينی چند نکته مقدماتی بيان شد. يکی از آن مباحث اين بود که مقصود از علم در بحث علم دينی، صناعت و شاخه های علمی است نه گزاره های علمی. بله اگر همه گزاره های يک علم دينی باشد در اين صورت آن علم نيز دينی خواهد بود اما اگر بعضی از قضايای آن دينی باشد، باعث دينی شمردن آن علم نخواهد بود. پس مراد از علم در بحث ما بيش از آن که مربوط به گزاره های علمی باشد، مربوط به شاخه ها و صناعت علم است.

نکته ديگر اينکه در ميان شاخه های علوم، بيش از همه علوم تجربی در اينجا مورد نظر است. علوم عقلی مانند فلسفه و کلام فعلا مورد نظر نيست گر چه در تاريخ بحث علم دينی، از آنها هم سخن به ميان آمده است. در ميان علوم تجربی نيز آنچه بيشتر مورد نظر است علوم انسانی است .

درباره دين نيز گفته شد برای آن کاربردهايی بيان شده که آنچه در اين بحث مراد است اعتقاد به خداوند يکتا بر مبنای آموزه ها و دستورهای الهی است که شامل اعتقادات، اخلاقيات و افعال می شود. در باره اين کاربرد نيز سه تفسير ارائه شده است:

1. يکی اينکه مقصود از تعاليم الهی، تعاليمی است که فقط از طريق نقل به ما رسيده است؛

2. تلقی ديگر آن است که مقصود از تعاليم الهی، آموزه هايی است که از دو طريق عقل و نقل به ما رسيده است. بر اين اساس حکمی که از طريق عقل به آن دست يافته ايم، دينی خواهد بود کما اينکه حکمی که تنها از طريق نقل و يا عقل و نقل به ما رسيده نيز دينی است. در اين تلقی فرد معتقد است که خدای متعال برای بيان اراده و دستوراتش دو راه و منبع برای بشر قرار داده است: عقل و نقل.

3. تفسير ديگر آن است که مقصود از تعاليم الهی، تعاليمی است تنها از راه وحيانی به ما رسيده و در کتاب و سنت قرار دارد. کسانی که در مباحث دين شناسی نوعا رويکرد نقلی دارند چنين تلقی از دين دارند. در اين تلقی، دين عبارت است از: ما جاء به النبی (ص) فی الکتاب و السنه. مطابق اين برداشت، آنچه در کتاب و سنت آمده اعم از اينکه جز دستورات الهی، اعتقادات و اخلاقيات باشد و يا توصيفی از عالم طبيعت و يا تاريخ باشد، همه دين خواهد بود. اين تعريف نسبت به تعريف قبلی از يک سو اعم و از سوی ديگر اخص است. از اين جهت اعم است که در تعريف قبل مقصود از دين، تنها بايدها و نبايدهای تشريعی بود اما در اين تعريف گزاره های تاريخی و طبيعی و مانند آن نيز که در کتاب و سنت آمده دينی شمرده شده است. از سوی ديگر اين تعريف نسبت به تعريف قبلی اخص است زيرا عقل را به عنوان يک منبع مستقل در بحث وارد نکرده است.

آنچه ما در اينجا بدنبال آن هستيم ارائه تصويری روشن و شفاف از مساله علم دينی است. چنين مساله ای برای ورود به هر بحثی لازم است . اگر در ابتدا تصوير درست و شفافی از مساله وجود نداشته باشد، نمی توان به کنکاش در عمق آن مساله پرداخت. همچنين داشتن يک تصوير روشن، به بهتر داوری کردن ميان ديدگاه ها و نظريه ها کمک می کند.

 

توضيحی يا احترازی بودن ترکيب علم دينی

درباره ترکيب وصفی علم دينی گفته شد اين ترکيب، ترکيبی احترازی است و نه توضيحی، به اين معنا که علم، در متن و واقعيت خودش نسبت به دينی يا غير دينی بودن لابشرط است و در صورتی که اين وصف نمی آمد، علم متصف به آن نمی بود.

در ادامه به بحثی می پردازيم که توسط حضرت آيت الله مصباح در کتاب رابطه علم و دين[1] به اين سبک جديد گشوده است .

در اين جا اين سوال مطرح می شود که چه نسبت و جنبه ايجابی در ترکيب علم و دين وجود دارد که اين ترکيب را موجه و معقول کرده است؟ آيا اين رابطه ای که ميان علم و دين وجود دارد امری تعبدی است يا تعقلی؟ پاسخ آن است که اين ترکيب نه امری تعبدی است که نيازمند آيه و روايتی باشد و نه ترکيبی عقلی که نيازمند برهان و دليل باشد، بلکه ترکيبی عرفی و عقلايی است. اگر ترکيبی از نظر ادبی و عرفی مورد قبول باشد ديگر نيازمند اثبات عقلی و برهانی نيست. اما وجه قابل قبول بودن ترکيب علم دينی چيست؟ بعد از روشن شدن اين مطلب سوال ديگری مطرح است که آيا اين ترکيب صحيح در بحث ما وارد است يا نه؟ پس در اين بحث دو کار بايد انجام گيرد: يکی بيان وجوهی که باعث موجه بودن اين ترکيب است و ديگری بررسی آن است که کدام يک از اين ترکيب ها در بحث ما محل نزاع است.

1. اولين بحثی که ترکيب علم دينی را موجه و معقول می کند آن است که خاستگاه آن علم در دين رشد و نمو يافته باشد. يعنی اگر علمی در جامعه ای پديد آمده باشد که فرهنگ دينی بر آن جامعه حاکم است، آن علم را علم دينی گويند. در ميان عرف نيز اين تعبير وجود دارد مثلا می گويند: طب چينی و يا فلسفه غربی و يا هنر ايرانی. چون اين علوم در جغرافيا و منطقه ای خاص شکل گرفته، اين نسبت را به آن می دهند. مرحوم شهيد مطهری به عنوان يکی از وجوه اسلامی ناميدن علوم می فرمايد: « علومى كه در حوزه‌هاى فرهنگى اسلامى رشد و نما يافته است اعمّ از آنكه از نظر اسلام آن علوم واجب و لازم بوده و يا نه، و اعم از آنكه آن علوم از نظر اسلام ممنوع بوده است يا نه، ولى به هر حال در جامعه اسلامى و در ميان مسلمانان راه خود را طى كرده است، مانند نجوم احكامى (نه نجوم رياضى) و بعضى علوم ديگر.

مى‌دانيم كه علم نجوم تا آنجا كه به محاسبات رياضى مربوط است و مكانيسم آسمان را بيان مى‌كند و يك سلسله پيشگوييهاى رياضى از قبيل خسوف و كسوف دارد، جزء علوم مباح اسلامى است، و اما آنجا كه از حدود محاسبات رياضى خارج مى‌شود و مربوط مى‌شود به بيان روابط مرموز ميان حوادث آسمانى و جريانات زمينى، و به يك سلسله غيب گويى‌ها درباره حوادث زمينى منتهى مى‌شود، از نظر اسلام حرام است. ولى در دامن فرهنگ و تمدن اسلامى هر دو نجوم وجود داشته است‌»[2]

اين وجه برای موجه بودن ترکيب علم دينی هر چند صحيح است اما در بحث علم دينی محل نزاع نيست.

اهميت مطالعه آثار شهيد مطهری

کسی که آثار شهيد مطهری را نخواند در حوزه معارف اسلامی مغبون است. بسيار آثار ايشان در اين حوزه مفيد است . آن شهيد بزرگوار عمری با برکت داشتند و توانستند آثاری برای سطوح مختلف تاليف نمايند.

2. احتمال دوم آن است که دينی بودن علم بدان خاطر باشد که علمی توسط عالمان مسلمانان ابداع و کشف شده باشد. اين علم را نيز دينی می گويند هر چند عالمان مسلمان در اين باره از شيوه متعارف دانشمندان استفاده کرده و به کتاب و سنت مراجعه نکرده اند. مانند طب ابن سينا که آن را طب اسلامی گويند، و يا علم رياضی که توسط عالمانی همچون ابوريحان بيرونی ابداع شده و به نام رياضی اسلامی شناخته می شود. اين ترکيب نيز هر چند مجازی است زيرا مثلا طب در حقيقت طب مسلمانان است نه طب اسلامی، اما از نظر عرفی و عقلايی مورد قبول است. اما محل بحث ما در علم دينی نيز اين مفهوم نيست .

3. تعبير ديگر آن است که به علوم بدان جهت که کشف اراده تکوينی الهی است، علم دينی اطلاق شود. توضيح آنکه همگان قبول دارند که علم فقه، علمی دينی است زيرا آنچه فقيه انجام می دهد کشف اراده تشريعی الهی است. حال به همين ملاک، می توان علوم تجربی را نيز دينی دانست زيرا دانشمند علوم تجربی نيز در صدد کشف اراده تکوينی الهی است. او می خواهد بداند که در خلقت پديده ها، اراده الهی چگونه بوده است. دانشمند تجربی اگر به دنبال کشف اين امر باشد و انگيزه او نيز الهی باشد ، آنچه انجام می دهد دينی خواهد بود .

حضرت آيت الله مصباح بر اين ديدگاه دو اشکال وارد دانسته است که در جلسه آينده انشاء الله پيگيری می شود.

 

ظلم مستکبران به انسان ها و طبيعت

ما کسی نيستيم که بخواهيم درباره کارها و تدبيرهای خداوند در عالم، اظهار نظر کنيم. بله آنچه بشر با دست خود خراب کرده است، اينها ديگر از باب رضا به قضا و قدر الهی نيست. اينها ظلم مستکبرين عالم است که مرتکب جنايات مختلف در حق انسان ها و طبيعت می شوند. اکنون در يمن چه جناياتی صورت می گيرد در حالی که جهان در مقابل آن خفه شده است . مراکزی که گاه برای دفاع از حقوق يک جانور آن قدر خبر مخابره می کنند تا خواست عمومی شکل گيرد اما در قبال اين مردم مظلوم بی تفاوت و خاموش هستند.

 

 


[1] رابطه علم و دین، آیت الله مصباح یزدی، ص171 و 172، ط موسسه امام خمینی(ره).
[2] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج5، ص37، ط انتشارات صدرا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo