< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوه بيان شده برای وصف دينی بودن علم
بررسی وجه هشتم در توصيف علم دينی
يکی از وجوهی که برای دينی بودن علم بيان شده و در جلسه قبل بيان شد آن است که علمی دينی است که از منابع وحيانی استنباط شده باشد. در اين وجه ديگر موضوع علم و خاستگاه آن مورد نظر نيست بلکه آنچه مهم است، استنباط داده علمی از منابع دين يعنی کتاب و سنت است.
اين وجه بر خلاف برخی ديگر از وجوه، برای دينی نمودن علم نيازمند مؤنه بيشتری بوده و شرط سنگينی را به همراه دارد و آن اين است که منابع دين در بر دارنده همه نيازمندی های انسان در حوزه های مختلف اعم از اعتقادی و اخلاقی و طبيعی و زيستی و ... باشد.
برای اين که اين مساله روشن شود در چهار بخش به بررسی دانش ها و نسبت آنها با دين می پردازيم. برخی از دانش ها به مقوله ارزشها و بينش ها می پردازد و مسائل معنوی و هدايتی را در زمينه اعتقادات بيان می دارد. از آن جا که اين دانش ها به صورت فراوان در آيات و روايات آمده است اگر کسی بخواهد تنها از طريق نقل به بررسی آنها بپردازد مشکلی برايش پيش نيامده و خلإی برايش ايجاد نمی شود. غير از چند مساله ای که نقل متوقف بر آن ها است و بايد در آنها به سراغ عقل رفت،‌ اغلب مباحث مربوط به ارزش و بينش را می توان از منابع دينی استخراج کرد. همين مساله در مورد بايدها و نبايد های اخلاقی و رفتاری نيز وجود دارد و بخش اعظمی از آنها در کتاب و سنت آمده است.
در مورد سه مقوله فوق وجهی که برای دينی بودن علم بيان شده، امکان تحقق دارد اما غير از اين سه دسته، در مورد دانش هايی که به مقوله معيشت و مسائل زيستی و طبيعی انسان و جهان می پردازد، ديگر اين شرط تحقق ندارد. و اساسا مشکل و معضلی که در بحث علم دينی مطرح است مربوط به همين بخش است. مشکل از آنجا در رابطه با علم و دين بوجود آمده که علومی در دنيای غرب شکل گرفته که عالمان و توليد کنندگان آن يا ملحد بوده اند و يا پيرو دين مسيحيت و يهوديت بوده اند. اعتقادات و منش اين افراد با جامعه اسلامی متفاوت است و لذا اين سوال مطرح شده که آيا اين علوم می تواند نيازهای جامعه دينی را با توجه به آرمان های آن برآورده سازد يا نه؟ هر چند در بخش هايی اين علوم مفيد و سودمند است اما دارای اشکالات و خلل هايی است که بايد حل شود .
اکنون برای اينکه ببينيم آيا مباحث طبيعی و تجربی در دين آمده است يا نه از سه منظر، مساله را بررسی می کنيم:
1. منظر اول آن است که به قرآن کريم و روايات رجوع کنيم و ببينم آيا در همه زمينه های مختلفی همچون خوراک و پوشاک و مسائل معيشتی و زيستی و مانند آن سخنی دارند يا نه؟ آيا ممکن است دانشمندان برای شناخت جسم انسان و مسائل فيزيکی عالم و پديده های طبيعی و تجربی به جای بيان فرضيه و پژوهش های آزمايشگاهی به سراغ منابع وحيانی بروند و پاسخ همه نيازهای خود را بيابند؟ (منظور کليات نيست زيرا از اين نظر چتر دين همه امور زندگی انسان را پوشش می دهد بلکه منظور بيان جزئيات است. و لذا ما معتقد به سکولار و دين حداقلی نيستيم بلکه به دين حداکثری قائل ايم).
روشن است که در منابع وحيانی اين دسته مسائل کم آمده و با آنچه در دانش های بشری با آن همه گستردگی آمده قابل مقايسه نيست. اساسا رسالت دين نيز پرداختن به اين امور به صورت بالاصاله نيست. به عنوان نمونه بسياری از مجلدات کتاب بحار مربوط به مسائل اخلاقی و اعتقادی است و تنها چند جلد به مسائل طبيعی و مانند آن پرداخته است.
برخی گفته اند اگر چه جزئيات اين مسائل در قرآن و روايات نيامده اما کليات و قواعد عمده آنها بيان شده است و در صورتی که دنبال شود همه اين علوم را بدست می دهد. و چون در اين زمينه کاری نشده، تصور می شود که منابع دينی ما خالی از اين امور است. در پاسخ بايد گفت اين سخن يک ادعا بوده و نيازمند اثبات است.
2. منظر دوم آن است که به جای رجوع به منابع وحيانی به محصول و کار دانشمندان اسلامی رجوع کرده و ببينيم آيا آنان که خود متدين بوده اند و در اين حوزه ها کار کرده اند، تا چه اندازه از منابع وحيانی کمک گرفته اند. در حوزه مباحث فقهی و اعتقادی و اخلاقی، عالمان اسلامی بسيار از منابع وحيانی استفاده کرده اند اما در حوزه علوم طبيعی، وقتی به دانشمندان اسلامی مراجعه می کنيم می بينيم آنان نيز همان روشی را برگزيده اند که در ميان دانشمندان طبيعی ديگر معمول است.
در اينجا ممکن است گفته شود چه بسا شيوه اين دانشمندان در بهره گيری از آموزه های وحيانی نادرست بوده باشد. اما هر چند اين احتمال وجود دارد ولی قابل توجه نيست. اين احتمال بدان جهت وجود دارد که در حوزه اعتقادات نيز يکی از شيوه های رايج اين بوده که به نقل کمتر مراجعه می شده است. بزرگانی که ما اميد شفاعت آنها را داريم وقتی به روش آنها در مباحث اعتقادی نگاه می کنيم گاه حسرت می خوريم که چرا به روايات راهگشا و جالبی که در اين مباحث بوده مراجعه نکرده اند. منهج آنها اين بوده که اين مباحث را بيشتر از طريق عقل دنبال می کردند. البته نقد ما در اينجا از جنبه وضعی است نه تکليفی زيرا بلا شک آنان تکليف و وظيفه خود را به درستی انجام داده اند. ممکن است تکليف آنها اين بوده که در مقابل معتزله که عقل گرا بودند بخواهد به دفاع عقلی از دين بپردازند.
در مقابل اين گروه، برخی از عالمان هستند فقط به نقل رجوع کرده و به عقل کمتر بها داده اند. اما در اين ميان بزرگانی از گذشته تا حال بوده اند که منهج آنها توجه به هر دو جنبه عقل و نقل بوده است. بزرگانی همچون: علامه طباطبايی، شهيد مطهری، آيت الله سبحانی و ديگران همين روش را داشته اند. شيوه شهيد مطهری اين بود که به حسب موضوعی که مورد بحث قرار می دادند، از نقل و عقل در آغاز بحث استفاده می کردند. به عنوان نمونه در بحث وحی شناسی، ابتدا به سراغ نقل رفته و بعد از بررسی آيات و رواياتی که در اين باره آمده، به سراغ کلام فلاسفه رفته و حتی کلام فلاسفه در اين باره را نپذيرفته اند. علامه طباطبايی نيز در بحث قضا و قدر به منابع وحيانی مراجعه نموده و مباحث جالبی را پی ريزی کرده اند که ديگران به آن نرسيده اند. صبغه کلامی ديگر بزرگان در اين زمينه، بيشتر صبغه عقلی بوده است.
3. منظر سوم آن است که ببينيم اساسا از نظر عقل و نقل، رسالت وحی و نبوت و هدف آن چيست؟ آيا دين آمده است تا همه نيازهای بشری اعم از مادی و غير مادی را پاسخ دهد، يا رسالت انبياء الهی مربوط به ارزش ها و بينش های انسانی است؟ پاسخ بخش دوم است. رسالت آنان اين بوده که بشر را به سوی کمالات انسانی سوق دهند و موانع هدايتی او را برطرف کنند. آنان اگر بعضا به مسائل طبيعی و مانند نيز وارد می شدند، از محدوده رسالت آنان خارج بوده است.
عقل وقتی به بررسی ‌ضرورت نبوت و وحی وارد می شود اينکه استدلال می کند که چون خدای متعال حکيم و عليم و قدير است، قطعا انسان را به خاطر هدفی خلق کرده است و آن هدف رسيدن انسان به آن کمال مطلوب و نهايی و شکوفا شدن قابليت هايی نهفته در اوست. اين امر مربوط به حوزه بينش ها و ارزش ها است زيرا آنچه باعث بالا رفتن کمالات آدمی می شود جهان بينی ها و ارزش ها است. حال چون عقل به تنهايی به همه زوايا و مسائل آن اشراف ندارد، نيازمند دستگری از سوی شارع است. اينجاست که ارسال رسل و انزال شريعت، ضروری و لازم می شود. اگر در اين حوزه، وحی دخالتی نکند کميت انسان لنگ خواهد می ماند. اما در حوزه امور طبيعی و مادی، اين گونه نيست و عقل و خرد انسان می تواند وارد شده و نيازهای خود را برطرف کند. حتی اگر در اين حوزه ها دستگيری نباشد بهتر است زيرا در اثر تلاش و کوشش، استعداد های بشر شکوفا شده و رشد می کند .

نکته ای در مورد فلسفه عبادت
فلسفه عبادت امتحان بشر است، به همين خاطر است که برخی از تکاليف مشکل و برخی آسان قرار داده شده است. برخی که می خواهند با عقل کوچک خود همه چيز را بفهمند می گويند: چرا خداوند نماز صبح را موقعی قرار داده که انسانها در خواب هستند آيا بهتر نبود که وقتی همه بيدار می شدند اين نماز را قرار می داد تا همه بخوانند؟ اين افراد توجه ندارد که خداوند می خواهد به اين طريق بندگانش را امتحان کند و لذا نماز صبح را موقعی قرار داده که برای انسان انجامش در آن موقع سخت و دشوار است. در مورد جايگاه کعبه و اعمال حج نيز همين گونه است. خدای متعال کعبه را در جايی خشک و گرم و بی آب و علف قرار داده است تا انسان ها مورد امتحان قرار گيرند. اين امتحانات نسبت به افراد، مختلف است به گونه ای که بر پيامبران و معصومين، سخت ترين امتحانات صورت گرفته است. پيامبر اکرم (ص) نه تنها موقع نماز صبح بلکه ثلث شب را بايد بيدار می بود ﴿إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى‌ مِنْ ثُلُثَی اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَكَ﴾[1].

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo