< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه آقای زيبا کلام؛ بررسی ديدگاه های موافقين علم دينی

بررسی ديدگاه موافقان علم دينی

در مباحث گذشته دو ديدگاه درباره اينکه آيا علم دينی ممکن است يا نه مورد نقد و بررسی قرار گرفت و معلوم گرديد که فی الجمله توصيف علم به وصف دينی و يا دينی سازی علوم تجربی امری ممکن و معنا دار است. و چون با اين کار معايب علوم رايج برطرف خواهد شد قطعا اين امر مطلوب نيز خواهد بود. از اينجا به بعد به بررسی نظريه های شاخصِ موافقان علم دينی خصوصا در ميان متفکران ايرانی می پردازيم.

بررسی ديدگاه آقای سعيد زيباکلام

از جمله اين صاحب نظران آقای سعيد زيبا کلام است. وی عضو هيات علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران است و در همين رابطه بحثی را برای پژوهشگران حوزه و دانشگاه مطرح کرده که در کتاب «علم دينی؛ ديدگاه ها و ملاحظات»[1] به چاپ رسيده است. اجمالا بحث ايشان چنين است که وی از سه زاويه و محور به اثبات علم دينی پرداخته است:

1. از زاويه آنچه فلاسفه علم درباره روش شناسی علوم تجربی هم از منظر اثبات گرايی و هم ابطال گرايی بيان کرده اند. اين زاويه از بحث اعم بوده و شامل علوم طبيعی و علوم انسانی می شود .

2. در همه شاخه های علوم انسانی دو شاخه و رکن وجود دارد که عالمان بر اساس آنها دو به پژوهش های خود می پردازند: يکی اينکه انسان کيست و چيست و ديگر اينکه سعادت و رستگاری انسان کدام است؟ اين عالمان چه به اين دو رکن تصريح کرده باشند يا نه، اين دو را در پژوهش های خود درباره انسان لحاظ کرده اند. بر همين اساس علوم انسانی از جهان بينی عالمان تاثير می پذيرد و لذا دين نيز می تواند از همين زاويه تاثير گذار باشد. اين زاويه عام بوده و در خصوص علوم انسانی مطرح است.

3. در حوزه حقوق و سياست، معضلی که همواره مطرح بوده اين است که عالمان بايد تصميم بگيرند که قلمرو امور خصوصی و عمومی افراد کدام است؟ تعيين اين دو قلمرو در بيرون از علم صورت می گيرد و لذا تحت تاثير عواملی مختلفی از جمله دين خواهد بود. دين در اينجا می تواند به تعيين مرز خصوصی از عمومی بسيار کمک کند. اين زاويه از بحث، نسبت به دو زاويه گذشته خاص تر است.

محور اول: بر اساس سخن عالمان فلسفه علم

اين محور به بيان معنادار بودن علم و ممکن بودن دينی سازی علوم بر اساس آنچه در روش شناسی فلسفه علم بيان شده می پردازد. آقای زيبا کلام در اين باره ديدگاه دو نفر از شاخصين اين علم را نام می برد که عبارتند از: آقای کارل ناپ، فيلسوف اثبات گرا که گرايش پوزيتويستی دارد و کارل پوپر، فيلسوف معتقد به روش ابطال گرايی در علم.

کارل ناپ (1897–1970 م ) در اين باره گفته است: دانشمندان وقتی می خواهند وارد بحث تجربی شوند ابتدا فرض هايی را مطرح می کنند. اين فرض ها وابسته به بينش ها، گرايش ها و تعلقاتی است که در ذهن عالم اندوخته شده و در بيرون وجود دارد. در مرحله بعد آنان شروع به آزمايش کرده و حدس هايی را به عنوان عوامل احتمالی پيشنهاد می کنند و آنها را مورد آزمايش قرار می دهد تا درستی و نادرستی آنها را بدست آيد. اين آزمايش ها با دو محدوديت مواجه است:

1. يکی اينکه در اين آزمايش ها تنها عواملی مورد آزمايش قرار می گيرد که حدس زده شده است اما ساير عواملی که در مورد اين پديده امکان دارد مورد بررسی قرار نمی گيرد؛

2. ديگر اينکه حتی در مورد عواملی که دانشمندان حدس زده اند اين گونه نيست که آزمايش آنها جامع الاطراف بوده و همه زمان ها و مکان ها را در نوردد، بلکه هر آزمايشی با محدوديت های زمانی و مکانی و غيره مواجه است. بنابراين آزمايش ها تنها نقش ايجابی داشته نه سلبی و ثانيا راجع به آنچه حدس زده شده نيز محدود است.[2]

آقای زيبا کلام نسبت به سخن آقای کارل ناپ تحليلی دارد و می گويد: اولا بر اساس اين ديدگاه که مربوط به علوم تجربی است می فهميم که فرض های عالمان، پيشينی است و بر اساس اندوخته های ذهنی شکل می گيرد؛ ثانيا اين بيش ها و نگرش ها متاثر از جامعه ای است که اين عالمان در آن زندگی کرده اند. بر اين اساس اگر فرضيه ای در جامعه دينی شکل گيرد متاثر از فضای فرهنگی آن خواهد بود و در نتيجه دينی است.

بحث ايشان تا اينجا نيمه کاره است زيرا علم به مساله فرضيه محدود نبوده بلکه وارد نظريات می شود. نظريه، عبارت از فرضيه ای است که در مرحله آزمايش جواب مثبت داده است. ايشان برای تکميل بحث به سراغ فيلسوف ابطال گرای اتريشی، کارل پوپر می روند و از ديدگاه ايشان استفاده می کند که عوامل غير علمی و بيرونی که همان تعلقات و تلقيات عالم است علاوه بر فرضيه ها در نظريه های علمی او نيز تاثير می گذارد.

کارل پوپر (1902- 1994م) که از فلاسفه شناخته شده علم و قائل به روش ابطال گرايی است معتقد است: فرايند تجربه به اين صورت شکل می گيرد که در اولين گام، عالم يک استنباط منطقی صورت می دهد و آن را به صورت يک قياس استثنايی در می آورد. وی سپس از اين استنباط اين فرضيه را درست می کند که اگر اين حدس درست باشد پس بايد جواب مثبت دهد. در گام دوم اين استنتاج های خود را مورد آزمايش و بررسی تجربی قرار می دهد البته با اين رويکرد که به دنبال اثبات نمی گردد بلکه در صدد آن است تا آن را ابطال کند. اگر ابطال شد فرضيه کنار می رود اما اگر ابطال نشد مورد پذيرش قرار می گيرد. پوپر و قائلين به اين ديدگاه می گويند ما نمی توانيم به اثبات قضيه ای دست زنيم زيرا بشر تا آخر به اثبات چيزی نمی رسد. اينان می گويند نظريه های علمی نقش اثباتی ندارند بلکه اگر در آزمايش موفق باشند، به عنوان نظريه هايی تقويت شده شناخته می شوند. علت اين امر نيز همان محدوديت هايی است که استقراء دارد و در کلام کارل ناپ نيز بيان شد. اين محدوديت ها باعث می شود جانب مخالف هيچ گاه به صورت صد درصد از بين نرود. اما چرا دنبال ابطال هستيم زيرا اين شيوه ساده تر از اثبات است. اگر يک مورد نقض پيدا شود ابطال صورت می گيرد اما برای اثبات بايد همه جوانب و احتمالات مورد بررسی قرار گيرد.

آقای پوپر حرف ديگری دارد و می گويند: اگر در حين آزمايش به موارد نقضی برخورد کرديم چه بايد کنيم؟ در اينجا عالم بر سر يک دو راهی قرار می گيرد، آيا اعلام کند فرضيه موجود که تاکنون مورد استفاده قرار می گرفته باطل است؟ نه چنين کاری مطلوب نيست زيرا فرض اين است که فرضيه موجود در موارد زيادی جواب داده و خيلی از موارد را تبيين کرده است و فرضيه جايگزينی هم نداريم. وی می گويد همچنان با آن نظريه کار می کنيم و مورد نقض را مورد بازنگری قرار می دهيم. اين بدان خاطر است که اينان معتقدند حتی گزاره های حسی و مشاهدتی نيز گران بار از نظريه ها و فرضيه ها است، يعنی گمان می شود که اينها مشتمل بر نظريه ها هستند اما بر خود اينها نيز نظريه های بار می شود. حال که چنين است ممکن است اين موارد نقضی که پيدا شده خود اشتباه باشند و لذا نبايد زود و ساده از نظريه های قبلی دست برداشت و به سراغ فرضيه ای ديگر رفت.

در اينجا نمی توان راهی را بر عالمان تحميل کرد بلکه وقتی اين عالمان بر سر اين دو راهی قرار گرفتند ديگر منطقی در اين موارد حاکم نيست و کار به تصميم خود آنها واگذار می شود. همانند دو پزشک که گاه در مورد يک بيمار واحد و آزمايش واحد دو ديدگاه مختلف ارائه می دهند. کسی نمی تواند بگويد شما بايد حتما نظر واحدی را داشته باشيد. اما چرا تصميم های آنها متفاوت است؟ اين به تعلقات و تلقيات آنان باز می گردد . در اينجا مبانی متافيزيک فرد که دين نيز يکی از آنها است در تصميم های فرد اثر می گذارد . آقای زيبا کلام در اين باره می گويد: « اگر راه دوم را برگزينيم [يعنی فرضيه ها را نگاه داشته و ناقض های مشاهدتی را مورد بازنگری قرار دهيم] از نظر منطقی نمی تواند اين سيل را متوقف کند و نظريه را تاييد شده قلمداد کند بلکه بايد برای اين هدف تصميم عملی اتخاذ کند يعنی بگويد اجالتا اين نظريه را می پذيرم. اين تصميم بر اساس تعلقات و تمنيات وی که آقای پوپر آنها را ملاحظات نفع انگارانه ناميده صورت گرفته است. پس معلوم شد که تصميم گيری نهايی در نظريه ها به عهده عالمان است».

حاصل آنکه دين و عوامل فرهنگی علاوه بر اينکه در فرضيه ها می توانند تاثير بگذارند، به بيانی که گفته شد در نظريات علمی دانشمندان نيز تاثير گذار هستند.

 


[1] علم دینی، دیدگاه ها و ملاحظات، ص19-38، ط پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
[2] علم دینی ؛ دیدگاه ها و ملاحظات؛ مقدمه ای بر فلسفه علم، کارل ناپ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo