< فهرست دروس

موضوع: ديدگاه آقای باقری؛ بررسی ديدگاه های موافقين علم دينی

رويکرد تاسيسی در علم دينی

در جلسه گذشته رويکردی که معتقد به تاسيسی بودن علم دينی بود بيان شد. حاصل اين رويکرد آن بود که برای توليد علم دينی چند گام بايد برداشته شود: در گام اول قبل از هر چيزی به متون دينی رجوع کرده و با توجه به آموزه هايی که در آن بيان شده، پيش فرض هايی درباره انسان و جهان استنباط می کنيم. در گام دوم در پرتو اين اصول و پيش فرض ها، فرضيه هايی ساخته می شود. در گام سوم فرضيه ها مورد ارزيابی تجربی - به همان روشی که ساير دانشمندان در اين زمينه طی می کنند- پرداخته می شود. اگر اين فرضيه ها بر اساس شواهد تجربی مورد تاييد قرار گرفت و يا لااقل باطل نگرديد در اين صورت آن را به عنوان قانونی علمی که دينی و اسلامی است قلمداد می کنيم. اما اگر اين امر رخ نداد در آن صورت فرضيه ديگری را طرح کرده و همين مراحل را طی می کنيم تا در نهايت به فرضيه ای برسيم که مورد تاييد تجربه قرار می گيرد.

فرضيه ای که در اين فرايند تاييد شود، هم علمی و هم دينی است. وجه دينی بودن آن اين است که اين فرضيه با الهام از پيش فرض های دينی بدست آمد است. علمی بودن آن نيز بدان خاطر است که از طريق روش تجربی مورد بررسی و تاييد قرار گرفته است.

نکته: نظريه ايشان با آنچه عده ای بيان کرده اند که علم دينی علمی است که فرضيه های آن از منابع دينی استخراج شود، فرق می کند. آنچه ايشان می گويند اين است که ما از منابع دينی، پيش فرض های متافيزيکی را استنباط کرده و سپس بر اساس آنها فرضيه هايی را مطرح کنيم يعنی ساخت فرضيه با يک واسطه از منابع دينی صورت می گيرد در حالی که در نظر آنان اين مساله به صورت مستقيم اتفاق می افتد.

حال اگر با همه تلاش های که صورت می گيرد نتوانستيم به فرضيه ای موفق دست يابيم در آن صورت معنای آن اين است که پيش فرض هايی که از دين گرفته شده اين ظرفيت را ندارد که بتواند مبدا فرضيه های علمی کارآمدی باشد. اما آيا اين امر نقص دين و وهن آن به شمار می آيد؟ خير زيرا اولا: چون اين فرضيه ها با واسطه و از طريق تفکر و انديشه عالم از دين گرفته شده، باطل شدن آن ها، ‌آموزه های دينی را خدشه دار نمی کند بلکه کار ما را زير سوال می برد. ثانيا: بطلان اين فرضيه ها به پيش فرض های متافيزيکی نيز سرايت نمی کند زيرا فرضيه ها صبغه تجربی دارند در حالی که پيش فرض ها اموری متافيزيکی اند و تجربه نفيا و اثباتا نمی تواند درباره آنها حرفی بزند يعنی نه مثبت آنها است و نه مبطل آنها. ثالثا: همان طور که گفته شد طبق ديدگاه گزيده گويی، نبود اين گونه مسائل در دين نقصی برای آن به شمار نمی آيد زيرا اساسا رسالت دين مربوط به هدايت بشر است و اگر مسائلی در مورد حقايق انسان و جهان بيان فرموده به جهت مصالحی بوده است.

سوال: آيا نبود اين مسائل در دين به عنوان سالبه به انتفاع محمول است يا سالبه به انتفاع موضوع؟ يعنی آيا دين آمده است تا مشکل ما را در زمينه مسائل طبيعی و تجربی حل کند اما نتوانسته (به ارتفاع محمول) يا اصلا دين برای اين جهت نيامده و ما به اشتباه چنين انتظاری از دين داريم؟ همان طور که بيان شده پاسخ، وجه دوم است و بيان اين امور در دين، جنبه ثانوی دارد.

آقای باقری در ادامه تاکيد می کند ما برای دفاع از دين نيازی به تاييديه های تجربی نداريم زيرا حقانيت و تاييد دين در گرو تجربه نيست بلکه بر مبنای برهان قاطع عقلی و دلايل نقلی است.

حاصل آنکه عمده طرحی که آقای باقری برای دينی سازی علم ارائه می دهند، دينی سازی فرضيه ها بر اساس پيش فرض های برگرفته از دين است. وی در اين راستا گفتند مبانی متافيزيکی در همه بخش های فرايند علمی اعم از گزينش مساله، فرضيه سازی، تجربه و مشاهده و داوری حضور دارد و داوری تجربی نيز دخالتی در آن ندارد همانند ترازويی که جنس و کالا را توزين کرده و ديگر کاری به ماهيت آن ندارد. بنابراين اگر فرضيه صبغه دينی داشته باشد، نظريه توليد شده نيز دينی خواهد بود و اگر صبغه غير دينی داشته باشد، قانون بدست آمده نيز غير دينی است.

 

ارزيابی رويکرد تاسيسی علم دينی

سخنانی که وی بيان کرده و نيز مباحث دين شناسی که با عنوان گزيده گويی بيان کردند به صورت فی الجمله مورد پذيرش است اما رويکرد تاسيسی علم دينی ايشان با دو اشکال مواجه است:

اشکال اول

ايشان دقيقا توضيح نداده اند که فرضيه های علمی با چه ساز و کاری از پيش فرض های علمی الهام گرفته می شود. در حالی که اين مساله مهمی است زيرا اگر معياری برای انتخاب اين فرضيه ها از پيش فرض ها نداشته باشيم چگونه می توانيم آنها را دينی بدانيم؟ مثلا يک عالم روانشناس که به قرآن و روايات رجوع کرده و يک سلسله مبانی انسان شناختی مانند اصل فطرت، اعتقاد به وجود نفس اماره، لوامه و مطمئنه در انسان و مسائلی از اين دست را از آنها استنباط کرده، چگونه می تواند از آنها فرضيه هايی برای رفع حل مشکلات زندگی استنباط کند؟ چند فرض می توان مطرح کرد:

يکی اينکه بگوييم داشتن اين پيش فرض ها فضای ذهنی عالم را تغيير داده و همين امر باعث توليد فرضيه های دينی شده است. اما اين فرض نادرست است زيرا اين شاخص ديگر بيان رويکرد تاسيسی بودن علم دينی نخواهد بود بلکه همانند سخن کسانی است که معتقدند علم دينی آن گاه حاصل می شود که عالم آن دينی باشد.

فرض ديگر اين است که بگوييم فرضيه را بر اساس پيش فرض های دينی صورت بندی کنيم. آقای باقری در توضيح نظريه خود چند شرط را بيان می کند: شرط اول اين است که پيش فرض های کافی در هر حوزه علمی داشته باشيم تا بتوانيم از آنها فرضيه به دست آوريم. شرط دوم اين که «از پيش فرض های مهيا شده برای صورت بندی فرضيه هايی در جهت قلمرو علم مورد نظر استفاده کنيم. [وی می گويد من به ماده فرضيه نظر نکردم بلکه صورت آنها را مورد توجه قرار دادم وجه آن اين است که] تاکيد بر صورت فرضيه ها از آن جهت است ممکن است مواد مختلفی از منابع متفاوت به فرضيه های ما راه يابند. اما دستکم لازم است صورتی که بر اين مواد افکنده می شود ملهم از آموزه های دينی باشد». اما ايشان صورت و ماده فرضيه را در نظريه خويش باز نکرده و لذا مساله ای مبهم است.

به بيان ديگر سوال می کنيم آيا مراد شما از دينی بودن اين فرضيه در مقام ثبوت است يا مقام اثبات؟ مقصود از مقام ثبوت يعنی مقامی که فرضيه ها پيدا می شود. اين وجه که در مورد رويکرد تاسيسی صحيح نيست زيرا فلاسفه علم معتقدند که ساخته شدن و پيدايش فرضيه هيچ قانون و ملاکی ندارد. پس اينکه به دانشمندان بگوييم شما بايد برای پيدايش فرضيه ها ملزم شويد که پيش فرض های دينی را برگزينيد، صحيح نيست. منظور از مقام اثبات نيز پس از ايجاد فرضيه های علمی است. در اين صورت نيز فرضيه ها حاصل شده است و ديگر، تاثير پسينی پيش فرض های معنا ندارد.

فرضيه ها قاعده خاصی ندارند و از راه هايی مختلفی حتی خواب می توانند بدست آيند. در احوالات داروين نقل شده وقتی وی می خواست تئوری نظريه خود را مطرح کند اسمی برای آن نداشت. اتفاقا کتاب مالتوس، اقتصاددان انگليسی را می خواند که درباره مساله انفجار جمعيت و انتخاب طبيعی در آن بحث کرده بود به اين صورت که هر گاه جمعيتی زياد شود مساله عرضه و تقاضا به هم خورده و جنگ و قحطی رخ می دهد و عده ای می مانند و بقيه از بين می روند. آنان که می مانند کسانی هستند که قدرت ماندن دارند. داروين می گويد با خواندن اين کتاب يک مرتبه به ذهنم آمد که آن اسمی که برای نظريه خود به دنبال آن می کشتم همين انتخاب طبيعی است. به اين معنا که در طبيعت نيز همين مساله رخ می دهد و در اثر تنازع، عده ای که قوی تر هستند می مانند و برخی از بين می روند.

 

اشکال دوم

سوال می کنيم اساسا ايجاد معرکه توليد علم دينی برای چيست؟ مشکل چه بوده است که عالمان در صدد حل آن بر آمده و مساله علم دينی را طرح کرده اند؟ آيا به خاطر رفع عيوب علوم معاصر نبوده است؟ اگر علوم معاصر عيب و نقصی ندارد ديگر اين همه تلاش برای توليد علمی دينی چه معنايی دارد. و اگر عيب و نقص دارد دو حالت دارد: آيا دين اسلام راهی در پيش ما می گذارد تا با جهان بينی دينی آن را حل کنيم يا نه؟ آقای باقری در پاسخ گفته اند: اگر فرضيه ها در فرايند علمی جواب داد، علم دينی توليد می شود اما اگر جواب نداد می گوييم اسلام برای حل اين مسائل نيامده است. اما اين پاسخی نادرست است.

پاسخ ديگر اين است که بگوييم عيب و نقص وجود دارد و اسلام هم برای رفع آن عيوب راهکار دارد و می توان توسط آن مشکل را حل کرد. اين پاسخ صحيح است که در جلسه آينده بيان می شود.

اشکال و جواب

برخی از مخالفين علم دينی می گويند شما اين همه سال درباره علم دينی صحبت کرده و بودجه مصرف کرده ايد اما تاکنون هيچ نتيجه عملی از علم دينی ارائه نکرده ايد. اين مساله نشان می دهد که علم دينی ممکن نيست. پاسخ آن است که نبايد انتظار داشت امری که ساليان متمادی خراب شده است بخواهد به زودی حل شود و لذا بايد صبر کرد و مايوس نشد.

انشاء الله در جلسه آينده بعد از بيان نکات باقی مانده وارد نظريه آقای گلشنی به عنوان ديگر موافق علم دينی بيان می شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo