< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه فرهنگستان علوم اسلامی

ديدگاه فرهنگستان علوم اسلامی درباره دخالت اراده در ماهيت علم

سخن در بررسی اين مطلب بود که آيا علم و فهم مسبوق به اراده و اختيار است يا بالعکس اراده مسبوق به علم است؟ طبق نظر فرهنگستان علوم اسلامی، علم و فهم مسبوق به اراده انسان است و در نتيجه چون اراده انسان ممکن است الهی و غير الهی باشد در اين صورت علمی که از اين اراده به وجود می آيد به دينی و غير دينی تقسيم می شود.

ارزيابی

با تامل در وجدان خودمان و نيز تلقی متعارف ديگران روشن می شود که سخن درست اين است که اراده و اختيار انسان مسبوق به علم است نه علم مسبوق به اراده. اراده و گزينش از امور ذات اضافه است که نيازمند متعلق و مراد است. اگر اراده واقعيت داشته باشد قطعا بايد مرادی در کار باشد و الا امری که مجهول است حکم و خبری از او داده نمی شود «المجهول المطلق لايخبر عنه». [در مورد ايمان نيز مساله همين طور است، ايمان و باور نيز مبتنی بر علم است و بدون آن معنا ندارد].

ديدگاه مشهور عالمان اسلامی اعم از فلاسفه و متکلمين و ديگران نيز همين است که فعل اختياری و ارادی انسان مسبوق به علم است. طبق ديدگاه آنان انجام هر فعلی نيازمند سه مبدا است: مبدا علمی، مبدا شوقی و مبدا ارادی. آن گاه که فرد کاری را انجام می دهد، ابتدا برای او تصوری حاصل شده است. بعد از آن تصديق به فايده برای او شکل گرفته و سپس شوق به فعل برايش حاصل می شود. بعد از اين مراحل است که اراده کرده و آن کار را انجام می دهد.

سوال و جواب

ممکن است گفته شود خود علم از افعال جوانجی است. آيا اين فعل متعلق اراده قرار می گيرد؟ پاسخ منفی است، زيرا اگر علم بخواهد متعلق اراده قرار گيرد در اين صورت همان طور که گفته شد آن اراده نيز خود مبتنی بر علمی است و بر امر مجهول تعلق نمی گيرد، لذا نقل کلام می شود در آن علم و اين سير به تسلسل باطل می انجامد. بله مبادی و مقدمات علم اموری ارادی هستند و به همين خاطر متعلق تکليف قرار می گيرند اما خود علم غير ارادی است به گونه ای که اگر مقدمات آن فراهم شود به صورت اتوماتيک برای فرد رخ می دهد و کسی نمی تواند جلوی آن را بگيرد. مانند اينکه فرد می تواند جلوی بينی اش را بگيرد تا بويی را احساس نکند، اما اگر دستگاه بويايی او سالم باشد و مانعی در کار نباشد، ادراک بويايی قهرا صورت می گيرد. اين در علوم حسی بود، در امور فکری نيز مساله همين گونه است. وقتی مقدمات به صورت صحيح شکل گيرد، نتيجه برای ذهن جبرا حاصل می شود. اين از باب استلزام ضروری است.

بنابراين، علم بما هو علم متعلق اراده قرار نمی گيرد اما مبادی و مقدمات آن ارادی است و به همين خاطر است که علم از جهت مبادی، متعلق تکليف قرار می گيرد اما خود آن نه؛ فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة»[1] .

مبنای ديگری که درباره علم و اختياری و ارادی بودن آن بيان شده، تفکيک ميان اختياری بودن و ارادی بودن آن است. طبق اين مبنا علم که فعل نفس است مانند افعال طبيعی ديگر انسان هر چند اختياری است اما ارادی نيست. در اين مبنا رابطه و نسبت ميان اختيار و اراده، عموم و خصوص مطلق است به اين معنا که هر فعل ارادی، اختياری هم هست اما هر فعل اختياری، ارادی نيست. اراده امری است که اختيار درونی فرد را ظهور داده و بيان می کند، اما اختيار همان حالتی است که فرد می تواند انجام دهد و انجام ندهد.

«اين كه گويى اين كنم يا آن كنم /// اين دليل اختيار است اى صنم‌»

اين مساله امری وجدانی است که وقتی انسان به نفس خود مراجعه می کند آن را می يابد . تعبير فلسفی آن اين است که انسان به جعل بسيط مختار خلق شده است. اينگونه نيست که اختيار امری ضمنی برای او باشد مانند اينکه گفته شود «الانسان کاتب» بلکه از باب «الانسان حيوان الناطق» است. ناقطيت برای انسان ذاتی بوده و هرگز از او سلب نمی شود.

توضيح اينکه انسان خليفه الهی و تجلی صفات خدای متعال است. ذات اقدس الهی هم مختار فی الذات است (يعنی حقيقت وجودی اش دارای صفت اختيار است) و هم بالذات است (يعنی اين صفت را کسی به او نداده است). انسان مثل خداوند نيست زيرا «ليس کمثله شی» اما مثال و مرئات الهی است. در روايت آمده است: «المومن مرئاه المومن» يک معنای اين حديث آن است که مراد از مومن دوم، خدای متعال باشد. انسان در اين صفت جلوه الهی است. در جريان قارون، خدای متعال به حضرت موسی (ع) فرمود تا به او بگويد: ﴿أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْك[2] : همان طور که خداوند به تو نيکی کرده است تو نيز به ديگران نيکی کن. حال يکی از خصوصيات مومن آن است که جلوه گر و تابلوی کمال و جمال الهی است. اين صفت را انسان های مومن دارند اما انسان های فاسق ديگر جلوه الهی در اين باب نيستند. پس انسان فی الذات دارای صفت اختيار است اما اين صفت را بالذات ندارد بلکه بالغير و از ناحيه خدای متعال دريافت کرده است .

اين مبنا که اختيار را غير از اراده و ذاتی انسان می داند، مساله جبر و اختيار را از اساس و مبنا حل می کند. اين مبنا هر چند در کلمات بزرگانی همچون ملاصدرا وجود دارد اما به صورت کامل و منظم شده، توسط امام راحل در کتاب «طلب و اراده» بيان شده است. طبق اين مبنا هر فعلی که از انسان صادر می شود اعم از اينکه فعل جوانحی باشد يا جوارحی، از آنجا که وصل به مبدا آن يعنی نفس انسان است، فعلی اختياری است، زيرا نفس انسان به جعل بسيط مختار خلق شده است. طبق اين مبنا حتی افعال طبيعی نيز صبغه اختياری به خود می گيرد هر چند ارادی نيستند. اين اختيار نيز مقول به تشکيک است (اساسا طبق حکمت متعاليه هر چيزی که کمال وجودی باشد دارای مراتب شدت و ضعف است). افعال طبيعی انسان اختياری است اما چون متعلق اراده قرار نمی گيرد ديگر ارادی نيستند.

قرآن کريم درباره موجودات و درک و شعور آنها می فرمايد: ﴿وَ إِنْ مِنْ شَی‌ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ﴾[3] : و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش، تسبيح او مى‌گويد، ولى شما تسبيح آنها را درنمى‌يابيد. آنچه در اين آيه شريفه به صراحت بيان شده آن است که هر موجودی خدای متعال را تسبيح می گويد. برخی اين آيه را تاويل کرده و گفته اند: معنای تسبح موجودات، زبان و حال تکوينی آنان است به اين معنا که وجود آنان آيه خداوند است. اما مرحوم علامه می فرمايد چنين تاويلی ضرورتی ندارد. معنای آيه اين است که هر موجودی دارای ميزانی از درک و شعور است و به همان مقدار در برابر خداوند خاضع بوده و تسبيح گو است، اما ما از درک سخن آن ها عاجز هستيم.

«گر تو را از غيب چشمی باز شد /// با تو ذرات جهان همراز شد

نطق آب و نطق خاك و نطق گل /// هست محسوس حواس اهل دل‌

جملة ذرات در عالم نهان /// با تو می‌گويند روزان و شبان‌

ما سميعيم و بصير و باهشيم /// از شما نامحرمان ما خامشيم‌»

در احوالات برخی از اولياء الله آمده است که صدای تسبيح درب و ديوار را می فهميدند. مرحوم جهانگير خان قشقايی يکی از آنان است. يکی از شاگردان ايشان می گويد: يک موقع که ايشان مشغول نماز و تسبيح خداوند بودند، شنيديم که درب و ديوار با ايشان ذکر می گويند. وقتی بعدا اين جريان را به ايشان گفتم فرمود: صدای تسبيح درب و ديوار جای تعجب ندارد اما اينکه تو نيز می توانی آن ها را بشنوی عجيب است. در جريان امام هادی (ع)، وقتی حيوانات درنده مانند شير را برای آسيب رساندن به ايشان آوردند، آن حيوانات در کنار حضرت شروع به خشوع و خاک گساری کردند. آن ها امام را می شناختند و لذا خضوع می کردند اما امثال متوکل نمی فهميد زيرا ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل﴾.[4]

تا اينجا روشن شد که همه افعال انسان اعم از درونی و بيرونی اختياری است اما برخی از آنها ارادی است. علم نيز هر چند اختياری است اما ارادی نيست. مبنای ديگری در مورد علم وجود دارد و آن اينکه نقش انسان در آن تنها نقش قابلی است و فاعل و معطی آن مربوط به عالم بالا است، زيرا علم يک گونه کمال وجودی است و فاقد کمال نمی تواند معطی آن باشد. انسان فاعل اعدادی علم است اما فاعل اعطايی آن نيست. علم حقيقتی عرشی است که از بالا به فرد اعطا می شود «العلم نور يقذفه اللَّه فی قلب من يشاء».

طبق آنچه بيان شد معلوم گرديد که ديدگاه فرهنگستان طبق هر دو مبنا پذيرفته شده نيست، زيرا هر چند علم فعلی اختياری است اما ارادی نيست در حالی که طبق ديدگاه فرهنگستان، علم مبتنی بر انگيزه و اراده است.

نکته ديگری در اين باره باقی مانده است که انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo