< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظريه دکتر سيد حسين نصر و بررسی آن

شرح حال و فضای فکری دکتر نصر

در جلسه گذشته نظريه «علم دينی» يا «علم مقدس» از ديدگاه دکتر سيد حسين نصر و فضای فکری و شرح حال وی بيان شد. اگر فضای فکری فردی را مطالعه کنيم بهتر می توانيم نظرات او را مورد بررسی و نقد قرار دهيم.

تخصص دکتر نصر درباره عرفان اسلامی است. وی از شاگردان مرحوم علامه طباطبايی بوده و در حدود 20 سال از درس ايشان استفاده کرده و در جلسات خاص ايشان با هانری کربن شرکت می کرده است. به پيشنهاد وی مرحوم علامه سه کتاب «شيعه در اسلام» و «قرآن در اسلام» و «منتخب روايات شيعی» را تدوين کردند، و نيز طبق نقل ايشان مرحوم علامه کتاب «بدايه الحکمه» و «نهايه الحکمه» را به پيشنهاد وی تدوين نمود.

 

نحوه ارتباط دکتر نصر با مرحوم علامه طباطبايی

وی خود در شرح حال خويش می گويد: من در سال 1958 که تحصيلاتم در آمريکا به اتمام رسيد به ايران برگشتم. هر چند در دانشگاه ام آی تی، شاگرد اول کلاس بودم اما از فضای حاکم بر دانشگاه ناخرسند بودم. خصوصا که استاد ما «اُپن هايمر»، از کسانی بود که در ساخت بمب اتم نقش داشت. وجه ديگر ناخرسندی من سوالی بود که بتراند راسل پرسيدم. وقتی از وی راجع به فيزيک سوال کردم گفت: فيزيک، ما را به حقيقت ماوراء طبيعت نمی رساند، بلکه به ساختار های رياضی به آزمايش های تجربی مربوط می شود. من که به دنبال گمشده خود بودم اين سخن وی کارد را به استخوان زد و در نتيجه فيزيک را رها کردم و به مطالعه تاريخ علم و مطالعات اسلامی پرداختم.

در مراجعت به ايران بر اساس علاقه خود به فلسفه سنتی و اسلامی به جستجوی اساتيد اين فن پرداختم . با چند نفر آشنا شدم که يکی از آن ها سيد محمد کاظم عصار بود. وی که تحصيلات جديد را در فرانسه گذرانده بود و تحصيلات حوزوی نيز داشت و معمم بود، فردی بسيار متواضع و بی اعتنا به زرق و برق حيات دنيوی بود. بعد از وی در 1337 توسط ذوالمجد طباطبايی با مرحوم علامه طباطبايی آشنا شدم و اين رابطه 20 سال تا سال 1357 طول کشيد. اين استاد بزرگ محضری مقدس داشت. فضای پيرامونش آکنده از معنويت بود و انسان را به سکوت وا می داشت. او نه تنها در جوانی عرفان آموخته بود بلکه سال های زيادی را نيز به تهذيب نفس گذرانده بود که شامل دوره های طولانی روزه کلام و سکوت می شد. او به هوای نفس بی اعتنا بود و همچون افلاطون، مرگ را تمرين کرده بود. کم حرف بود و به ندرت سرش را بلند می کرد. با وجود اين، يکی از بزرگ ترين فيلسوفان و علمای مذهبی روزگار بود. او فلسفه اسلامی را در قم احيا و تعدادی از فيلسوفان جوان تر را تربيت کرد که برخی از ايشان علمای برجسته ای شدند.

پس از جنگ جهانی دوم که مارکسيست ها در ايران نفوذ زيادی پيدا کردند، علامه طباطبايی آنان را به مناظره دعوت کرد و شاهکار فلسفی خود را به نام «اصول فلسفه و روش رئاليسم» نوشت که نقدی ژرف بود بر ماترياليست ديالکتيک از ديدگاه فلسفه اسلامی به ويژه مکتب ملاصدرا بود که وی به انديشه های او نزديک بود. اين اثر منحصر به فرد که مشتمل بر شرح و تفسير مشهور ترين شاگرد سنتی او يعنی مرتضی مطهری است از زمان تاليف تاکنون از لحاظ فلسفی تاثير زيادی بر جای گذاشته است. علامه طباطبايی جامع ترين تفسير قرآن در قرن حاضر يعنی «تفسير الميزان» را نوشت و به ويرايش جديد اثر جاودان مرحوم ملاصدرا «الاسفار الاربعه» شرح و تفسير نوشت که من سال ها اين اثر را نزد او آموختم.

علامه طباطبايی يک هفته در ميان به تهران می آمد و کلاس های ما با او پنج شنبه ها شب ها و جمعه ها برگزار می شد. گهگاهی نيز من به قم می رفتم تا با مسائل فلسفی با او مذاکره کنم. او اغلب تابستان ها را در دامنه کوه های شمال تهران در دهکده ای بنام «درکه» می گذراند. يک تابستان را به تنهايی نزد وی به مطالعه غزل های حافظ گذراندم و او مفاهيم باطنی غزل ها را چنان عميق آشکار می کرد که به نظر می رسد در و ديوار های آن خانه محقر هم صدا با وی، آن سخنان را تکرار می کردند.

در مجموع من در باره فلسفه و معنويت مطالب زيادی از او آموختم و در برنامه های بسياری با او شرکت کردم. برجسته ترين اين برنامه ها سال ها مناظره بين او و هانری کربن بود که من در اين ميان چه از لحاظ فکری و چه از لحاظ محاوره ای مترجم اصلی بودم. پاييز هر سال کربن به مدت سه ماه به تهران می آمد و در اين مدت در منزل ذوالمجد طی جلساتی به مناظره با علامه می پرداخت. کربن معمولا پرسش های فلسفی که در جلسات گردهمايی های اورانوس سوئيس يا محافل فلسفی پاريس در سال قبل مطرح شده بود را مورد بحث قرار می داد. سپس بحثی جدی در می گرفت و من معمولا آن را به فرانسه و فارسی ترجمه می کردم و اغلب تفاسير خود را نيز به آن می افزودم. بسياری از ديگر متفکران برجسته نيز در اين گردهمايی های خصوصی شرکت می کردند از جمله مطهری و گهگاه مرجع برجسته مکتب تصوف ربيع الزمان فروزان فر. مطمئنا از قرون وسطی به بعد هيچ محفل تبادل انديشه ای بين جهان غرب و جهان اسلام در چنين سطح فلسفی بالايی به وقوع نپيوسته بود.

بيست سال تبادل نظر به انتشار کتب متعدد و همچنين گسترش علاقه جدی به فلسفه تطبيقی منجر شد که خود علامه طباطبايی به آن علاقه بسيار نشان می داد. به همين دليل بود که پس از بازگشت کربن به فرانسه علاوه بر درس اسفار، اغلب متنی را در باره متافيزيک شرقی يا غربی بر می گزيديم و آن را مبنای برای مباحثه تطبيقی با علامه قرار می داديم. در واقع به مدت يک سال من و داريوش شايگان به اتفاق، بخش اعظم تائوت چين را به همين منظور به فارسی ترجمه کرديم. هنگامی که کنت کراو مرکز جهانی مطالعات اديان را در دانشگاه آمريکا تاسيس و بنيان گزار مرکز تحقيقات اديان جهانی در دانشگاه هاروارد شد که من از آغاز با آن در ارتباط بودم در پی آن بوديم تا آثاری اصيل درباره اديان مختلف جهان را توليد کند. او با اين هدف به ايران آمد تا به کمک من سه کتاب درباره تشيع آماده کند. من دعوت او را پذيرفتم و برای استمداد نزد علامه طباطبايی رفتم. کتاب «شيعه در اسلام» حاصل اين همکاری بود. خودم نيز آن را از متن فارسی ويرايش و به انگليسی ترجمه کردم . اين کتاب در سال 1975 ميلادی منتشر شد و تا امروز يکی از پرطرفدار ترين آثار در مورد تشيع از فارسی به انگليسی بوده است. به عنوان بخشی از اين طرح علامه طباطبايی کتاب «قرآن در اسلام» را نوشت که با مقدمه انگليسی و فارسی من به چاپ رسيد. او همچنين تعدادی از احاديث امامان شيعه را برگزيد که ويليام چيتيک آن را تحت عنوان منتخبات شيعی به انگليسی ترجمه کرد و باز هم با مقدمه من به چاپ رسيد. اين مجموعه سه گانه باعث شد تا مرحوم علامه در محافل غربی مرتبط با انديشه اسلامی و نيز بسياری از کشور های ديگر اسلامی شناخته شود.

در اواسط دهه پنجاه شمسی به علامه طباطبايی پيشنهاد کردم تا کتاب جديدی درباره فلسفه اسلامی بنويسد تا به عنوان متن درسی آموزش اين رشته در محافل سنتی مورد استفاده قرار گيرد. او به اصرار زياد من اين کار را نيز پذيرفت و دو متن کوتاه اما استادانه تاليف کرد: «بدايه الحکمه» و «نهايه الحکمه» که تا امروز در ايران از محبوبيت زيادی برخوردارند . علامه طباطبايی را برای آخرين بار در تهران در روزهای پر آشوب 1357 ديدم. هرگز نگاه ژرف او را در هنگام وداع را فراموش نخواهم کرد. بعدها پس از انقلاب با اينکه او را در ايران بسيار گرامی می داشتند، برايم پيامی فرستاد. او در بستر مرگ يکی از دوستان مرا فرا خواند و از او خواست تا به من بگويد: مشعل فلسفه سنتی را در غرب روشن نگاه دارم.[1]

 

نکته ای در تفکيک دنيای غرب

دنيای غرب را بايد به سه بخش: غرب علمی، غرب فرهنگی و غرب سياسی تفکيک کرد. صرف نظر از مباحث سياسی و فرهنگی غرب، برخی از کارهايی که آنان در حيطه علم و پژوهش انجام می دهند، همان است که اسلام از ما خواسته است. دغدغه های علمی، حوصله و صبر در پژوهش و مانند آن از همين مسائل است. گاه فردی از آنان عمر خود را در يک رشته می گذارد در حالی که ما معمولا می خواهيم در همه رشته ها صاحب نظر باشيم و به همين خاطر است که آن مرحله اعلی صورت نمی گيرد. مرحوم طبرسی 60 سال روی کتاب «مجمع البيان» کار کردند و لذا کتاب ايشان ماندگار شد. ولتسن که انديشمندی مسيحی است کتاب قطوری درباره کلام اسلامی نوشته است. او برای اثبات اين ايده که کلام اسلامی دنباله رو کلام مسيحی است، اين همه تلاش و زحمت کشيده است. سخن ما در اينجا در محصول کار او نيست بلکه در زحمت او در يک موضوع خاص است.

غربيان برای پژوهش و تحقيق خيلی سرمايه گذاری می کنند. اما متاسفانه در ميان ما به مرور زمان قوت علم افت کرده و عالمان سطحی نگر شده اند. مدرک گرايی آفت علم است و با مساله توليد انديشه نمی سازد. بايد حوزه علميه را از اين که به اين مسيرها سوق پيدا کند صيانت کرد و الا از روحيه صبوری و پژوهش خالی می شود .

 

معرفی آثار دکتر نصر در باره علم مقدس

دکتر نصر آثار فراوانی دارد که برخی از آثار وی در زمينه بحث ما چنين است:

    1. «نياز به علم مقدس»،‌ ترجمه حسين ميانداری ، موسسه طه؛

    2. کتابی با موضوع علم و دانش و قداست که دو ترجمه دارد: «معرفت و معنويت»، ترجمه انشاء الله رحمتی و کتاب «دين و امر قدسی»؛

    3. «انسان و طبيعت؛ بحران معنوی انسان متجدد»، ترجمه عبدالرحيم گواهی، دفتر نشر فرهنگ؛

    4. «اسلام و تنگناهای انسان متجدد»، ترجمه انشاء الله رحمتی ؛

    5. «هنر و معنويت اسلامی»، ترجمه رحيم قاسميان؛

    6. «جوان مسلمان در دنيای متجدد»، ترجمه مرتضی اسدی؛

    7. «قلب اسلام»، ترجمه مرتضی شهر آيينی ، مرکز بين المللی گفتگوی تمدن ها؛

    8. «دين و نظام طبيعت»، ترجمه محمد فقفودی، انتشارات حکمت؛

    9. «در جستجوی امر قدسی»، ترجمه مرتضی شهر آيينی .

وی بر روی دو اثر خود خيلی تاکيد کرده است: يکی کتاب «نياز به علم مقدس» است. در مقدمه آن گفته است: از چند دهه پيش که راقم اين سطور به تفحص و مطالعه تفکر و فرهنگ غربی و پديد آمدن تجدد در دامن تمدن غرب از دوره رنسانس به بعد پرداخت، توجه او معطوف به اين امر شد که روند تحول فکری غرب از صورت سنتی آن در قرون وسطايی و عصر تجدد با دوری بيش از پيش از امر قدسی همراه بود، و حتی می توان خصلت اصلی تجدد را همان قداست زدايی دانست. لذا چند تحقيق اساسی حقير به اين موضوع اختصاص داده شده است که مهمترين آن ها يکی «معرفت و معنويت» و ديگری همين کتاب يعنی «نياز به علم مقدس» است .

فرق اين دو کتاب اين است که «معرفت و معنويت» بحث را به صورت کلان و در حوزه فلسفه مطرح کرده است. می گويد: اگر بخواهيم به قداست برگرديم و زندگی مان را از جمله علم را قدسی کنيم بايد شالوده آن را که متافيزيک است از متافيزيک جديد که از آن فاصله گرفته به همان متافيزيک سنتی و قدسی برگردانيم. اما در کتاب «نياز به علم مقدس» خواسته ام نقش متافيزيک را در جهان طبيعت و در انسان شناسی بيان کند.

وی همچنين مقاله ای با عنوان «جهان بينی اسلام و تجدد» دارد که در کتاب «علم دينی؛ ديدگاه ها و ملاحظات»، مرکز حوزه و دانشگاه چاپ شده است. وی در اين مقاله راه کار توليد علم دينی را بيان کرده است.

دکتر نصر در آثار خود در اين باره از دو تعبير استفاده کرده است: علم دينی و علم مقدس. فرق اين دو عام و خاص است به صورت که بحث علم مقدس فرا مذهبی است و اديان سنتی مختلف را به عنوان تفکر سنتی شرقی در بر می گيرد. اما علم دينی را از منظر اسلام بيان کرده است. وی مدعی است اگر بخواهيم قداست زدايی دنيای جديد را معالجه کنيم بايد شالوده تفکر بشر را بر همان تفکر سنتی -که اديان مهم دنيا آن را بيان کرده اند- بنا کنيم.

 

چهار محور برای بررسی نظريه آقای نصر

1. غرب شناسی و نقد غرب؛ يکی از محورهای مباحث وی انتقاد از عصر جديد، علم و تکنولوژی نوين است. اين مساله در زندگی وی نقطه عطفی است زيرا با اينکه سال ها در فضا غرب درس خوانده و زندگی کرده است اما اصالت فکری اسلامی و شرقی خود را حفظ کرده است، بلکه بالاتر نقاد آن بوده و تلاش کرده است راه حلی را برای حل نارسايی های علم و تمدن غربی بيان کند؛

2. سنت گرايی؛ شالوده و مبنای اساسی که دکتر نصر به آن تعلق دارد «سنت گرايی» است و لذا بايد اين انديشه و مؤلفه های آن مورد بحث قرار گيرد؛

3. راه حل جهان بينی اسلامی برای دينی سازی علم؛ آنچه وی در نظريه خويش بيان کرده با ديدگاه فرهنگستان کاملا متفاوت است. آنان می گفتند ما تاکنون علم دينی نداشته ايم اما وی می گويد اگر بخواهيم علم دينی در هر حوزه ای داشته باشيم بايد به الگوی سنتی اسلامی خود برگرديم؛

4. ارزيابی و نقد کلام وی.

انشاء الله در جلسه آينده محور اول بحث ايشان را بررسی می کنيم .


[1] کتاب معرفت جاودان، سید حسین نصر، ج3.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo