< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظريه دکتر نصر و بررسی آن

علم مقدس و نامقدس در ديدگاه آقای نصر

بحث راجع به نظريه ای است که از آن با عنوان علم مقدس يا علم سنتی در مقابل علم سکولار توسط دکتر حسين نصر عنوان شده است. اصطلاح علم سنتی، ناظر به مصاديق علم مقدس يعنی علومی است که مربوط به دوران قبل از دوران مدرنيته است.

 

تفاوت علوم مقدس با غير مقدس چيست؟

1. علوم مقدس يا سنتی، علومی است که اصول و مبانی آن ها در مابعد الطبيعه به مفهوم سنتی آن که به مبدا الهی و تجليات آن می پردازد، ريشه دارد. ولی علوم نامقدس يا سکولار (علوم جديد) مستغرق در تجربه باروی و عقل باوری تجربی اند و با هر معرفت والا مرتبه تری قطع رابطه کرده اند. به عبارت ديگر در علوم مقدس و سنتی، عقل استدلالی به عقل شهودی متصل و مرتبط است، ولی در علوم جديد، عقل استدلالی - آن هم عقل استقرائی و تجربی - از عقل شهودی جدا شده است.

آقای نصر در عنوان کردن عقل شهودی در مقابل عقل استدلالی، در صدد رد نظريه مشائين نيست بلکه آن را کافی نمی داند. در انديشه او عقل، آن گاه جايگاه صحيح خود را می يابد که علاوه بر تفکر و انديشه، فرد را به حقيقت نيز وصل کند، به تعبير ديگر علاوه بر ديدن، معارف را ذوق کند و بچشد.

در بحث ورود عقل شهودی به مباحث فلسفی، گام اول را شيخ اشراق برداشت و سپس مرحوم ملاصدرا اين گام را تکميل کرد. حکمت صدرايی مجمع قرآن، برهان و عرفان است.

نکته ديگر اينکه وقتی آقای دکتر نصر از مابعد الطبيعه سخن به ميان می آورد، بيشتر مرادش فلسفه اشراقی است و به بُعد عرفانی آن نظر دارد، نه مابعد الطبيعه در حکمت مشاء . وی معتقد است در تمام تمدن های سنتی گذشته مساله مابعد الطبيعه به گونه ای مطرح بوده است منتهی تفاوت آن ها به شدت و ضعف است.

نقد دکتر نصر بر علوم جديد آن است که اين علوم خصوصا از زمان دکارت به بعد از عقل قدسی فاصله گرفته اند و لذا تبعات منفی و مخرب آن ها جامعه انسانی را در بر گرفته است. وی معتقد است در غرب گذشته، مکاتبی بوده است که به عقل مقدس توجه داشتند اما در عصر جديد آنچه ميدان دار شده عقل تجربی و استدلالی است که تنها به ذهن توجه داشته و باطن و قلب را رها کرده است .

نکته: گاه معياری که در زمينه ای بيان می شود بسيار شاخص و متعالی است اما در مقام عمل توفيق چندانی ندارد و کاربرد کمی دارد. مثلا کانت سخن زيبايی درباره اخلاق مطرح کرد اما در مقام عمل اکثر افراد از آرمان او خارج می شوند، و يا مانند اينکه کسی شاخص در يقين را حق اليقين بداند در اين صورت، علم اليقين و عين اليقين از مدار يقين خارج خواهند بود. به همين خاطر در روايات ما آمده است که ايمان درجاتی دارد و نبايد از کسانی که درجات پايين ايمان را دارند توقع درجات بالای آن را داشت.

2. در علوم مقدس و سنتی، علم، عالم و معلوم از ويژگی قداست برخوردارند زيرا همه آنها تجليات حقيقت متعالی و مبدا الهی اند، و حتی عقل که قوه تعقل و معرفت است نيز جوهری نورانی و الهی شناخته می شود. اين مطلب در جهان بينی اسلامی اهميت و وضوح ويژه ای دارد، اما در علوم جديد و سکولار ديگر از عنصر قداست در موارد ياد شده خبری نيست.

3. علم جديد معرفتی است متغير به جهان مادی در حالی که علم سنتی به معرفت ثابت و تغيير ناپذير به نظام اصيل و مابعد الطبيعی معتقد است.

اجمالا سوال می کنيم: اگر معلوم متغير شد آيا معلوم الزاما بايد متغير باشد، و يا علم به متغير غير از تغير علم است؟

4. در علوم سنتی امر مقدس عنصری کانونی، و امر نامقدس و صرفا انسانی در حاشيه قرار دارد، ولی در علوم جديد قضيه برعکس است يعنی امر نامقدس عنصر کانونی است و امر مقدس در حاشيه جای دارد. به بيان ديگر علوم سنتی در جوهر، مقدس و در عرض نامقدس اند و علوم جديد جوهری نامقدس دارند و بالعرض به امر مقدس ارتباط دارند، و حتی در اين حد (يعنی بالعرض) نيز امور مقدس مورد توجه واقع نمی شود. قداست زدايی علوم جديد ناشی از خصلت انسان جديد است که حس امر مقدس را از دست داده است. «از کوزه همان برون تراود که در اوست»

در نقد اجمالی اين نکته می پرسيم: آيا نگاه ايشان به علم به عنوان يک حقيقت مضاف به عالم است؟ يعنی علم با حيثيت اضافه به عالم، علم است، يا علم با حيثيت اضافه به معلوم، علم است و يا علم، با قطع نظر از اضافه به عالم يا معلوم علم است؟ آيت الله جوادی آملی می فرمايد: آنچه در ذهن عالم است يا علم است يا علم نيست، زيرا يا مطابق با واقع است يا نيست. اگر ما اين گونه به علم نگاه کنيم، در اين صورت علم به ما هو هو خوب است و ديگر نمی توان گفت علم جديد نامقدس است.

5. در علوم سنتی مراتب طولی موجودات به رسميت شناخته شده و مورد توجه است. (اين مراتب عبارتند از: عالم عقل، عالم نفس، عالم مثال و عالم ماده). در اين مراتب، مرتبه دانی به مرتبه عالی و مرتبه عالی به عالی تر متصل است، و تنها به کثرت عرضی و افقی عالم نظر ندارد. ولی علم جديد مراتب طولی عالم را ناديده گرفته و صرفا با نگاهی عرضی و افقی به عالم می نگرد. بر اساس اين تفکر کمال وجودی در مرتبه پايين تر و از جمله عالم ماده در مرتبه بالاتر وجود دارد و عکس آن صحيح نيست. لذا هيچ کمال وجودی مربوط به مرتبه بالاتر از مرتبه نازل تر حاصل نمی شود .

بر اين اساس شعور و هوش از تغير و تحول عالم ماده پديد نمی آيد. وی به همين خاطر نقد خيلی تندی به داروين دارد. در اين نگاه مقصود از انسان کامل در علوم سنتی، انسان با واقعيت ازلی اوست، نه انسانی که از تطورات ماده در آينده حاصل می شود. مانند آنچه در نظريه تکامل داروين انواع مطرح است.

تطورات مادی در پيدايش انسان نقش علل اعدادی را دارند. علت اصلی همان است که قرآن بعد از فراهم شدن شرايط و مهيا شدن بستر می فرمايد: ﴿ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً﴾[1] يعنی وقتی شرايط و معدات آمده شد، از عالم بالا وجودی افاضه می شود و انسان خلق می شود.

مقداری از اين بحث باقی ماند که انشاء الله در جلسه آينده پيگيری می شود .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo