< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سنت گرايی در انديشه دکتر نصر

سنت گرايی و تکثر گرايی دينی

درباره سنت از نظر سنت گرايان بر اساس آنچه دکتر نصر در کتاب «معرفت و معنويت» بيان کرده بود نکاتی در تعريف سنت و رابطه آن با حکمت خالده و دين و تجدد بيان شد. بحث اساسی در اين باره اين است که سنت از نظر وحدت و کثرت چه حکمی دارد؟ آيا سنت امر واحدی است يا سنت های متکثر و متعددی داريم؟ اگر سنت ها متعدد است نسبت آنها با يکديگر چيست؟ آيا می توان همه آنها را مورد تاييد قرار داد و همه را راه نجات دانست يا نه؟

در همين بحث مساله وجود اديان مختلف و رابطه آنها با هم نيز مطرح می شود زيرا همان طور که گفته شد سنت يا مترادف با دين است و يا يکی منشا ديگری است و لذا در هر صورت دين با سنت رابطه تنگاتنگی دارد و بحث وحدت و کثرت اديان نيز مطرح می شود.

در باب اديان برخی قائل به وحدت گرايی و برخی قائل به کثرت گرايی و برخی ديدگاه انحصار گرايی را پذيرفته اند. وحدت گرايان معتقدند همه اديان هر چند از نظر ظاهر با هم متفاوت هستند اما دارای گوهر واحدی هستند اما انحصار گرايان معتقدند تنها يکی از اديان حق بوده و ساير اديان باطل و نادرست اند .

دکتر سيد حسين نصر در همان کتاب فصلی با عنوان «معرفت اصيل و تکثر صور قدسی» قرار داده و به صورت مفصل به اين بحث پرداخته است.[1] وی در مطلع اين فصل اين آيه شريفه را قرار داده که می فرمايد: ﴿وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِی بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون﴾[2] و سپس اين شعر حلاج را آوره است که می گويد: «تفکرت فی الأديان جدّ تحقق فالفيتها اصلاً شعباً جماً»: نيک در اديان انديشه کردم و دريافتم که آن ها يک اصل واحد با شاخه های مختلف دارند. وی يک سخن نيز از يک الهه هندی نقل می کند که گفته است: «آنها مرا به عنوان واحد و کثير می پرستند زيرا می بينند که همه چيز در من است».

مقدمه ای برای بحث

در مباحث دين شناسی جديد که به صورت يک بحث علمی مورد بررسی قرار گرفته است، بحثی با عنوان «دين پژوهی» مطرح است که شاخه های فراوانی به آن اختصاص يافته است. برای شناخت اين بحث و شاخه های آن می توان به کتاب «دين پژوهی» جمع آوری آقای خرمشاهی که قسمتی از کتاب «دايره المعارف دين» نوشته ميرچا الياده است رجوع کرد.

يکی از مسائلی که در اين باره مطرح شده از اين قرار است:

1. محقق و پژوهشگری که درباره دين بحث می کند با اديان متعددی مواجه است، آيين های همچون هندو، بودا، يهوديت، ‌مسيحيت، اسلام، اديان باستانی و ...

2. درباره دين مباحث مختلفی مطرح است مانند اديان ابتدايی و پيشرفته[3] ، اديان زنده و مرده[4] و ... يکی از اين مباحث مساله تکثر اديان و نسبت ميان اديان متعدد با هم است. فيلسوف دين که نگاهی از بيرون به دين دارد به دنبال اين سوال می گردد که چه نسبتی ميان اين اديان مختلف وجود دارد؟

3. مطالعه درباره دين يا دين پژوهی شاخه های می يابد مانند کلام جديد و قديم، اخلاق و دين، فلسفه دين و ... هر چند مسائل فلسفه دين و کلام جديد يکی است اما تفاوت آن ها در رويکرد آنها است. علی القاعده رويکرد فيلسوف، مدافعانه نيست اما موضع عالم کلامی موضعی مومنانه و مدافعانه است. اما هميشه اينگونه نبوده است بلکه گاهی فيلسوف موضعی در مباحث خود گرفته است مانند اينکه هاسپرس با موضعی دين ستيزانه کتاب «فلسفه دين» خويش را نوشته است. در مقابل نيز مرحوم علامه جعفری با رويکرد دفاع از دين کتابی با عنوان «فلسفه دين» نگاشته است.

متکلمان نيز چند گونه اند: گروهی از آنان مانند اهل حديث و ظاهرگرايان مجالی برای نظرات ديگران قائل نيستند، اما گروه ديگر به ديگران مجال می دهد مانند کلام شيعی و معتزلی.

برخی از عالمان نظريات طرف مقابل را به خوبی تقرير می کنند و سپس به نقد آن می پردازند که همان شيوه آيت الله بروجردی و شهيد مطهری است. اين مشرب کلامی فلسفی است که اخلاق و آداب بحث را رعايت می کند. شيخ مفيد، سيد مرتضی و خواجه نصير نيز همين مشرب را داشتند با اين تفاوت که امثال خواجه نصير علاوه بر روش فلسفی در مباحث کلامی خويش به مسائل فلسفی نيز پرداخته است اما شيخ مفيد و سيد مرتضی روش فلسفی را در پيش گرفته اند و به مسائل فلسفی نپرداخته اند.

4. يکی از تقسيم های دين پژوهان در مورد دين، تقسيم آن به دين آسمانی يا الهی و دين بشری است. مقصود از آسمانی بودن معمولا اين است که فرستاده ای از جانب خداوند مامور شده که آموزه هايی را به عنوان دين برای مردم ابلاغ کند. در نقطه مقابل دين های بشری است که خود دو گونه است: گاه بنيان گذار خاصی دارد مانند اينکه فردی حکيم و عارف و اهل رياضت موسس آن دين بوده است مانند دين بودا که موسس آن «بودا» فردی اهل رياضت بود که زندگی زاهدانه ای داشت و بعدا يک سلسه آموزه هايی را عرضه کرد، و مانند آيين کنفوسيوس، که موسس آن فردی حکيم بود. اما برخی اديان بانی مشخصی ندارد مانند آيين هندو و تائويسم که قبل از کنفوسيوس در چين شکل گرفته است.

5. سوال: آيا افرادی که موسس برخی اديان بوده اند، آگاهانه يا ناآگاهانه مورد عنايت ويژه متافيزيک بوده اند يا تنها از عقل و تجربه خود مانند مصلحان اجتماعی برای اين آموزه ها کمک گرفته اند؟ وجه اول بدان خاطر است که کسانی که خوی شيطانی نداشته و فطرت خود را پاک نگاه داشته اند چشمه های حکمت و هدايت برای آنها باز شده است. حتی کسانی که به مبدا اعتقاد نداشته اند نيز چون زمينه را در جان خود فراهم کرده اند فيض الهی را دريافت کرده اند. بلاتشبيه مانند اينکه اگر زمينی شخم زده شود و نور خورشيد به قسمت های داخلی خاک برخورد کند و بذر در آن پاشيده شود، حاصل خيز شده و بذر را پرورش می دهد. در اين مساله فرقی نمی کند که کشاورز به خورشيد اعتقاد داشته باشد يا منکر آن باشد.

آسمانی بودن برخی اديان کاملا روشن است مانند دين اسلام و مسيحيت و يهوديت. اما آسمانی بودن برخی اديان مشخص نيست که خود دو گونه اند: يا زمينی زمينی هستند که بر اساس فکر و تجربه بشر برنامه های آن وضع شده است و گاه فردی در اثر رياضت زمينه و استعداد لازم را کسب کرده و نور هدايت الهی را دريافت کرده است. همان طور که گفته شد از جانب فاعل الهی هيچ گونه امساکی نيست و اين قابل است که در صورتی که زمينه را فراهم کند فيض را دريافت می کند.

در مورد اديانی که آسمانی بوده و يا بر اساس الهام الهی شکل گرفته است نيز ممکن است از اول اين مساله به شکل صحيح وجود داشته باشد اما به مرور زمان آن دين منسوخ شده و يا مورد دستکاری و تحريف قرار گرفته باشد. به عنوان نمونه دين مسيحيت و يهوديت آسمانی است اما اکنون هم منسوخ و هم مورد تحريف قرار گرفته اند.

6. تکثر گرايان معتقدند ما اکنون با اديان مختلفی مواجه هستيم و همه آنها مانند راه‌های فرعی هستند که ما را به يک شاهراه اصلی وصل می کنند. فرقی نمی کند کدام راه فرعی برگزيده شود آنچه مهم است اين است که اولا قوانين آن راه فرعی که انتخاب شده به درستی رعايت شود ثانيا فرد در کار خويش صادق باشد. طبق اين مبنا همه اديان در حد خود پذيرفته شده اند و انسان می تواند هر کدام را خواست برگزيند. امثال جان هيک اين ديدگاه را مطرح کرده اند.

کثرت گرايی دو گونه است: کثرت گرايی محدود و کثرت گرايی نامحدود. کسانی که معتقدند همه اديان حتی اديان بشری نيز می توانند فرد را به آن شاهراه اصلی وصل کرده و مايه سعادت او را فراهم آورد معتقد به کثرت گرايی نامحدود هستند و کسانی که اين مساله را تنها در مورد اديان آسمانی می دانند کثرت گرايی محدود اند.

در مقابل کثرت گرايی انحصار گرايی است که معتقد است تنها يک راه به آن شاهراه اصلی وصل می شود و همان راه است که ما را به سعادت می رساند، اما بقيه راه ها يا بن بست بوده و به بيراهه وصل است.

7. نکته ديگر در مورد تعدد اديان جنبه اجتماعی و زيست پيروان اديان در کنار هم است. در اينجا اين سوال مطرح است که آيا اديان مختلف می توانند زير يک چادر جمع شده و به صورت مسالمت آميز زندگی کنند و يک نظام سياسی را تشکيل دهند يا نه؟ اين مساله که در اصطلاح تلرانس ناميده می شود در مقابل ديدگاه نژاد پرستی است.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده دنبال می شود .


[1] معرفت و معنویت، دکتر سید حسین نصر، ص463 - 504.
[3] ر.ک: ادیان جهان، جان ناس، ترجمه علی اصغر حکمت.
[4] ر.ک: رابرت هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گرامی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo