< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سنت گرايی در انديشه دکتر نصر

ديدگاه دکتر نصر درباره وحدت و کثرت اديان

سخن درباره ديدگاه دکتر نصر به عنوان يکی از چهره های شاخص سنت گرايی در مورد وحدت و کثرت اديان بود. ايشان در آغاز فصلی از کتاب «معرفت و معنويت» که به اين مساله اختصاص داده اند ابتدا چند رويکرد در مورد دين پژوهی را مطرح و رد می کند و سپس به بيان ديدگاه خود می پردازد. آن رويکردها و نقد آنها از اين قرار است:

 

1. رويکرد تاريخ باورانه

طرفداران اين رويکرد معتقدند که در تحليل مسائلی همچون دين که مربوط به انسان است صرفا بايد به اسباب تاريخی آن پرداخت و نبايد برای آنها منشا ماورائی قائل شد. در نگاه اينان دين يک پديده انسانی است که بايد اسباب تاريخی را در توجيه آن بکار برد. دکتر نصر در نقد اين رويکرد می گويد: اين رويکرد با باور دين باوران هماهنگی ندارد زيرا آنان به يک امر مقدس اعتقاد دارند که ريشه ماورائی دارد در حالی که در اين رويکرد مورد غفلت قرار گرفته است.

دکتر نصر در مورد روش تاريخ باورانه می گويد: «در اين منظر کوته بينانه هيچ کس به خود زحمت نداده است که بپرسد چگونه ممکن است يک شخص هر چقدر هم که باهوش باشد شمار اندکی از عوامل موثر برگرفته از يهوديت و مسيحيت در مکانی بسيار دور در عربستان به هم بياميزيد و نهضتی بپا کند که در کمتر از يکصد سال از سلسله کوه های پيرنه تا سرحدات چين گسترش يابد و همچنان به زندگی حدود يک ميليارد انسان در جهان امروز معنا بخشد».

 

2. رويکرد پديدار شناسانه[1]

برخی از دين پژوهان روش پديدار شناسی را برای تجريه و تحليل دين بکار گرفته اند. اجمالا پديدار شناسی يا فنومنولوژی به اين معنا است که می گويند در هر مساله ای که می خواهيد مورد مطالعه قرار دهيد بايد آن را به گونه ای در نظر بگيريد که چيزی از ذهن يا عوامل بيگانه در آن راه نيابد و بايد اجازه داد که آن واقعيت خودش را به ما نمايان و پديدار کند.

در مورد پديدار شناسی دين نيز بايد بدون پيش داوری های ذهنی و نيز عوامل خارج از دين به سراغ گفتارهای آن دين و رفتار های پيروان آن رفت و از اين طريق آن دين را بررسی کرد.

روش پديدار شناسی از جهتی با روش تاريخ باورانه مشابهت و از جهتی مغايرت دارد. از اين جهت که هر دو به ظواهر دينی بسنده کرده و با باطن و ماورای آن را رها کرده اند مشابهت دارند. آنان ديگر به آن حقيقت متعالی که در ورای ظواهر دين است توجهی ندارند. به تعبير ديگر آنان تنها متوجه فنومن ها و ظواهر دين شده و باطن و نومن آن را رها کرده اند.

پيش فرض معرفتی پديدار شناسی آن است که ما تنها به ظواهر دسترسی داريم و از باطن خبری نداريم . آنان دين را مقوله ای در عرض ساير مقولات طبيعی می دانند و برای آن يک شان متعالی و فراتر از حوادث ملموس قائل نيستند. اين در حالی است که اگر بخواهيم دين را تنها از طريق ابزار حسی بشناسيم تنها به پوسته آن دسترسی داشته و از شناخت باطن آن محروم مانده ايم. قائلين به اين رويکرد، مقوله وحی را نيز به صورت يک پديده طبيعی و بشری معنا کرده و بُعد متافيزيکی دين را يا بالکل منکر هستند اگر ماترياليست باشند و يا به آن کاری ندارند.

نقد اين روش همان طور که دکتر نصر بيان کرده است اين است که اگر باطن دين ناديده گرفته شود ديگر از دين چيزی باقی نمی ماند.

 

3. رويکرد عاطفه گرايی

برخی ديگر رويکرد عاطفی و احساسی نسبت به دين داشته و معتقدند بايد به دنبال يافتن يک عنصر واحد در اديان متعدد بود و آن عنصر واحد از جنس مسائل عاطفی و احساسی است نه حقيقت متعالی. دکتر نصر می گويد: «رويکردی ديگر در زمينه دين پژوهی رويکردی است که در همه اديان را حقيقتی واحد می بيند اما نه حقيقتی متعالی آن گونه که مورد نظر سنت است بلکه حقيقتی از يک نوع ظاهری و احساسی که همه اديان را به کمترين حد مشترک آن ها تنزل می دهد. ويژگی اين رويکرد نوعی عاطفه گرايی است که با بصيرت تعقلی مخالف است». اينان دين را از جنس محبت و احساس می داند و دنبال مسائل تعقلی آن نمی رود.

البته بايد دانست که دين کامل هم بعد عقلانی و معرفتی و هم بعد عاطفی و احساسی و هم بعد مادی و معيشتی دارد. دين اسلام که کامل ترين دين است به همه ابعاد بشر توجه دارد. امام کاظم (ع) که بخش عمده ای از زندگی خويش را در زندان بسر برده اند با نگاه جامعی به زندگی که گويا همه ابعاد آن را تجربه عينی کرده اند می فرمايد: «اجْتَهِدُوا فِی أَنْ يَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَ يُخْلِصُونَ لَكُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِی غَيْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ سَاعَات‌»[2] : بكوشيد كه وقت شما چهار بخش گردد: 1- ساعتى براى مناجات با خدا، 2- و بخشى براى گذران زندگى و معاش، 3- و ساعتى براى همنشينى با برادران و افراد مطمئنّى كه شما را از عيوبتان آگاه ساخته و در دل خيرخواه شما هستند، 4- ساعتى را نيز براى لذّت بردن از حلال خود خلوت نمائيد، كه در پرتو اين ساعت است كه بر آن سه بخش ديگر توان مى‌يابيد.

 

وحدت و کثرت دين از نگاه دين و سنت گرايی

دکتر نصر قبل از بيان ديدگاه خود می گويد: چون رويکردهايی که بيان شد صحيح نيست، عده ای به عکس العمل افتاده و نظريه ی تعصب آلود انحصار گرايی را مطرح کرده اند. آنان می گويند در ميان اين دين ها تنها يک دين صحيح است و چيزی بنام گوهر مشترک وجود ندارد. عبارت دکتر نصر چنين است: «نتيجه سرپيچی از راه های فهم اديان ديگر، مجادله انحصار گرايی، خاص گرايی و در نهايت تعصب ورزی دينی است. کسانی که در جهان بينی دينی خود انحصار گرا هستند و با اديان ديگر مخالفت می کنند اينها خود دارای گرايش دينی و اهل ايمانند. کسانی که به اين گروه به خاطر متعصب يا متحجر بودن می تازند و خود را از اين اوصاف مبرا می دانند به اين منطق تکيه می کنند که دين را به جد نمی گيرند. کاری آسان تر از اين نيست که نسبت به چيزی که برای ما اهميتی ندارد بی تعصب باشيم». اينان برای اينکه تعصب نسبت به دين را بشکنند دين را امری کم ارزش می دانند. اين مانند آن است که گاه برخی دلالان برای اينکه طرف مقابل جنس خود را کم ارزش بداند و نسبت به آن تعصبش را از دست دهد برای آن جنس عيوبی می شمارند و به اصطلاح بر سر مال می زنند تا حساسيت اوليه آن را از بين ببرد.

اکنون به بررسی ديدگاه دکتر نصر می پردازيم. دسته بندی ديدگاه وی در اين باره اين گونه است:

1. «سنت، اديان را از نگاه علم قدسی مطالعه می کند که ميان مبدا کلی و تجلی، ذات مطلق و صورت، جوهر و عرض، امر باطنی و ظاهری فرق می گذارد». عينکی که سنت بر چشم زده و اديان را مطالعه می کند عينکی متافيزيکی و قدسی است.

2. «از نگاه سنت تنها ذات مطلق، مطلق است (و هيچ قيدی ندارد). وحدت اديان را بايد در همين ذات مطلق يافت که هم حق و حقيقت مطلق است و هم منشا همه وحی ها و حقايق است».

3. «تعاليم اديان و ذات مطلق يگانه است ولی در مراتب فروتر تشابهات وجود دارد ولی يکسانی و يکانگی نيست».

4. «از آنجا که هر دينی از جانب حق مطلق نازل شده است مقدس است و بايد محترم و عزيز داشته شود».

5. «روش سنتی به وحدت متعالی اديان معتقد است و آن ها را راههايی می داند به يک قله ختم می شوند و به منزله تابلوهای راهنمايی می داند که رسيدن به قله بدون آنها ممکن نيست لذا همگی بايد محترم شمرده شوند». اين تابلوها همان دين و سنت است و نبايد تابلوهای راههای ديگر را تخريب کرد.

6. «روش سنتی در صدد نفوذ به معنای آيين ها، رمزها، صورت های متخيل و معتقدات پذيرفته شده در دين است (مانند اينکه اگر يک مسلمان بخواهد به عنوان دين شناس آيين هندو را مطالعه کند به سراغ آموزه ها و باورهای و نمادهای آنان و معنای آنها می رود. روش سنتی سطحی نگر نيست) و می کوشد تا آن ها را به همان معنايی که در يک دين خاص از طريق وحی مشخص لوگوس (کلمه الله يا جبرئيل) خلق شده تفسير و تعبير کند».

مثلا شهادت در انديشه اسلامی چه معنايی دارد خصوصا شهادت حسين گونه که در آيين شيعه مطرح است؟ و يا مثل اعتکاف و دعای کميل در مذهب اهل بيت (ع) که معنای خاص خود را دارد. البته وی معتقد است که اين سنت های مختلف اديان در نهايت به يک امر واحد می رسد که همان امر قدسی است .

«عباراتنا شتّى و حسنك واحد . . . و كلّ الى ذاك الجمال يشير»

اين همه تصوير گوناگون كه در تعبير ماست . . . در نهايت، جز جمال واحدى معناش نيست

 

نکته ای در مورد عرفان اسلامی

ما هيچ نيازی به عرفان های مطرح شده از سوی ابن عربی و ديگران، نه از جنبه سلوکی و نه معرفتی نداريم. عرفانی که توسط اميرالمومنين(ع)، امام حسين (ع)‌ و ساير معصومين در دعای کميل، مناجات شعبانيه و ابوحمزه و مانند آن بيان شده است هيچ جايی ديگری يافت نمی شود. مگر امثال ابن عربی چقدر توانسته اند به اوج برسند؟ اوج آنها کجا و اوج اميرالمومنين (ع) کجا! و لذا بايد عرفان اهل بيت را احياء کنيم. بايد حاشيه ها و شرح هايی که بر امثال فتوحات زده شده است در مورد مناجات شعبانيه و مانند آن هزينه شود.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده دنبال می شود.

 


[1] ر.ک: دین پژوهی، ج1، مقاله پدیدار شناسی و مقاله پدیدار شناسی دین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo