< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مبانی اجتهاد در علم کلام

جايگاه علم کلام

موضوع بحث بررسی مبانی اجتهاد در علم کلام بود. از باب مقدمه به بررسی چيستی علم کلام و جايگاه آن پرداخته شد. اين بحث خصوصا بدان خاطر انجام گرفت که در دوران ما علم کلام از جايگاه لازم خود برخورار نيست و آن چنان که بايد و شايد مورد توجه قرار ندارد .

1. علم کلام از منظر قرآن کريم

از اين نظر چند نکته بيان شد:

الف) مرحوم طبرسی درباره آيه ﴿فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً﴾[1] فرمودند: در مورد مرجع ضمير «به» در آيه دو احتمال وجود دارد: يکی اينکه عدم اطاعت از کفار باشد يعنی با تسليم نشدن در برابر با آنان به جهاد بزرگ برخيزيد. احتمال ديگر اين است که ضمير «به» به قرآن بر گردد، يعنی با قرآن و سلاح معرفت با کفار جهاد کنيد تا از مسير انحرافی خود برگردند. ايشان در نتيجه اين معنا می فرمايد: « و فی هذا دلالة على أن من أجل الجهاد و أعظمه منزلة عند الله سبحانه جهاد المتكلمين فی حل شبه المبطلين و أعداء الدين و يمكن أن يتأول عليه‌».[2]

علامه طباطبايی در «الميزان» نيز همين قول را استفاده کرده است منتها مستند ايشان دليل سياق است. آيات قبل از اين آيه به نوعی بر محوريت قرآن سخن گفته است.

فخر رازی درباره اين آيه نکته ای راهگشايی بيان می کند و می گويد: سوره فرقان از سور مکی است و اين آيه در مکه نازل شده لذا مراد از جهاد در آيه جهاد مسلحانه و مصطلحی که در فقه مطرح است نيست، [3] زيرا حکم جهاد مسلحانه در مدينه و بعد از هجرت نازل شده است.

ب) صدرالمتالهين با استناد به آيات قرآن به اهميت علم کلام اشاره کرده و می فرمايد: اولا حجم فراوانی از آيات قرآن مربوط به مباحث اعتقادی است، ثانيا قرآن کريم از انسان های عاقل دعوت به تفکر و تعقل در پديده های عالم نموده تا به اين وسيله به توحيد و صفات الهی و معاد پی برند.

2. علم کلام از منظر روايات

در اين باره به چند روايت اشاره شد:

الف) روايت معروف نبوی که فرمودند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة»[4] .

ب) دو روايت از کتاب «احتجاج» در فضيلت مباحث اعتقادی بيان شد.

ج) روايت راس العلم: فردی اعرابی خدمت پيامبر خدا (ص)‌ آمد و پرسيد: «عَلِّمْنِی مِنْ غَرَائِبِ الْعِلْمِ». حضرت به او فرمود: « مَا صَنَعْتَ فِی رَأْسِ الْعِلْمِ حَتَّى تَسْأَلَ‌ عَنْ غَرَائِبِهِ؟» درباره سر علم چه کرده ای که درباره غائب آن سوال می کنی؟ اعرابی سوال کرد مگر راس علم چيست؟ حضرت فرمود: «مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ»[5] .

د) روايت افضل الفرائض: هشام بن حکم نقل می کند در محضر امام صادق (ع) بودم، معاويه بن عمار در باره دو روايت که در ميان عامه معروف است سوال کرد: يک روايت می گويد: پيامبر اکرم (ص) در ليله المعراج خداوند را ديدند. روايت ديگر می کنند که مومنان در قيامت خداوند را می بينند. وی درباره نحوه ديدن خداوند سوال کرد. حضرت ابتدا با يک تعبير ملامت آميز به وی فرمودند: «يَا مُعَاوِيَةُ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ يَأْتِی عَلَيْهِ سَبْعُونَ سَنَةً أَوْ ثَمَانُونَ سَنَةً يَعِيشُ فِی مُلْكِ اللَّهِ وَ يَأْكُلُ مِنْ نِعَمِهِ ثُمَّ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِه». بعد حضرت در توضيح مطلب، اين دو حديث را رد نکردند بلکه آنان را معنا کرده فرمودند: مراد رويت قلبی است نه رويت حسی. سپس فرمودند: « إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَى الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ وَ الْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِيَّة»[6] .

ه) در روايت ديگری آمده است: وقتی اميرالمؤمنين (ع) عازم جنگ جمل بودند در مسير راه يک نفر از ايشان سوالی اعتقادی کرد و گفت: «يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَ تَقُولُ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ ». برخی از ياران حضرت به وی هجمه کرده و وی را توبيخ کردند که مگر نمی بينی حضرت عازم جنگ مسلحانه است، اين چه جای سوال است. حضرت فرمود: «دَعُوهُ فَإِنَّ الَّذِی يُرِيدُهُ الْأَعْرَابِی هُوَ الَّذِی نُرِيدُهُ مِنَ الْقَوْم‌» او را رها کنيد که آنچه وی می خواهد همان است که ما اين قوم می خواهيم. يعنی هدف ما از جنگ مسلحانه اصلاح اعتقادات اين قوم است. حضرت در اين شرايط حساس اين مساله را به موقع ديگری موکول نکردند بلکه سخنی فرمودند که بهتر از آن در باره توحيد بيان نشده است. ايشان چهار معنا برای توحيد بيان فرمودند که دو معنای آن درباره خداوند نادرست و دو معنا درست است. توحيد به معنای يکتايی عددی و توحيد به معنای واحد نوعی و جنسی در مورد خداوند صحيح نيست، اما توحيد به اين معنا که خداوند شبيه و شريک ندارد و ديگر اينکه تجزبه پذير نيست نه در خارج و نه در ذهن و وهم درباره خداوند صحيح است.[7]

3. علم کلام در سيره اهل بيت (ع)

سيره اهل بيت (ع) در اين زمينه از دو جهت مورد بررسی قرار می گيرد: يکی اينکه خود آنان شخصا وارد اين ميدان شدند مانند مناظرات آنان با ارباب مذاهب و اديان ديگر. اهتمام اين مساله تا جايی بود که گاه همانند امام صادق (ع) برای مفضل بن عمر 5 جلسه درس خصوصی گذاشتند. (امام راحل نيز برای اينکه کسروی را رد کند درس خويش را چند وقت تعطيل و کتاب کشف الاسرار را نوشتند).

جهت ديگر سيره آنان، تربيت شاگردانی در زمينه اعتقادات و تکريم ويژه نسبت به آنان بوده است.

4. علم کلام از منظر عقل

در اين بخش عالمان سه شاخص برای اهميت و شرافت علم کلام بيان کرده اند:

1. از نظر عقلی، شرافت هر علمی به شرافت معلوم آن است. هر چيزی که انسان درباره آن می خواهد به معرفت بيشتری دست يابد، کار علمی آن شرافت بيشتری دارد. و چون موضوع علم کلام وجود خداوند و صفات اوست، و وجود و صفات الهی بر ساير امور برتر است در نتيجه اين علم نيز بر ساير علوم برتر است .

ابن ميثم بحرانی در اين باره می فرمايد: «فلما كان شرف العلم بشرف المعلوم، و كلما كان المعلوم أجل و أعلى كان العلم به بالرعاية أولى، و كانت ذات البارى سبحانه أشرف المعلومات فكانت معرفته أتم المهمات‌»[8] .

علامه حلی نيز در اين باره می فرمايد: «لا شكّ أنّ شرف العلم تابع لشرف المعلوم، و لمّا كان الغرض الأقصى من هذا الفن معرفة اللّه تعالى و صفاته و كيفيّة أفعاله و تأثيراته، و البحث عن رسله و أوصيائهم، و أحوال النفس و المعاد، و هذه أشرف المطالب خصوصا و واجب الوجود تعالى أشرف الموجودات، فالعلم به أشرف العلوم».[9]

فاضل مقداد نيز در «اللوامع اللهيه»[10] و صدرالمتالهين در «تفسير قرآن الکريم»[11] نيز مشابه همين مطلب را آورده اند.

2. علوم دينی بر علوم غير دينی برتر است زيرا نفع علوم دينی مربوط به امور دنيوی است در حالی که نفع علوم دينی هم دنيوی و بيشتر مربوط به حيات ابدی انسان است. در ميان علوم دينی نيز علم کلام شالوده ساز نسبت به ساير علوم است و لذا همه علوم به اين علم نياز دارند و اين علم در شالوده به آنها محتاج نيست.

محقق طوسی در اين باره می فرمايد: «إنّ أساس العلوم الدّينيّة علم اصول الدّين، الّذی يحوم مسائله حول اليقين، و لا يتمّ بدونه الخوض فی سائرها، كاصول الفقه و فروعه‌»[12] .

مرحوم صدرا نيز در اين باره می فرمايد: «إن العلم إمّا دينی أو غير دينی و لا شكّ إن الدينی أشرف و العلم الدينی إما علم بالأصول او بالفروع و الأول أشرف إذ ما عداه يخدمه و يتوقّف صحّته على علم الأصول‌».[13]

علامه حلی در «نهايه المرام»[14] و مرحوم لاهيجی در «شوارق الالهام»[15] نيز همين مطلب را آورده اند.

3. غرض از خلقت انسان دستيابی به سعادت ابدی است و ريشه اين امر به اعتقادات بر می گردد. روشن است که تا وقتی انسان به آموزه های اعتقادی معرفت نداشته باشد اين سعادت حاصل نمی شود .

محقق حلی صاحب «شرايع» در اين باره می فرمايد: «و الغرض بهذا العلم إنّما هو التوصّل إلى السعادة الاخرويّة بسلوك طريق الحقّ. و تحصيل هذا الغرض يقف على بيان إثبات الصانع، و ما يصحّ أن يوصف به من الصفات الاثباتيّة و السلبيّة، و النظر فی أفعاله سبحانه و تعالى، و النظر فی النبوّات و الإمامة».[16]

علامه حلی نيز همين مطلب را در «نهايه المرام»[17] و «کشف المراد»[18] آورده اند.

نتيجه بحث اين می شود که از منظر عقل واعتبار عقلی، علم اصول دين و کلام، نسبت به ساير علوم از يک مرتبه بالاتر و شرافت بيشتری برخوردار است.

5. اهتمام عالمان اسلامی به علم کلام

در عصر حضور معصوم، اصحاب ائمه به مباحث اعتقادی اهتمام داشتند . در عصر غيبت نيز علمای شيعه در همه زمينه کارکرده اند. مرحوم کلينی که در غيبت صغری می زيسته به مباحث اعتقادی اهتمام زيادی داشتند. ايشان کتاب «کافی» را با الهام از اهل بيت (ع) بسيار دقيق باب بندی نموده است.

اولين بخش کافی با «کتاب العقل» شروع می شود. بخش دوم آن «کتاب فضل علم» است و بعد از آن «کتاب الحجه» قرار دارد که به مباحث اعتقادی پرداخته است. شيوه اين عالمان همانند مرحوم شيخ حر عاملی در کتاب «وسايل» اين بوده است که فتاوای خود را به عنوان تيتر اول هر بخش آورده اند. آنان اين گونه نبوده که تنها به نقل حديث بپردازند بلکه نظر خود را در پيشانی کار آورده اند، علاوه بر اينکه درباره برخی مباحث نيز به صورت جدا وارد بحث شده اند. مرحوم شيخ صدوق نيز همين گونه عمل کرده اند. اما در وسط اين ميدان شيخ مفيد ايستاده و به دفاع پردخته است.

کتاب «اوائل المقالات» ايشان از جمله کتاب هايی است که هميشه مورد استفاده خواهد بود. در دوران ما به حمد الهی مذهب شيعه رسما در دنيا مطرح است اما در آن زمان شيعه را متهم می کردند که از خود چيزی ندارند و مطالب خود را از معتزله و اهل حديث گرفته است. ايشان اين کتاب را نوشته و ديدگاه شيعه را در مقابل معتزله و اهل حديث بيان فرمودند.

کتاب «الفصول المختاره من العيون و المجالس» اثر ديگر اين عالم برجسته است. ايشان در حدی از علم و معرفت بودند که پای درس ايشان پيروان مذاهب مختلف می نشستند و استفاده می کردند. ايشان درباره مساله غيبت نيز چند اثر دارند که مهمترين آنها کتاب «الغيبه» است. شيخ مفيد به جهت تلاش های فراوانی که در اين زمينه داشتند مکتب ساز شدند و توانستند شاگردان بزرگی نيز همچون سيد مرتضی تربيت کنند.

برای اطلاع درباره علمای تراز اول شيعه که به مباحث اعتقادی پرداخته اند به کتاب «اعيان الشيعه» و «الذريعه» و «تاسيس الشيعه»، آيت الله صدر و نيز کتاب «معجم المتکلمين» و «معجم التراث الکلامی» آيت الله سبحانی مراجعه شود.

 


[3] تفسیر کبیر، فخرالدین رازی، ج24، ص100.
[8] قواعد المرام فی علم الکلام، ابن میثم بحرانی، ص19، ط: مکتبه آیت الله مرعشی.
[9] نهایه المرام فی علم الکلام، علامه حلی، ج1، ص6، ط: موسسه امام صادق (ع).
[10] اللوامع اللهیه، فاضل مقداد، ص80.
[14] نهایه المرام، علامه حلی، ص8، ط: موسسه امام صادق (ع).
[16] المسلک فی اصول الدین، محقق حلی، ص34، ط: مجمع البحوث الاسلامیه.
[17] نهایه المرام، علامه حلی، ج1، ص7.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo