< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسی علم کلام

نکته ای در مورد هدف و غايت علم کلام

سخن در بيان اهداف و فوايد علم کلام و نقش و کارکرد آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان و نيز نقش و کاربرد آن در باره دين بود. به تعبير ديگر اهداف و کارکردهای علم کلام در سه حوزه مورد بحث کرد قرار می گيرد: نقش علم کلام در باره فرد انسان، جامعه انسان و در رابطه با دين. در بحث دين نيز دو مساله مورد توجه است: نقش علم کلام در مورد اعتقادات دينی و نقش آن در احکام دينی. در مورد اعتقادات دينی نقش اين علم پاسداری و حفظ اعتقادات است و در مورد احکام نيز نقش اين علم تاسيس شالوده ها و اساس آن است.

نقش علم کلام از نظر حيات فردی نيز دو قسم است: از جنبه علمی و معرفتی و ديگر از نظر تربيتی. (اينکه نقش باور و اعتقاد در عبادت انسان و التزام عملی به دين چگونه است؟). قرآن در اين باره می فرمايد: ﴿قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‌ شاكِلَتِه[1] . در مورد حيات اجتماعی که افرادی همچون مرحوم علامه حلی روی آن تاکيد دارند، از دو زاويه بحث شکل می گيرد: از جهت حيات مدنی و سياسی انسان و ديگر از جهت کارکردهای اجتماعی آن. مراد از حيات مدنی و سياسی، نظام حکومت و قانون گذاری است که مربوط به مباحث نبوت و امامت و تکليف يا ضرورت دين می شود.

کارکرد اجتماعی هم به مسائلی چون تربيت، آموزش و پرورش، نظام خانواده، محيط کسب و کار، مراکز اداری و مانند آن مربوط می شود و مباحث اعتقادات را در اين حوزه مورد بررسی قرار می دهد (همان طور که گفته شد نيز متولی مباحث اعتقادات علم کلام است).

در مورد حيات اجتماعی بحثی به عنوان «کلام اجتماعی» می توان گشود که بحثی نو بوده و جای کار فراوانی دارد. قدما در زمان خودشان و با توجه به مسائل مورد ابتلايشان کارهای مهمی کرده اند اما امروزه نيز اگر اعتنای ويژه ای به مساله کلام صورت گيرد و طلاب و اساتيد مورد تشويق قرار گيردند تا کارهای پژوهشی در اين زمينه به صورت رغابتی صورت گيرد، سبب می شود در مورد علم کلام با حفظ شالوده ها، مباحثی شکل گيرد که کاملا با گذشته فرق می کند.

نظام سازی و فرهنگ سازی

در نظام سازی و برنامه ريزی ابتدا بايد اهداف و نيازها مشخص شود و سپس بر اساس آن اهداف و نيازها تصميم گيری شده و برنامه ها طراحی شود. اعتقادات اساس و بنيان است، زيرا نوع اخلاق و رفتار ارزشی انسان تحت تاثير آنها می باشد. اگر اعتقادات تقويت و تبيين شود و شبهات دفع گردد در اين صورت زندگی فردی و اجتماعی، زندگی سعادتمند خواهد بود، مثلا وقتی امام راحل می فرمايد: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنيد، بحثی فقهی و اخلاقی نيست بلکه مربوط به باورها و اعتقادات است. برای تقويت باورها نيز ابتدا بايد معرفت و شناخت را در فرد بالا برد، البته اين مساله تنها کافی نيست زيرا انسان تنها عقل نيست که معرفت و شناخت باعث تقويت او شود بلکه انسان طرفه معجونی است از غرايز و تمايلات و لذا نيازمند آسيب شناسی نيز هست .

برای اينکه امری فرهنگ شود بايد همه ابزارهای اطلاع رسانی بسيح شده و امری را فرهنگ سازی کنند، و تا وقتی اين امر شکل نگيرد، آن امور فردی خواهند بود. اينکه گفته می شود الان کشور سوئد از جهت اجتماعی خوب عمل می کند و کشور امنی است بدان خاطر است که تلاش شده و نظم اجتماعی به صورت يک عادت برای آنان در آمده است. اما سوال اين است که آيا اين نظم و رفتار اجتماعی که امری پسنديده است، باعث حرکت صعودی افراد نيز می شود يا نه؟ برنامه آنان مانند يک دستگاه ماشينی است که خيلی منظم و خوب عمل می کند، اما اين دستگاه ديگر سير صعودی و رشد ندارد. دنيا هر چقدر خوب شود اما وقتی ارزشمند است که در بستر آن فرد هم رشد کند و بالا رود. در برنامه اسلامی هم جامعه نظم پيدا می کند و هم فرد صعود می کند. برخی می گويند اين جوامع پيشرفت کرده و نظمشان از ما بهتر است و لذا چه نيازی به دين است؟ پاسخ آن است که حداکثر کار آنها پيدا کردن يک نظم ماشينی است. ديگر در آنها بحث احساسات و ايثار مطرح نيست بلکه مساله به صورت يک عادت در آمده است و ورای اين چهارچوب برنامه ای نيست. اما در جوامع اسلامی هر چند افراد بدی نيز وجود دارند اما برخی از جهت افقی بسيار صعود کرده اند .

 

روش شناسی علم کلام

1. اهميت روش شناسی: بحث روش شناسی از مباحث جديدی است که قدما به صورت يک بحث مستقل و جدی به آن نپرداخته اند. پيدايش اين بحث به اين سوال بر می گردد که در جوامع غربی مطرح شد که چرا علم در قرون وسطی در غرب سکون پيدا کرد؟ عللی برای آن بيان شده که يکی از آنها نقص در روش بوده است. در آن دوران که مدارس اسکولاستيک مطرح بود و عالمان دينی متولی علم شده بودند. عملکرد بد آنها سبب شد که دين مورد آسيب قرار گيرد و به حاشيه رود. آنان تنها روش قياسی را پذيرفته و می خواستند توسط اين روش همه چيز را حل کنند، در حالی که روش قياسی در مباحث متافيزيکی خوب است اما در مباحث تجربی و حسی، کارآمد نيست. اين نادرستی روش سبب توقف علم شد و لذا فرانسيس بيکن کتابی با نام «ارغنون» به جای منطق ارسطو نوشت و بيان کرد که برای علم بايد روش تجربی را بکار برد. با اصلاح روش در غرب و علل ديگری، علم به صورت برق آسا رشد کرد و جلو رفت. از اينجا رشته ای بنام روش شناسی در علوم شکل گرفت که خود زير مجموعه بحث فلسفه علوم است.

شهيد مطهری در کتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» در مقاله هفتم که به بحث واقعيت و هستی اشيا می پردازد در اين باره می گويد: «از جمله قدمهاى مفيدى كه دانشمندان جديد در عالم فلسفه و منطق برداشتند اين بود كه فن مستقلى به وجود آوردند كه متكفل همه اين جهات است و در آن فن علاوه بر امورى كه در بالا ذكر شد قسمتهاى مفيد و مهم ديگرى علاوه شد از قبيل بيان «اصول متعارفه» و «اصول موضوعه» اى كه در هر علمى به كار برده مى‌شود و روش و اسلوب فكرى كه در هر يك از علوم بايد از آن استفاده شود تا در آن علم پيشروى حاصل شود.

قسمت اخير- يعنى بيان اختلاف علوم از لحاظ روش و اسلوب فكرى و تعيين اينكه در فلان علم از چه روش و اسلوبى بايد استفاده كرد تا به نتيجه مطلوب رسيد- مهمترين تنبه و توجهى است كه اين دانشمندان در اين زمينه پيدا كرده‌اند و به عقيده اين دانشمندان از آن روزى كه روشهاى علوم شناخته شد راه پيشروى و تكامل باز شد و علت اصلى ركود و توقف علم در قديم همانا نشناختن «متد» و طرز تفكر صحيحى است كه در هر علم لازم است، مثل آنكه در مواردى كه بايد از طرز تفكر تجربى استفاده شود با طرز تعقلى و استنتاجى مى‌خواسته‌اند به نتيجه برسند.

به هر حال اين قسمت به قدرى توسعه پيدا كرد كه ساير قسمتها را تحت الشعاع قرار داد و با الحاق ساير قسمتها كه در بالا اشاره شد علم جديدى به وجود آمد كه همه به نام «روش شناسى» يا «متدولوژى» خوانده مى‌شود. به عقيده اين دانشمندان فايده شناختن روشهاى علوم از لحاظ صحيح فكر كردن كه غايت و نتيجه منطق است از منطق ارسطو كه بيشتر متوجه اشكال و صور و هيأت و ترتيب افكار و معقولات است به درجاتى بيشتر است و از اين رو دانشمندان منطق را به دو قسمت تقسيم كرده‌اند:

«منطق صورى» كه همان منطق ارسطويى است، و «متدولوژى» كه متضمن تقسيمات علوم و تعريفات و موضوعات و فوائد و روشها و اصول متعارفه و موضوعه آنهاست»[2]

2. اما شاخص و ملاک شناخت روش چيست؟ شهيد مطهری در اين باره می فرمايد: چيزی که از طريق آن می توان روش علم را مشخص کرد موضوع آن علم است. اگر موضوع، امری حسی باشد نيازمند روش تجربی است و اگر امری انتزاعی و عقلی است روش بکار رفته در آن عقلی است.

به نظر می آيد برای شناخت روش علم غير از موضوع، توجه به غايت و هدف علم نيز شرط است، مثلا هدفی که در علم کلام بکار رفته است در بکار گيری روش در آن موثر است.

3. در روش شناسی علم کلام سه مطلب بايد روشن شود؟

اولا: ادوات و ابزارهای شناخت چيست؟

ثانيا: از نظر ماده و صورت استدلال کدام روش های تعريف شده در منطق در اينجا کاربرد دارد؟

ثالثا: به لحاظ روش تجربی، تعقلی، نقلی و شهودی کدام روش برای اين علم مناسب است؟

انشاء الله در جلسه آينده به بررسی اين سه مطلب می پردازيم .

 


[2] مجموعه آثار شهید مطهری، ج6، ص468، ط: صدرا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo