< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسي علم کلام

ادامه بررسي آيه چهارم: آيه ملکوت

در جلسه قبل آيه ارائه ملکوت به حضرت ابراهيم (ع) مطرح و گفته شد به اين آيه استدلال شده تا بيان شود سير و سلوک باطني مي توان راهي براي کسب معارف الهي باشد. در بررسي اين آيه گفته شد با توجه به اينکه آيه مربوط به حضرت ابراهيم (ع) است و آن حضرت از انبياء خاص الهي بودند، شهود ملکوت براي ايشان امري موهبتي بوده است نه اکتسابي. يعني اين آيه يک راه اختصاصي براي افراد خاصي را بيان مي کند نه عمومي. اکنون چگونه مي توان به آيه اي که دلالت بر معرفت موهبتي دارد بر معرفت اکتسابي استدلال کرد؟

حضرت آيت الله جوادي در عين تذکر اين مطلب در مورد آيه به دو بيان خواسته اند تعميم آيه را اثبات کنند: 1. قرآن کريم به اسوه گيري از حضرت ابراهيم (ع) توصيه نموده است: ﴿قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‌ إِبْراهيمَ﴾[1] . اسوه حسنه اي که در آيه بيان شده است مطلق بوده و همه زمينه ها از جمله زمينه مورد بحث ما را شامل مي شود مگر مقاماتي که اختصاص به حضرت ابراهيم (ع) داشته باشد همانند مقام نبوت؛ 2. در قرآن کريم تشويق شده که مومنان در ملکوت آسمان ها و زمين تامل کنند: ﴿أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا في‌ مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض﴾[2] . خداي متعال پيروان راستين حضرت ابراهيم (ع) را به نظر کردن در ملکوت آسمان ها و زمين تشويق کرده است، و اين مساله گوياي عمومي بودن اين راه است.[3]

ارزيابي

به نظر مي رسد اين دو وجه کامل نيست و تعميم بيان شده را نمي رساند، زيرا وجه اول که اسوه گرفتن است همان طور که خود ايشان نيز فرموده اند مربوط به جايي است که از اختصاصات حضرت ابراهيم (ع) نباشد. مقاماتي از حضرت ابراهيم (ع) قابل اسوه گيري است که بدانيم اختصاص به آن حضرت ندارد، اما مواردي که احتمال اختصاص وجود دارد، ديگر اين استدلال در مورد آن جاري نيست. در بحث ما نيز اين احتمال وجود دارد که ارائه ملکوت براي آن حضرت جنبه موهبتي داشته است نه اکتسابي. بله اگر دليل يا قرينه اي باشد که بيان کند حضرت ابراهيم (ع)‌ ارائه ملکوت بر اساس عمل به احکام شرعي و طي کردن مراتب تقوا يافته است، در آن صورت استدلال به آيه صحيح مي بود اما چنين دليلي نيست.

وجه دوم نيز ناتمام است زيرا آنچه در اين آيه مورد تشويق قرار گرفته نظر کردن به ملکوت عالم است نه شهود و رويت، و نظر کردن به معناي تفکر است که معرفتي حصولي است نه حضوري. نکته ديگر اينکه همان طور که گفته شد از نظر قرآن کريم هر چيزي داراي ملکوت است: ﴿فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[4] طبق اين معنا همه عوالم حتي عالم عقول نيز داراي ملکوت است و مراد از ملکوت وجه لدي الحقي الي الله است، يعني وجه انتساب اشياء به خداي متعال مورد نظر است. هر چيزي ظاهري براي خود دارد اما اگر تامل شود معلوم مي شود که همه ما سواء الله چيزي از خود نداشته و فقير محض اند. متاسفانه ما معمولا وقتي به عالم و اجزاي آن نگاه مي کنيم تنها ظاهر را ديده و از خداي متعال غافل هستيم، در حالي که خداي متعال اصل و اساس همه عالم و تمام حقيقت آن است، و اين اوست که عالم را پر کرده است. بلاتشبيه همانند لامپ و جريان الکتريسيته است که ما نوعا به لامپ توجه کرده و از برقي که عامل روشن شدن آن است غفلت داريم در حالي که همه کار را جريان الکتريسته انجام مي دهد. اما اگر يک لحظه اين جريان قطع شود، متوجه مي شويم که اساس همان جريان الکتريسته است. ﴿فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُون[5] .

 

آيه پنجم: آيات 5-7 سوره تکاثر

قرآن کريم در اين آيات مي فرمايد: ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقين[6] : هرگز چنين نيست، اگر علم‌اليقين داشتيد! به يقين دوزخ را مى‌بينيد. سپس آن را قطعاً به عين‌اليقين درمى‌يابيد. مرحوم علامه طباطبايي اين آيه را نيز جزء آياتي به شمار آورده که دلالت بر روش سير و سلوک باطني در کسب معرفت دارد.[7] مرحوم علامه در اينجا ديگر توضيحي نمي دهند که اين آيه چگونه دلالت بر اين راه دارد، اما در کتاب «شيعه در اسلام» در اين باره مي فرمايد : «از آيه فهميده مي شود که علم يقين مورث مشاهده حال اشياء که جهيم مي باشد مي شود». آيت الله سبحاني نيز اين آيه را شاهد بر روش سير و سلوک در کسب معرفت آورده و گفته اند: مراد از رويت در آيه رويت قبل از قيامت براي برخي افراد است. دليل آن اين است مساله قيامت را در ادامه و در آيه بعد آورده است و گفته است در قيامت ديگر آن را به صورت عين اليقين مشاهده مي کنيد[8] .

ارزيابي

اگر علم اليقين در آيه را طبق اصطلاح معروف معنا کنيم ديگر ربطي به مساله شهود ندارد، درحالي که بحث ما مربوط به معرفت شهودي است. طبق اصطلاح معروف، يقين سه مرحله دارد: علم اليقين، که عبارت است از معرفت استدلالي از علت به معلول و از معلول به علت. مثلا از وجود دود پي به وجود آتش برده مي شود. عين اليقين، يعني مشاهده معلوم همانند اينکه فرد جلو رفته و خودِ آتش را مشاهده کند. حق اليقين يا درک حضوري معلوم، همانند اينکه در مثال قبل فرد جلوتر رفته و دست در آتش کند. طبق اين اصطلاح بايد گفت که مراد از رويت جهنم که در آيه بعد آمده است همان معرفت يقيني صد در صد نسبت به آن است.

اما اگر از اصطلاح معروفِ علم اليقين فاصله بگيريم و براي معنا کردن آن از قرينه «لترون» که به معناي مشاهده است استفاده مي کنيم در اين صورت مي توان گفت که مراد از علم اليقين در آيه معرفت شهودي است. در روايتي از امام صادق (ع) نيز نقل شده است که وقتي در باره معناي علم اليقين از ايشان سوال شد فرمود: «المعاينه».[9] در روايات متعدد آمده است که همه انسان ها در لحظه مرگ برايشان حالت معاينه رخ مي دهد. به همين خاطر است که فرد گنه کار تقاضا مي کند مرا برگردانيد تا اعمال صالح انجام دهم: ﴿حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُون[10] . طبق اين روايت مي توان گفت فردي که در دنيا به معرفت شهودي دست يافته است مي تواند در همين دنيا دوزخ را مشاهده کند.

در اين آيات ديگر کيفيت دسترسي به آن معرفت بيان نشده است. اما راه آن چگونه است؟ بايد توجه داشت که قرآن در مقام بيان است و هم مقصود و هم طريق را نشان مي دهد منتهي در اين جا مقصد را بيان کرده و طريق را به جهت وضوح به عقل سپرده است. وجه آن اين است که سه راه بيشتر براي کسب معرفت وجود ندارد که همان راه حس، عقل و تهذيب نفس است. روشن است که راه حس و عقل ما را به آنجا که فرد بتواند قيامت را شهود کند نمي رساند پس باقي مي ماند راه سير و سلوک عملي. بنابراين بايد گفت آيه در مقام بيان است اما طريق آن را به خود ما واگذار کرده است. آيات ابتدايي اين سوره نيز شاهد همين معنا است، زيرا در ابتدا مساله کفر و دنيا پرستي را مطرح مي کند که دو مانع براي شناخت آدمي است . با برداشته شدن اين موانع، براي فرد رويت حاصل مي شود. امير مومنان (ع) مي فرمايد: ﴿هُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُون: آنان مانند كسانى هستند كه بهشت را مشاهده كرده‌اند و در آنجا متنعم مى‌باشند، و يا مانند آنهائى كه دوزخ را ديده‌اند و در آن عذاب مى‌كردند.

انشاء الله در جلسه بعد به بررسي آيات: ﴿كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفي‌ عِلِّيِّينَ. وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ. كِتابٌ مَرْقُومٌ. يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾[11] و نيز آيه: ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً﴾[12] درباره راه سير و سلوک باطني مي پردازيم.

 


[3] تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی، ج26، ص80-81.
[8] مفاهیم القرآن، آیت الله سبحانی، ج3، ص230.
[9] محاسن برق، ج1، ص385، ح852. ؛ تفسیر الصافی، ‌ فیض کاشانی، ج7، ص546

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo