< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسی علم کلام

بررسی روش تهذيب نفس از منظر قرآن کريم

سخن در روش شناسی علم کلام بود و گفته شد در اين باره سه روش در زمينه اعتقادات دينی پذيرفته شده است: روش عقلی، ‌روش نقلی و روش سير و سلوک شهودی. در بررسی روش سوم از منظر قرآن کريم به بررسی آيه 29 سوره انفال که بر دلالت آن بر روش سير و سلوک باطنی استدلال شده رسيديم. قرآن کريم در اين آيه می فرمايد: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ﴾[1] . ابتدا کلام آيت الله سبحانی و سپس علامه طباطبايی در استدلال به اين آيه بيان شد. در ارزيابی گفته شد در اين که اين آيه شريفه دلالت روشنی بر نقش اعدادی تقوا در اعطای فرقان دارد سخنی نيست. کلمه «فرقان» از نظر لغوی مصدر و به معنی فرق نهادن بين دو چيز است، و در اينجا مراد تميز بين حق و باطل است. تميز ميان حق و باطل نيز بدون شناخت ممکن نيست، پس مراد آيه اين است که با تلاش در مسير تقوا به شما معرفت داده می شود. اين معرفت گاه حصولی و گاه حضوری و شهودی است و اطلاق کلمه فرقان نيز شامل هر دو معرفت می شود.

آيت الله سبحانی اين معرفت را به معرفت شهودی منحصر دانسته و گفته اند دلالت آيه «نه با برهان و استدلال بلکه با مکاشفه و شهود قلبی» است. اما اين انحصار صحيح نيست مگر اينکه بگوييم مراد ايشان نقش بيشتر تقوا در معرفت شهودی است، زيرا تقوا در معرفت فکری نيز موثر است و در پرتو آن، فکر نيز بهتر کار می کند. بنابراين هم دل فرقانی داريم که صاف است و عقل فرقانی داريم که پر فروغ است.

نکته مهم در استدلال به آيه بر روش سير و سلوک شهودی،‌ بررسی شرط آيه يعنی کسب تقوا در دستيابی به فرقان است. اما تقوا چيست؟ برای تقوا دو ترجمه بيان شده است: پرهيزکاری و خويشتن داری، که ترجمه دوم دقيق تر است زيرا تقوا از ماده «وقايه» به معنای حفظ است. تقوا آن است که فرد ترمز داشته و لجام نفس خود را در اختيار داشته باشد در مقابل بی تقوايی که رها بودن لجام است. حضرت علی (ع)‌ فرمودند: « الا وَ انَّ الْخَطايا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْها اهْلُها وَ خُلِعَتْ لُجُمُها فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِى النّارِ. الا وَ انَّ التَّقْوى‌ مَطايا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْها اهْلُها وَ اعْطوا ازِمَّتَها فَاوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّة»[2] : همانا خطاها و گناهان و زمام را در اختيار هواى نفس [قرار] دادن، مانند اسبهاى سركش و چموشى است كه لجام از سر آنها بيرون آورده شده و اختيار از كف سوار بيرون رفته باشد و عاقبت اسبها سوارهاى خود را در آتش افكنند. و مثل تقوا مثل مركبهاى رهوار و مطيع و رام است كه مهارشان در دست سوار است و آن مركبها با آرامش سوارهاى خود را به سوى بهشت مى‌برند.

تقوا دارای مراتب و درجاتی است. خويشتن دار بودن فرد نسبت به معاصی اولين درجه آن است. تقوا آن است که فرد نسبت به واجبات و محرمات دغدغه مند باشد و نفس خود را نسبت به آن ها کنترل کند. اما آيا تنها به کسی متقی گفته می شود که هيچ گناهی انجام ندهد؟ پاسخ منفی است زيرا اگر چنين باشد در اين صورت فرد معصوم خواهد بود. آيه بيان می کند که انسان های متقی نيز گرفتار گناه و معصيت می شوند و به همين خاطر در انتهای آيه سخن از آمرزش و بخشش گناهان است. البته معصيت چنين فردی که بوده و ريشه در طغيان نفس او ندارد. گاه فرد بر گناه عادت کرده و از آن لذت می برد اما گاه تلاش می کند در طول روز خود را حفظ کند و بنای اوليه وی بر انجام گناه نيست اما شيطان و نفس بر او غلبه کرده و در مقابل آنها کم آورده است. اينجا است بايد به سراغ توبه برد: ﴿وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ﴾.

برخی خيال می کنند که توبه در اختيار خود فرد است در حالی که ابتدا خداوند توبه می کند و سپس انسان توبه می کند. توبه خداوند نسبت به انسان توبه رحمتی و توبه فرد نسبت به خداوند توجه از روی طلب آمرزش و عجز و انابه است. ﴿وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُم﴾[3] . کلمه توبه به معنای بازگشت است يعنی يرجع الله الی العبد برحمه و يرجع العبد الی الله بطلب مغفرة ذنبه. توبه الهی و توبه فرد امری درجه بندی است به اين معنا که وقتی يک درجه از سوی خدای متعال حاصل شد و سپس عبد در پاسخ رحمت الهی گامی بردشت، خدای متعال گام ديگری برای او بر می دارد. ﴿وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُم[4] . هدايت نيز همانند نور افزايش پذير است.

تقوا هر چند دارای سلسله مراتب است اما گوهری است که کم آن نيز ارزشمند است و اکسيری است که کم آن نيز مس وجود انسان را طلا می کند. مرحوم علامه فرمود: تقوا در سه قلمرو قوه تميز حق و باطل را که همان فرقان باشد به فرد می دهد: قلمرو اعتقادات، رفتار و علم، و رای و نظر. اين تقوا اگر همه جانبه باشد نتيجه آن عصمت است، اما آيه مراتب پايين تر تقوا را نيز بيان می کند پس نتيجه اين می شود که در اثر تقوا فی الجمله برای فرد فرقان حاصل می شود.

نکته ديگری اينکه تقوا دو بُعد دارد: تقوای درون و تقوای بيرون. آنچه مهم است کسب تقوای درونی يا همان روحيه تقوا است. اينکه فرد نسبت به گناه حساس باشد و اگر خطايی از او سر زد بلافاصله اظهار ندامت کرده و توبه و انابه کند. بنابراين دلالت آيه شريفه بر اينکه تقوا نقش مهمی هم در معرفت حصولی و هم حضوری دارد روشن و گويا است. آيه ملاکی را بيان می کند که هر چقدر آن ملاک تقويت شود، اثر آن نيز که فرقان است شدت می يابد .

آيت الله سبحانی اين بحث را در کتاب «مفاهيم القرآن» آورده اند . ايشان در جلد سوم به مساله خاتميت پرداخته اند و سپس اين سوال را مطرح کرده اند که آيا ختم شدن باب نبوت باعث محرومت بشر از فيوضايت آسمانی هست يا نه؟ ايشان در پاسخ فرموده اند: در ختم نبوت آنچه ختم شده نبوت تشريعيه است اما باب ارتباط با ملکوت و فيوضات آسمانی کماکان باز است. ايشان سپس آياتی که به اين مطلب دلالت دارند بيان می کند و از جمله به آيه ﴿إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‌ سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ﴾[5] و آيه ﴿وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُم﴾[6] استناد کرده اند که به نظر می رسد دلالت آنها بر اين مطلب تام نيست.

 

سوال و جواب

آيا آيه بيان گر کسب معرفت شهودی از طريق تهذب نفس هست يا نه؟ پاسخ مثبت است زيرا آيه ملاک را بيان می کند و «الملاک يعمم و يخصص». آيه بيان می کند که يکی از راه های کسب معرفت، تقوا و تهذيب نفس است. اين ملاک دارای مراتب است و هر مقدار که تقويت شود به همان مقدار فرقان نيز تقويت می شود. لذا اگر کسی پيدا شود که علاوه بر ترک کامل محرمات و انجام واجبات، از مکروهات نيز پرهيز کند و مستحبات را نيز انجام دهد و حتی از مباحات نيز اجتناب کند در اين صورت به بالاترين درجه تقوا و در نتيجه درجه بالای فرقان دست می يابد. افرادی همانند سلمان فارسی و مالک اشتر اينگونه بودند. اين درجه بالای تقوا عصمت عملی نيز ناميده می شود .

 

عصمت عملی و عصمت علمی

عصمت دو قلمرو دارد: عصمت عملی و عصمت علمی؛ عصمت عملی اکتسابی است اما عصمت علمی اکتسابی نيست، و لذا ممکن است فرد در اثر تقوا به درجه ای برسد که همانند معصوم نسبت به گناه تنفر داشته باشد. اين عصمت عملی است. اما کسب عصمت علمی يعنی اينکه فرد به جايی برسد که در تشخيص صواب و خطا نيز هرگز دچار خطا نشود، اکتسابی نيست بلکه عنايت ويژه ای است که به معصومين عطا شده است. آنان هم از از جهت عملی و هم عليم دارای درجه عصمت هستند.

 

عصمت موهبتی و عصمت اکتسابی

عصمتی که انبياء و ائمه اطهار (ع) از آن برخوردار بودند عصمت موهبتی است. آنان از ابتدا دارای اين مقام بوده اند. اما غير انبيا نيز می توانند از عصمت عملی (و نه عصمت علمی) برخوردار شوند. البته کسب آن برای آنها اکتسابی است. تقوا اگر شدت يابد به مرزی می رسد که ديگر ملکه تقوا آن قدر افزايش يافته که فرد ديگر به فکر گناه نيز نمی افتد، اين همان عصمت عملی است.

 

عصمت و مساله انتقاد

نکته ای که اخيرا مطرح شده اين است که آيا فرد معصوم مورد انتقاد نيز می توان قرار گيرد يا نه؟ ابتدا بايد ديد قلمرو عصمت چه مقدار است. آن مقداری که در حيطه عصمت قرار دارد قطعا نقد ناپذير است. بلاشک قلمرو عصمت شامل اين بخش ها می شود:

1-عصمت علمی در معارف دينی،‌ اعتقادات و احکام شرعی؛ آنان در اين حوزه هيچ خطايی ندارند؛

2-در تطبيق اين احکام بر مصاديق خارجيه؛ مانند اينکه حکم حرمت خمر را می دانند و مصداق آن را نيز می شناسند؛ پس در تشخيص موضوعات احکام نيز معصوم هستند و خطا نمی کنند؛

3-در تشخيص مصلاح و مفاسد اجتماعی که در حيطه رهبری سياسی آنان قرار دارد؛ مانند اينکه کجا جنگ و کجا صلح باشد، چه کسی انتخاب شود و چه کسی انتخاب نشود و ....

اما در مورد امور عادی مانند اينکه آيا مثلا اين سبزی با مزاج او سازگار است يا نه، در اينجا مساله اختلافی است. برخی عصمت انبياء و ائمه اطهار (ع) را شامل اين موارد نيز می دانند و در تعليل آن گفته اند: اگر عصمت در اين حوزه ها نباشد وثاقت آنان در ميان مردم خدشه دار می شود. عده ای از مردم قوه تميز نداشته و نمی توانند اين خطاها را از حريم مسائل دينی جدا کنند و لذا اين اشتباهات وثاقشان را نسبت به نبی کم می کند و اين مساله با لطف بودن آنها منافات دارد. مرحوم خواجه نصير الدين طوسی در اين باره می فرمايد: «و يجب فی النبی العصمة ليحصل الوثوق فيحصل الغرض‌»[7] .

ادامه بحث در جلسه آينده بيان می شود .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo