< فهرست دروس

درس امامت خاصه استاد ربانی

براهین و نصوص امامت

91/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توشه اي از کتاب «المراجعات» علامه شرف الدين
نقش کتاب المراجعات در استبصار
قبلا درباره نقش کتاب المراجعات در استبصار برخي عالمان اهل سنت مطالبي بيان شد . نمونه اي ديگر از اين افراد عبد الحفيظ البناني، مدير دار النشر الزهرا(س) از چهره هاي فعال تونس است. وي مي گويد: من قبلا مالکي بودم، سوالاتي برايم مطرح شد و پاسخ آنها را نيافتم خصوصا رواياتي که در صحيحين درباره پيامبر اکرم(ص) آمده و نسبت هاي ناروا و توهين آميزي به آن حضرت داده است . اگر اين نسبت ها را به يک شيخ قبيله بدهند براي وي توهين آميز است حال چگونه مي توان اين دست مسائل را به پيامبر اکرم(ص) نسبت دارد؟ وي سپس مي گويد: وقتي کتاب المراجعات به دستم رسيد گويا دربي برايم باز شد. در سفري که در سال 1985 ميلادي براي يافتن حقيقت به سوريه و دمشق داشتم با شيخ جعفر العاسي آشنا شدم، او کتاب المراجعات را به من امانت داد. در اين کتاب نکات جديدي را يافتم و حدود يک سال و نيم مشغول تحقيق بودم، تا اينکه در سال 1987 از عقيده نادرست خويش برگشته و مذهب شيعه را برگزيدم . من عقيده خود را با خانواده ام در ميان گذاشتم و همه آنها و حتي مردم منطقه ما نيز شيعه شدند. در اين ميان کتاب هاي شهيد صدر مانند «فلسفتنا» و «اقتصادنا» مورد استفاده ما بود. وي مي گويد: در تونس سه نوع شيعه شکل گرفته است: شيعه عاطفي، شيعه سياسي و شيعه مذهبي. شيعه مذهبي که اسماعيليه و اماميه بودند به دليل عدم تبليغ چيز چنداني از آنها باقي نمانده است. اما شيعه عاطفي به معناي محبان اهل بيت پيامبر (ص) اکثريت مردم تونس را تشکيل مي دهند. شيعه سياسي نيز گروهي از تونسي ها هستند که به انقلاب امام راحل دلبسته اند. وي مي گويد محبت به خاندان اهل بيت (ع)‌سابقه اي طولاني در تونس دارد. امام صادق (ع) در سال 145 گروهي از مبلغان را به تونس فرستادند و آنان فضايل اهل بيت (ع) را در آنجا نشر دادند.[1]

مراجعه سوم: پيروي از مذاهب چهارگانه
شيخ سليم بعد از مراجعه اول، اين سوال را مطرح مي کند « إنّما أسألك الآن عن السبب في عدم أخذكم بمذاهب الجمهور من المسلمين، أعني مذهب الأشعري في أصول الدين، و المذاهب الأربعة في الفروع، و قد دان بها السلف الصالح، و رأوها أعدل المذاهب و أفضلها، و اتفقوا على التعبّد بها في كل عصر و مصر، و أجمعوا على عدالة أربابها و اجتهادهم، و أمانتهم و ورعهم و زهدهم، و نزاهة أعراضهم، و عفّة نفوسهم، و حسن سيرتهم، و علوّ قدرهم علما و عملا[2] وي سوال مي کند: چرا شما شيعيان از مذاهب اربعه پيروي نمي کنيد در حالي که سلف صالح به آنها عمل مي کردند و امامان اين مذاهب را افرادي امين، مجتهد، پاکدامن و افرادي بلند مرتبه از نظر علم و علم مي دانستند.
وي سپس مي گويد: ما امروز بسيار نيازمند وحدت هستيم لذا شما هم به سراغ اين مذاهب بيايد تا اختلافات برداشته شود « و ما أشدّ حاجتنا اليوم إلى وصل حبل الشمل، و نظم عقد الاجتماع بأخذكم بتلك المذاهب تبعا للرأي العام الاسلامي، و قد عقد أعداء الدين ضمائرهم على الغدر بنا و سلكوا في نكايتنا كل طريق، أيقظوا لذلك آراءهم، و أسهروا قلوبهم، و المسلمون غافلون، كأنهم في غمرة ساهون، و قد أعانوهم على أنفسهم، حيث صدّعوا شعبهم، و مزّقوا بالتحزّب و التعصّب شملهم، فذهبوا أيادي، و تفرّقوا قددا، يضلّل بعضهم بعضا، و يتبرّأ بعضهم من بعض، و بهذا و نحوه افترستنا الذئاب، و طمعت بنا الكلاب. » چقدر خوب است که براي حفظ وحدت مسلمين شما نيز پيرو اين مذاهب شويد. اکنون دشمنان در صدد فتنه بر عليه مسلمانان هستند و شعبه شعبه شدن مسلمانان باعث تقويت و کمک به دشمنان اسلام است .
سپس شيخ سليم مي گويد: « فهل تجدون غير الذي قلناه- هداكم اللّه- إلى لمّ هذا الشعث سبيلا؟ فقل تسمع و مر تطع، و لك السلام. س‌ »[3]

مراجعه پنجم: پاسخ علامه شرف الدين
علامه شرف الدين در پاسخ اين مراجعه مي فرمايد: اولا ريشه مذهب شيعه تعصب و لجاج نيست بلکه دليل است و طبق وظيفه لازم است هر کسي مطابق دليل عمل کند. ثانيا وقتي مي توانيم مذهب خود را رها کرده و مذهب شما را بپذيريم که مرحجي داشته باشد. اگر دليل و مرجحي در اين ميان نباشد جايز نيست اين کار را انجام دهيم. ثالثا نه تنها مذاهب اربعه شما مرحجي ندارد بلکه مرجح درباره مذهب شيعه است.
«إن تعبّدنا في الأصول بغير المذهب الأشعري و في الفروع بغير المذاهب الأربعة لم يكن لتحزّب أو تعصّب، و لا للريب في اجتهاد أئمة تلك المذاهب، و لا لعدم عدالتهم و أمانتهم و نزاهتهم و جلالتهم علما و عملا.» اينکه ما مذهب شيعه را برگزيده ايم از باب دليل است نه اينکه تعصب و لجاج داشته باشيم. شکي هم ندارم که امامان مذهب شما انسان هاي امين و درست کرداري بوده اند
«لكنّ الأدلة الشرعية أخذت بأعناقنا إلى الأخذ بمذهب الأئمة من أهل بيت النبوة و موضع الرسالة و مختلف الملائكة، و مهبط الوحي و التنزيل، فانقطعنا إليهم في فروع الدين و عقائده، و أصول الفقه و قواعده، و معارف السنّة و الكتاب، و علوم الأخلاق و السلوك و الآداب، نزولا على حكم الأدلة و البراهين، و تعبّدا بسنّة سيد النبيين و المرسلين صلى اللّه عليه و آله و عليهم أجمعين. و لو سمحت لنا الأدلّة بمخالفة الأئمة من آل محمد، أو تمكّنّا من تحصيل نيّة القربة للّه سبحانه في مقام العمل على مذهب غيرهم لقصصنا أثر الجمهور، و جرينا على أسلوبهم، تأكيدا لعقد الولاء، و توثيقا لعرى الإخاء، لكنها الأدلة القطعية تقطع على المؤمن وجهته، و تحول بينه و بين ما يروم.» دليل ما را وادار کرده که پيرو مذهب اهل بيت باشيم، لذا هم در اصول و هم در فروع و به طور کل در همه آنچه حيات مادي و معنوي ما را تشکيل مي دهد پيرو آنان هستيم. بله اگر دليل به ما اجازه مي داد از مذاهب جمهور تبعيت کنيم اين کار را مي کرديم اما ادله اين اجازه را به ما نمي دهد .
« على أنه لا دليل للجمهور على رجحان شي‌ء من مذاهبهم، فضلا عن وجوبها، و قد نظرنا في أدلّة المسلمين نظر الباحث المحقق بكل دقة و استقصاء، فلم نجد فيها ما يمكن القول بدلالته على ذلك، إلّا ما ذكرتموه من اجتهاد أربابها و أمانتهم و عدالتهم و جلالتهم.
لكنكم تعلمون أن الاجتهاد و الأمانة و العدالة و الجلالة غير محصورة بهم، فكيف يمكن- و الحال هذه- أن تكون مذاهبهم واجبة على سبيل التعيين؟» مرحوم شرف الدين مي فرمايد: وقتي ما مذاهب جمهور را بررسي کرديم دليلي از قرآن و سنت براي آنها نيافتيم و اينکه شما مي گوييد بانيان اين مذاهب افرادي صالحي بوده اند دليل پيروي از مذهب آنان نيست، زيرا مجتهد و عالم بودن اختصاص به آنان ندارد.
«و ما أظن أحدا يجرأ على القول بتفضيلهم- في علم أو عمل- على أئمتنا، و هم أئمة العترة الطاهرة و سفن نجاة الأمة، و باب حطتها، و أمانها من الاختلاف في الدين، و أعلام هدايتها، و ثقل رسول اللّه، و بقيته في أمته، و قد قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: «فلا تقدّموهم فتهلكوا، و لا تقصروا عنهم فتهلكوا، و لا تعلموهم فإنهم أعلم منكم» لكنها السياسة، و ما أدراك ما اقتضت في صدر الاسلام.» ما فکر نمي کنيم که عالمي پيدا شود که امامان آن مذاهب را بر ائمه اهل بيت (ع) برتري دهد . اين تصريحي است که کبار مشايخ اهل سنت دارند . ابوحنيفه مي گويد «لولا السنتان لهلک النعمان» و يا از مالک ابن انس نقل شده که مي گويد: «ما سمع اذن و رات عين و لاخطر علي قلب احد افضل من جعفر ابن محمد الصادق(ع) ».
«و العجب من قولكم! أن السلف الصالح دانوا بتلك المذاهب، و رأوها أعدل المذاهب و أفضلها، و اتفقوا على التعبّد بها في كل عصر و مصر، كأنكم لا تعلمون بأن الخلف و السلف الصالحين من شيعة آل محمد- و هم نصف‌ المسلمين في المعنى- إنما دانوا بمذهب الأئمة من ثقل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم، فلم يجدوا عنه حولا، و أنهم على ذلك من عهد علي و فاطمة إلى الآن، حيث لم يكن الأشعري و لا واحد من أئمة المذاهب الأربعة و لا آباؤهم، كما لا يخفى.» تعجب است از قول شما که مي گوييد همه علماي سلف از اين مذاهب پيروي مي کردند. زيرا اين مذاهب در قرن هاي دوم و سوم پديد آمده اند در حالي که شيعه از زمان پيامبر اکرم (ص) شروع شده و در سلف صالح فراواني در اين دوران پيرو اين آيين بوده اند . بنابراين سلف صالح ما اسبق است بر سلفي که شما بيان مي کنيد. اساسا شيعه به لحاظ عقيده و مکتب نصف مسلمانان را تشکيل مي دهد. اگر به طبقات فقها مراجعه شود معلوم مي شود با اينکه مذهب شيعه در فشار بوده و عدد آنها زياد نبوده است اما تعداد علماي که براي آن نام برده مي شود چشمگير است. اگر بخواهيد در ساختن تمدن اسلامي، نقش عالمان اسلامي را بيابيد براي عالمان شيعه جايگاه بيشتري تا عالمان اهل سنت وجود دارد .
«على أن أهل القرون الثلاثة مطلقا لم يدينوا بشي‌ء من تلك المذاهب أصلا، و أين كانت تلك المذاهب عن القرون الثلاثة؟- و هي خير القرون- و قد ولد الأشعري سنة سبعين و مائتين، و مات سنة نيف و ثلاثين و ثلاثمائة و ابن حنبل ولد سنة أربع و ستين و مائة، و توفّي سنة احدى و أربعين و مائتين و الشافعي ولد سنة خمسين و مائة، و توفّي سنة مائتين و أربع و ولد مالك سنة خمس و تسعين و مات سنة تسع و سبعين و مائة و ولد أبو حنيفة سنة ثمانين، و توفي سنة خمسين و مائة .
و الشيعة يدينون بمذهب الأئمة من أهل البيت- و أهل البيت أدرى بالذي فيه- و غير الشيعة يعملون بمذاهب العلماء من الصحابة و التابعين، فما الذي أوجب على المسلمين كافّة- بعد القرون الثلاثة- تلك المذاهب دون غيرها من المذاهب التي كان معمولا بها من ذي قبل؟ و ما الذي عدل بهم عن أعدال كتاب اللّه و سفرته، و ثقل رسول اللّه و عيبته، و سفينة نجاة الأمة و قادتها و أمانها و باب حطّتها؟!» شيعيان پيرو اهل بيتي هستند که آنها اولي به ما في البيت هستند . اکنون اين سوال مطرح مي شود که چرا بر مسلمانان واجب شده در اين قرون بعدي پيرو اين مذاهب شوند و مذاهب پيشين خود را رها کنند؟ چه دليلي وجود دارد تا شيعيان از کساني که هم کفو و عدل قرآن بوده و سفيران الهي به شمار مي آيند عدول کنند؟
علامه شرف الدين همچنين در مورد مساله وحدت شيعه و راه علاج اختلافي که امت اسلام را فرا گرفته مي فرمايد: « هلمّ بنا إلى المهمة التي نبّهتنا إليها من لمّ شعث المسلمين، و الذي أراه أن ذلك ليس موقوفا على عدول الشيعة عن مذهبهم، و لا على عدول السنة عن مذهبهم، و تكليف الشيعة بذلك دون غيرهم ترجيح بلا مرجح، بل ترجيح للمرجوح، بل تكليف بغير المقدور، كما يعلم ممّا قدّمناه» شما ما را به اين مساله مهم توجه دادي که متحد شويم اما راه حل آن، اين نيست که بگوييم شيعيان، سني شوند و يا بالعکس بخواهيم اهل سنت دست از آيين خود برداشته و شيعه شوند. بلکه حل اين اختلاف راه ديگري دارد. علاوه بر اينکه چگونه شيعه دست از آيين خود بر دارد در حاليکه اين عقيده را بر اساس ادله پذيرفته است، آيا شما از آنان تکليف مالايطاق مي خواهيد ؟
«نعم، يلمّ الشعث و ينتظم عقد الاجتماع بتحريركم مذهب أهل البيت، و اعتباركم إيّاه كأحد مذاهبكم، حتى يكون نظر كل من الشافعية و الحنفية و المالكية و الحنبلية إلى شيعة آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلم كنظر بعضهم إلى بعض، و بهذا يجتمع شمل المسلمين و ينتظم عقد اجتماعهم. » راه حل اين اختلاف آن است که شما بياييد و مذهب اهل بيت را مانند آن چهار مذهب ديگر به رسميت بشناسيد و همان طور که بين اين چهار مذهب اختلافاتي وجود دارد و با هم بحث و گفتگو مي کنيد در مورد مذهب شيعه نيز همين گونه عمل کنيد.
«و الاختلاف بين مذاهب أهل السنة لا يقلّ عن الاختلاف بينها و بين مذهب الشيعة تشهد بذلك الألوف المؤلفة في فروع الطائفتين و أصولهما، فلما ذا ندّد المندّدون منكم بالشيعة في مخالفتهم لأهل السنة، و لم يندّدوا بأهل السنة في مخالفتهم للشيعة؟ بل في مخالفة بعضهم لبعض، فإذا جاز أن تكون المذاهب أربعة، فلما ذا لا يجوز أن تكون خمسة؟ و كيف يمكن أن تكون الأربعة موافقة لاجتماع المسلمين، فإذا زادت مذهبا خامسا تمزق الاجتماع، و تفرّق المسلمون طرائق قددا؟‌»[4] شما با اينکه اختلاف ميان مذاهب چهار گانه کم نيست اما همه را به رسميت شناخته ايد. پس چرا ملامت گران شما دائما شيعه را ملامت مي کنند که با آن مذاهب مخالف دارند در حاليکه ميان خود آن مذاهب اختلافاتي فراواني وجود دارد؟ چگونه است که اگر چهار مذهب به رسميت شناخته شود، همه اختلافات از بين مي رود اما اگر پنج مذهب شود، اينهمه اختلاف پيش مي آيد؟!

مراجعه هفتم: درخواست دليل بيشتر
شيخ سليم در نامه اي ديگري به علامه مي نويسد: «أخذت كتابك الكريم مبسوط العبارة، مشبع الفصول، مقبول الأطناب، حسن التحرير، شديد المراء قويّ اللداد لم يدّخر وسعا في بيان عدم وجوب اتّباع شي‌ء من مذاهب الجمهور في الأصول و الفروع، و لم يأل جهدا في إثبات بقاء باب الاجتهاد مفتوحا.
فكتابك قويّ الحجّة في المسألتين، صحيح الاستدلال على كل منهما، و نحن لا ننكر عليك الإمعان في البحث عنهما، و استجلاء غوامضهما، و إن لم يسبق منّا التعرض لهما صريحا، و الرأي فيهما ما رأيت.» وي مي گويد شما در دو مساله اي که بيان شد يعني عدم وجوب تبعيت از مذاهب اربعه و مفتوح بودن باب اجتهاد و بسته شدن آن توسط عده اي، خوب بحث کرديد، اما از شما اين سوال را دارم که چرا شما از اين مذاهب اربعه پيروي نمي کنيد؟ شما مي گوييد وجه آن وجود ادله اي شرعي در اين باره است، آيا مي توانيد تفصيلا از کتاب و سنت دليلي بياوريد که مومن بايد و يا مي تواند مذهب اهل بيت را انتخاب کند؟ «و إنّما سألناك عن السبب في إعراضكم عن تلك المذاهب التي أخذ بها جمهور المسلمين، فأجبت بأن السبب في ذلك إنّما هو الأدلة الشرعية، و كان عليك بيانها تفصيلا، فهل لك أن تصدع الآن بتفصيلها من الكتاب أو السنّة أدلة قطعية تقطع- كما ذكرت- على المؤمن وجهته، و تحول بينه و بين ما يروم، و لك الشكر و السّلام. س »[5]

مراجعه هشتم: اقامه دليل توسط علامه شرف الدين
مرحوم علامه ابتدا دليلي از سنت بيان مي فرمايد: «إنّكم- بحمد اللّه- ممّن تغنيه الكناية عن التصريح، و لا يحتاج مع الإشارة إلى توضيح، و حاشا للّه أن تخالطكم «في أئمة العترة الطاهرة» شبهة، أو تلابسكم «في تقديمهم على من سواهم» غمّة، و قد آذن أمرهم بالجلاء، فأربوا على الأكفاء و تميّزوا عن النظراء، حملوا عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم علوم النبيّين، و عقلوا عنه أحكام الدنيا و الدين.» مي گويد: شما انسان با هوشي هستيد و با کنايه سخن را مي فهميد. دليلي که براي پيروي از مذهب اهل بيت بيان شد، همان افضليت آنهاست که در نامه براي شما بيان شد. امر آنها در فضيلت و برتري گويا و روشن است. بعد مي فرمايد « و لذا قرنهم بمحكم الكتاب و جعلهم قدوة لأولي الألباب، و سفنا للنجاة إذا طغت لجج النفاق، و أمانا للأمة من الاختلاف إذا عصفت عواصف الشقاق، و باب حطّة يغفر لمن دخلها، و العروة الوثقى لا انفصام لها» افضليت و برتري اهل بيت به لحاظ عقلي و علمي اثبات شده است، و پيامبر اکرم (ص) به خاطر همين امر آنان را عدل قرآن، کشتي نجات، امان امت از اختلاف و باب حطه قرار داده است . مرحوم شرف الدين در اين عبارت کوتاه اشاره به چهار روايت پيامبر اکرم (ص) که مورد اتفاق است و بر افضليت اهل بيت (ع) دلالت مي کند اشاره مي نمايند. اين روايات عبارتند از: حديث ثقلين، حديث سفينه، حديث امان که فرمود: «النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأُمَّتِي فَإِذَا ذَهَبَ النُّجُومُ ذَهَبَ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي ذَهَبَ أَهْلُ الْأَرْض‌»[6] و حديث باب حطه «إِنَّ مَثَلَهُمْ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ مَثَلُ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ »[7].
بعد از اينکه علامه شرف الدين از کنار اين احاديث نبوي به صورت اجمال مي گذرند به نهج البلاغه پرداخته و به تفصيل وارد مي شوند و گويا از اين شيوه نکته اي را در ذهن دارند. « و قد قال أمير المؤمنين عليه السّلام : «فأين تذهبون و أنّى تؤفكون؟ و الأعلام قائمة و الآيات واضحة، و المنار منصوبة فأين يتاه بكم، بل كيف تعمهون و بينكم عترة نبيّكم‌ و هم أزمة الحق، و أعلام الدين، و ألسنة الصدق، فأنزلوهم بأحسن منازل القرآن وردوهم ورود الهيم العطاش. أيها الناس خذوها »[8]. سپس حديثي از امام سجاد (ع) نقل مي کند « و كان الإمام أبو محمد علي بن الحسين زين العابدين و سيد الساجدين، إذا تلا قوله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ يدعو اللّه عزّ و جلّ دعاء طويلا، يشتمل على طلب اللحوق بدرجة الصادقين و الدرجات العلية، و يتضمن وصف المحن و ما انتحلته المبتدعة المفارقة لأئمة الدين و الشجرة النبوية، ثم يقول: «و ذهب آخرون إلى التقصير في أمرنا، و احتجّوا بمتشابه القرآن، فتأوّلوا بآرائهم، و اتهموا مأثور الخبر فينا ... (إلى أن قال):
... فإلى من يفزع خلف هذه الامة، و قد درست أعلام هذه الملّة، و دانت الامة بالفرقة و الاختلاف، يكفّر بعضهم بعضا و اللّه تعالى يقول: وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ «6» فمن الموثوق به على إبلاغ الكتاب، و تأويل الحكم إلّا أعدال‌ الكتاب و أبناء أئمة الهدى، و مصابيح الدجى ‌»

مراجعه نهم: درخواست دليل از کتاب و سنت
شيخ سليم در نامه اي کوتاه مي نويسد: « هاتها بيّنة من كلام اللّه و رسوله، تشهد لكم بوجوب اتّباع الأئمة من أهل البيت دون غيرهم، و دعنا في هذا المقام من كلام غير اللّه و رسوله. فإن كلام أئمتكم لا يصلح لأن يكون حجّة على خصومهم، و الاحتجاج به في هذه المسألة دوري كما تعلمون. و السلام. س‌».[9] وي مي خواهد که در اين مقام تنها از کلام خدا و پيامبر(ص) استفاده شده و استفاده از احاديث اهل بيت را استدلالي دوري مي داند.

مراجعه دهم:
مرحوم شرف الدين در پاسخ شيخ سليم مي فرمايد: « نحن ما أهملنا البيّنة من كلام النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم. بل أشرنا إليها في أول‌ مراجعتنا صريحة بوجوب اتّباع الأئمة من أهل البيت دون غيرهم، و ذلك حيث قلنا: إنه صلّى اللّه عليه و آله و سلم قرنهم بمحكم الكتاب، و جعلهم قدوة لأولي الألباب، و سفن النجاة، و أمان الأمة، و باب حطة، إشارة إلى المأثور في هذه المضامين من السنن الصحيحة، و النصوص الصريحة. و قلنا: إنكم ممّن تغنيه الكناية عن التصريح، و لا يحتاج مع الإشارة إلى توضيح.» ما دليل از کلام پيامبر (ص) را مهمل نگذاشتيم بلکه ادله اي مانند حديث ثقلين، حديث سفينه، حديث امان و حديث باب حطه را بيان کرديم. بعد ايشان مي فرمايد: ما اين نکات را اشارتا گفتيم زيرا معتقديم شما نياز به تفصيل و توضيح نداريد.
«فكلام أئمتنا إذن يصلح- بحكم ما أشرنا إليه- لأن يكون حجّة على خصومهم، و لا يكون الاحتجاج به في هذه المسألة دوريا كما تعلمون[10] اما اينکه از کلام اهل بيت (ع) در استدلال بهره گرفتيم، شيوه اي صحيح بوده و دوري نخواهد بود زيرا طبق همان احاديثي که از پيامبر اکرم (ص) نقل شد، اهل بيت (ع) عدل قرآن بوده و در نتيجه سخن آنان حجت و لازم الاتباع است .


[1] افق حوزه، چهارشنبه 11 مرداد 91، شماره 343 .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo