< فهرست دروس

درس امامت خاصه استاد ربانی

براهین و نصوص امامت

91/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حديث غدير و دلالت آن بر امامت حضرت اميرالمومنين(ع)

اشکال: مولی به معنای اولويت در قرابت است
مقصود از مولی در حديث غدير، اولويت در پيروی و قرابت نسبت به پيامبر است. ابن‌حجر مکی گفته است: «پس از قبول اينکه مفاد حديث غدير اولويت علی(ع) نسبت به ديگران است، قبول نداريم که مراد اولويت در امامت است، بلکه مراد اولويت در پيروی از پيامبر(ص) و قرب به او است مانند آيه ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِی[1] و دليل قطعی يا ظنّی بر نفی اين احتمال وجود ندارد، بلکه اين احتمال درست است، زيرا ابوبکر و عمر نيز همين معنا را فهميده‌اند، زيرا آنان پس از شنيدن سخن پيامبر(ص): «من کنت مولاه فعلی مولاه» خطاب به علی(ع) گفتند: «أمسيت يا ابن ابی‌طالب مولی کل مؤمن و مؤمنه» اين حديث را دار قطنی روايت کرده است. همچنين روايت کرده است که به عمر گفته شد تو نسبت به علی(ع) به گونه‌ای رفتار می‌کنی که با هيچ يک از اصحاب پيامبر(ص) عمل نمی‌کنی؟ وی در پاسخ گفت: «انه مولای: او مولای من است».[2]

پاسخ
طبق سخن ابن‌حجر، مولی در حديث غدير به معنای متبوع و محبوب است. بر اين اساس، معنای جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» اين خواهد بود: هر کس من متبوع و محبوب اويم، علی(ع) متبوع و محبوب او است، ولی از اين معنا اين مطلب به دست نمی‌آيد که علی(ع) در پيروی از پيامبر(ص) و قرابت به او بر ديگران برتری دارد. بنابراين، استشهاد او به آيه 68 آل عمران نيز نادرست است. معنای مورد نظر ابن‌حجر و استشهاد وی به آيه مزبور آنگاه درست بود که پيامبر(ص) فرموده باشد: «علی اولی الناس بالرسول
جمله «أمسيت يا ابن ابی‌طالب مولی کل مؤمن و مؤمنة» نيز هيچ‌گونه دلالتی بر مدعای ابن‌حجر ندارد، بلکه مفاد آن اين است که ابوبکر و عمر از حديث غدير، اين مطلب را فهميده بودند که پيامبر(ص) علی(ع) را به عنوان ولی امر مؤمنان پس از خود معرفی کرده است. همين گونه است جمله «انه مولای» که از عمر نقل شده است، زيرا مفاد آن اين است که علی(ع) مولی و مقتدای من است؛ به اين سبب شايسته تکريم و تعظيم ويژه‌ای است که در خور موالی و پيشوايان است.
از آنچه گفته شد نادرستی سخن قاضی عبدالجبار معتزلی نيز روشن شد. وی، سخن عمر به علی(ع) که گفت: «أصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه» را دليل بر اين دانسته که مقصود از مولی در حديث غدير به معنای محبت و نصرت است.[3]
محبت و نصرت مؤمنان به علی(ع) اختصاص ندارد که با حديث غدير برای او اثبات شده باشد، بلکه مقتضای ايمان اين است که هر مؤمنی محب و ناصر ديگر مؤمنان باشد، مگر اينکه درجه‌ای خاص از محبت و نصرت، مراد باشد، درجه‌ای که با محبت و نصرت پيامبر(ص) نسبت به مؤمنان برابری می‌کند، که در آن صورت با امامت و رهبری، ملازمه دارد. بر اين اساس، سخن مزبور عمر از قراينی است که بر درستی نظريه شيعه در معنای حديث غدير دلالت می‌کند و اگر فردی چنين مطلبی را نپذيرد يقينا بر مدعای عبدالجبار دلالتی ندارد، زيرا وی واژه مولی را به‌کار برده است؛ واژه‌ای که در متن حديث نيز به‌کار رفته است، و همان معنايی را خواهد داشت که واژه مولی در حديث غدير دارد.[4]
[شرح متن:
اگر ما باشيم و جمله «من کنت مولا» بدون در نظر گرفتن جملات و قرينه هايی که قبل و بعد از آن آمده است باز می توان بر امامت حضرت علی (ع) به اين حديث استناد کرد. اين قسمت روايت مورد قبول و متواتر است. تقرير استدلال چنين است: در اينکه لفظ ولی دارای اطلاقات مختلفی است حرفی نيست. آنچه از ميان اين اطلاقات محل گفتمان است سه معنای محبت، نصرت و زعامت است. اکنون می گوييم اين معانی مانع الجمع نيستند بلکه می توان گفت پيامبر اکرم (ص) از کلمه مولا در حديث غدير، هر سه معنا را اراده کرده است. آن حضرت دارای سه مقام محبت، نصرت و زعامت نسبت به مومنين بودند. هيچ کس دلسوز تر و مهربان تر و نيز ياری رسان تر به مومنان از ايشان نبود. در واجب الطاعه بودن نيز کسی مانند ايشان نبود. حال آن حضرت توسط جمله «من کنت مولا» می فرمايند هر کس اين سه مقام را نسبت به او دارم، اين مقام ها برای علی (ع) نيز ثابت است.
درباره کلمه مولا مساله از دو حال خارج نيست: يا آن را مشترک لفظی می دانيم يا معنوی. طبق تحقيق و آنچه اکابر و بزرگان اذعان کرده اند کلمه مولی مشترک معنوی است. در ذيل به برخی از سخنان آنان اشاره می شود:
1. ابن فارس که لغت شناسی قوی است، درباره کلمه ولی می گويد: «الواو واللام و الياء اصل صحيح يدل علی قرب، من ذالک الوَلی: القرب، يقال تباعد بعد وَلی، ای قرب، وجلس مما يلينی، ای يقاربُنی .... »[5].
2. راغب اصفهانی می گويد: «الولاء و التوالی ان يحصل شيئان فصاعداً حصولا ليس بينهما ما ليس منها، و يستعار ذلک للقرب من حيث النسبة، و من حيث الدين و من حيث الصداقة والنصرة و الاعتقاد».[6]
3. فيومی نيز که فردی قوی در لغت است و نزد فقها به خصوص دارای اعتماد است می گويد: «وَلی مثل فلس القرب، و جلست مما يليه أی يقاربه، و قيل: الولی حصول الثانی بعد الاول من غير فصل».[7]
4. مرحوم علامه طباطبايی نيز در اين باره می فرمايد: «فالمحصل من معنی الولاية فی موارد استعمالها هو نحو من القرب يوجب نوعا من حق التصرف و مالکية التدبير».[8]
5. چنان‌که علامه کراجکی گفته است: «ان الأولی هی الاصل و اليها يرجع معنی کل قسم، لان مالک الرق لما کان اولی بتدبير عبده من غيره کان لذلک مولاه، و المعتق لما کان اولی بمعتقه فی تحمله لجريرته و ألصق به من غيره کان مولاه، و ابن العم لما کان اولی بالميراث ممن هو ابعد منه فی نسبه و اولی ايضا من الأجنبی بنصرة ابن عمه کان مولی، و الناصر لما اختص بالنصرة و صار بها اولی کان لذلک مولی. و اذا تأملت فی بقية الأقسام وجدتها جارية هذا المجری، و عائدة بمعناها الی الأولی».[9]
اگر کلمه ولی را مشترک معنوی بدانيم، اطلاق آن بر سه معنای محبت، نصرت و زعامت روشن است. اگر آن را مشترک لفظی نيز بدانيم باز قابل احتجاج است. به خاطر محذوری که گفته شده استعمال لفظ در اکثر از معنا جايز نيست ( هر چند برخی آن را جايز می دانند) می گوييم يکی از اين سه معنا به دلالت مطابقی بيان شده و دو معنای ديگر بالملازمه است.
حال اگر گفته شود آن معنای مطابقی، معنای محبت است می گوييم: نمی تواند مراد از آن، محبت عادی باشد بلکه بايد محبتی در تراز محبت پيامبر (ص) باشد.
ويژگی گوينده اين حديث آن است که محبت او نسبت به مومنين در عالی ترين سطح قرار دارد. اکنون اگر بدون قرينه بگويد علی (ع) نيز محب اوست، اطلاق کلامش ظهور دارد که همان محبت در حق او نيز ثابت است. در ساير کلمات پيامبر اکرم (ص) نيز قرائن موافق اين مطلب فراوان است. بنابراين، چه کلمه مولا را مشترک معنوی بدانيم و چه لفظی، مشکلی پيش نيامده و مدعای شيعه اثبات می شود.
معنای محب و محبوب در روايت
نکته ديگر درباره اين حديث آن است که سوال می کنيم کسانی که اين حديث را به معنای محبت می دانند آن را چگونه معنا می کنند؟ آنان می گويند معنای آن اين است که هر کس مرا دوست دارد بايد علی را دوست بدارد. اما اين معنا به سختی از روايت بدست می آيد زيرا آن حضرت نفرمود «من کان مولای فهو مولای علی» هر کسی مرا دوست دارد بايد علی را نيز دوست بدارد و با او دشمنی نورزد. بلکه آن حضرت فرموده «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» هر کس من او را دوست می دارم، علی او را دوست می دارد. بله لازمه اينکه اگر پيامبر کسی را دوست بدارد آن است که آنان نيز پيامبر را دوست بدارند، اما اين معنای حديث نيست. به اين نکته يکی از علمای شيعه و يکی از علمای اهل سنت توجه کرده اند.
1. محب الدين طبری، صاحب کتاب «الرياض النضره» پس از نقل اين ديدگاه که معنای حديث غدير اين است که هرکس مرا دوست دارد، علی را دوست بدارد گفته است: اين معنا بعيد است، زيرا اگر اين معنا مقصود می بود مناسب بود پيامبر بفرمايد: «من کان مولای فهو مولی علی» در آن صورت مولی به معنای ولی نقطه مقابل عدوّ بود، ولی چون لفظ حديث برعکس است، معنای حديث اين است که: «هر کس را من دوست دارم، علی(ع) دوستدار او است.» الرياض النضرة، ج1، ص196. بنابراين معنای حديث اين که آن حضرت فرمود: هر کس من نسبت به او دوستی از نوع پيامبرانه دارم، علی دوستی اش از مدل دوستی پيامبرانه است. چنين دوستی همان زعامت و رهبری است.
2. ابوالصلاح حلبی نيز اين مطلب را بيان کرده است. ر.ک: تقريب المعارف، ص155.
پيامبر اکرم (ص) که برای بيان اين حديث همگان را جمع نموده بود، در مقام هدايت آنان و در راستای دين با مردم سخن می گويد. در اين مقام همه شئون آن حضرت دخالت دارد. بله آن حضرت می توانست کلام خويش را مقيد کند اما چنين کاری نکرده است. اگر انسان ذهن خود را خالی که و با نگاه عرفی به مساله نگاه کند در می يابد که پيامبر که دارای شئون مختلفی است و قيدی به کلام خود نزده، آن شئون برای علی (ع) نيز ثابت می شود. به همين خاطر است که حتی عمر و ابوبکر نيز اين نکته را فهميدند و گفتند: «أصبحت مولای کل مومن و مومنه»
محمد بن طلحه شافعی صاحب کتاب مطالب السئول می گويد: «هر معنايی كه لفظ مولی درباره پيامبر(ص) بر آن دلالت مي‌كند، پيامبر(ص) آن را برای علی(ع) اثبات كرده است. پيامبر(ص) هم نسبت به مؤمنان اولی بود و هم ناصر و سيد آنان بود، علی(ع) نيز اين چنين است.»[10] ]

گفتار پنجم: تلازم امامت و محبّت
امامت و محبّت دو معنای ناسازگار و غيرقابل جمع نيستند تا اينکه ما در تفسير مولی در حديث غدير ناچار از انتخاب يکی از آن دو باشيم، بلکه محبّت از لوازم امامت است؛ يعنی در جهان‌بينی الهی کسی که عهده‌دار امر رهبری مردم است بايد دوستدار آنان نيز باشد و به آنان مهر بورزد، چنان‌که خداوند پيامبر اکرم(ص) را پيشوايی معرفی کرده است که ناگواری‌های مردم بر او گران بود، بر هدايت و سعادت آنان حريص بود، و با آنان مهربان و رحيم بود.[11]
از سوی ديگر، پيامبر اکرم(ص) علاوه بر مقام نبوت و رسالت، دارای مقام امامت بود،[12] چنان‌که ناصر و ياور مسلمانان نيز بود، و در اين باره، ميان مسلمانان اختلافی وجود ندارد. بر اين اساس می‌گوييم در جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» نخست، مولی بودن پيامبر(ص) بيان شده، آن‌گاه مولی بودن علی(ع) بر آن متفرع شده است. بنابراين، مقصود از مولی درباره علی(ع) همان است که درباره پيامبر(ص) مقصود است. پيامبر(ص) هم محب و ناصر مسلمانان، و هم رهبر و صاحب اختيار در امور آنان بود، يعنی ولايت پيامبر(ص) بر مسلمانان، دارای ابعاد سه‌گانه محبت، نصرت و زعامت بود. اين ابعاد سه‌گانه، در حديث غدير برای علی(ع) اثبات شده است.[13] اين مطلب را دو گونه می‌توان تقرير کرد:
الف) مولی مشترک معنوی است و همه کاربردهای آن يک معنای جامع و مشترک دارد که با توجه به ريشه کلمه مولی (و – ل – ی) قرب و نزديکی خاصی است ميان دو انسان که مستلزم محبت، نصرت و حق تصرف يکی در امور ديگری است.
به عبارتی ديگر، معنای مشترک ميان همة کاربردهای مولی، اولويت داشتن نسبت به فرد يا چيزی است که در هر يک از کاربردهای آن ويژگی خاصی دارد؛ ولايت محبت اقتضا مي‌کند که دوست يک فرد رابطة نزديک‌تری از ديگران به او داشته باشد و در حل مشکلات او نسبت به وی از ديگران برتر و سزاوارتر باشد. همين گونه است ولايت نصرت، يعنی کسی که با ديگری پيمان نصرت بسته است، در ياری کردن و مقابله با دشمنان او از ديگران سزاوارتر است، و در ولايت زعامت و رهبری، زعيم و رهبر مردم در تصميم‌گيری نسبت به امور آنان از ديگران سزاوارتر است.[14]
ب) بنابراين که کلمة مولی مشترک لفظی است يکی از معانی سه‌گانه محبت، نصرت و زعامت مدلول مطابقی، و معانی ديگر مدلول التزامی آن است. بنابراينکه معنای مطابقی مولی در حديث غدير رهبری و زعامت است، رهبر امت اسلامی دوستدار مسلمانان است، چنان‌که خداوند درباره پيامبر(ص) مي‌فرمايد: ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ؛[15] «رسولی از خودتان برای شما آمد که مشکلات شما بر او گران است. او بر (هدايت و سعادت) شما حريص، و نسبت به مؤمنان مهربان است.»
پيشوايی که نسبت به مردم چنين مهر و محبتی دارد، در ياری آنان نيز دريغ نخواهد کرد. بنابراين، محبت و نصرت از لوازم آشکار رهبری اسلامی است و بنابراينکه مدلول مطابقی مولی در حديث غدير، محبت يا نصرت باشد، محبت و نصرتی خواهد بود که در عالي‌ترين درجة ممکن، پس از محبت و نصرت خداوند است؛ محبت و نصرتی که در پيامبر(ص) تجسم و تبلور يافته است، چنين محبت و نصرتی از شئون و لوازم رهبری و زعامت دينی است. بر اين اساس، اثبات آن برای علی(ع) مستلزم امامت و رهبری اوست.



[2]. الصواعق المحرقة، ابن حجر مکی، ص 56.
[3]. المغنی، عبدالجبار معتزلی، ج 20، قسمت اول، ص 147.
[5] معجم المقاییس فی اللّغة، ابن فارس، ص 1104.
[6] المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص533.
[7] المصباح المنیر، فیومی، ج2، ص396.
[9] کنز الفوائد، علامه کراجکی، ج 2، ص 91. ابوالصلاح حلبی نیز این مطلب را در تقریب المعارف، ص 154 بیان کرده است.
[10]. مطالب السؤول، محمد بن طلحه شافعی، ص 44- 45.
[13]. انّ لفظة مولی لو کانت مشترکة بین سائر الاقسام و غیر مختصّة ببعضها لوجب حمل خطابه- بها علی جمیع محتملاته الا ما منع مانع، کوجوب مثل ذلک فی خطاب مشترک فقدت الدلالة من المخاطب به علی تخصیص مراده ببعض محتملاته، تقریب المعارف، ص154.
[14]. ر.ک: الغدیر، علامه امینی، ج 1، ص 648 – 651. لیس للمولی الا معنی واحد و هو الاولی بالشیء و تختلف هذه الاولویة بحسب الاستعمال فی کل من موارده. شایان ذکر است که این مطلب را برخی از محققان قبل از علامه امینی بیان کرده‌اند، چنان‌که علامه کراجکی گفته است: «ان الأولی هی الاصل و الیها یرجع معنی کل قسم، لان مالک الرق لما کان اولی بتدبیر عبده من غیره کان لذلک مولاه، و المعتق لما کان اولی بمعتقه فی تحمله لجریرته و ألصق به من غیره کان مولاه، و ابن العم لما کان اولی بالمیراث ممن هو ابعد منه فی نسبه و اولی ایضا من الأجنبی بنصرة ابن عمه کان مولی، و الناصر لما اختص بالنصرة و صار بها اولی کان لذلک مولی. و اذا تأملت فی بقیة الأقسام وجدتها جاریة هذا المجری، و عائدة بمعناها الی الأولی. کنز الفوائد، ج 2، ص 91.ابوالصلاح حلبی نیز این مطلب را در تقریب المعارف، ص 154 بیان کرده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo