< فهرست دروس

درس امامت استاد ربانی

کتاب المراجعات

94/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی مراجعه سوم و چهارم کتاب المراجعات
مراجعه سوم: عدم پيروی شيعه از مذاهب اربعه اهل سنت
بعد از اينکه قرار شد امام شرف الدين و شيخ سليم مباحثی را درباره امامت از طريق مکاتبه آغاز کنند، شيخ سليم در مراجعه خويش بحث را اينگونه آغاز می کند: شما شيعيان چرا در اصول پيرو مذهب اشعری و در فروع پيرو مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت نشده ايد و اينها را رها کرده و مذهب ديگری را برگزيده ايد. وجه اينکه ما اين مذاهب چهار گانه را برگزيده و شما را به آن دعوت می کنيم آن است که سلف صالح از اين مذاهب پيروی کرده و اجماع دارند که امامان اين مذاهب، انسان هايی مجتهد، عادل و وارسته بوده اند. لذا شما هم اگر می خواهيد راه درست را برگزينيد، می بايد پيرو اين مذاهب شويد. امروز امت اسلام به وحدت نيازمند است و استعمارگران به خاطر نبود اين مساله، ما را مورد تهمت و طعنه قرار می دهند. شما اگر پيشنهاد مرا بپذيريد علاوه بر اينکه خود رستگار می شويد، اين امر ضروری اجتماعی يعنی وحدت را نيز تحقق بخشيده ايد. در پايان شيخ سليم می گويد: اين پيشنهاد من بود اگر شما نيز برای حل اين مشکل راه حلی داريد بفرماييد .
« المراجعة 3 (7 ذی القعدة سنة 1329) [لم لا تأخذ الشيعة بمذاهب الجمهور.]
1- إنّما أسألك الآن عن السبب فی عدم أخذكم بمذاهب الجمهور من المسلمين، أعنی مذهب الأشعری فی أصول الدين، و المذاهب الأربعة فی الفروع، و قد دان بها السلف الصالح، و رأوها أعدل المذاهب و أفضلها، و اتفقوا على التعبّد بها فی كل عصر و مصر، و أجمعوا على عدالة أربابها و اجتهادهم، و أمانتهم و ورعهم و زهدهم، و نزاهة أعراضهم، و عفّة نفوسهم، و حسن سيرتهم، و علوّ قدرهم علما و عملا.
سوال من در مورد سبب عدم پيروی شيعه از مذهب اشعری در اصول دين و مذاهب اربعه حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی در فروع دين است. اما وجه اين دعوت چيست؟ علت آن است که اين مذاهب توسط سلف صالح برگزيده شده اند. پذيرش آنها نيز از روی ملاک بوده است. آنان اجماع دارند که امامان اين مذاهب افرادی مجتهد و دارای عدالت و امانت و ورع بودند و شخصيت آنها منزه و نفوس شان پاک است و از نظر علم و عمل دارای منزلت بودند.
[2- الحاجة إلى الاجتماع.]
2- و ما أشدّ حاجتنا اليوم إلى وصل حبل الشمل، و نظم عقد الاجتماع بأخذكم بتلك المذاهب تبعا للرأی العام الاسلامی، و قد عقد أعداء الدين ضمائرهم على الغدر بنا و سلكوا فی نكايتنا كل طريق، أيقظوا لذلك آراءهم، و أسهروا قلوبهم، و المسلمون غافلون، كأنهم فی غمرة ساهون، و قد أعانوهم على أنفسهم، حيث صدّعوا شعبهم، و مزّقوا بالتحزّب و التعصّب شملهم، فذهبوا أيادی، و تفرّقوا قددا، يضلّل بعضهم بعضا، و يتبرّأ بعضهم من بعض، و بهذا و نحوه افترستنا الذئاب، و طمعت بنا الكلاب.
اما وجه دوم اين است که امروزه بسيار اهميت دارد که ما و شما ريسمان وحدت را به هم گره بزنيم و به روابط اجتماعی خويش نظم دهيم. اين امر هزينه ای دارد که شما بايد بپردازيد و آن اين است که شما نيز مانند ساير جمهور مسلمانان، اين مذاهب را برگزينيد، تا به اين شکل وحدت در ميان امت اسلامی تحقق پيدا کند. اين در حالی است که دشمنان ما دلهايشان پر از کينه است و برای ضربه زدن به ما با هم همراه شده اند. آنان آراء خويش را عرضه کرده و برای اين امر نقشه کشيده اند. دشمنان ما خواب نيستند در حالی که مسلمانان در غفلت بوده و گويا در خواب مرگ قرار گرفته اند. شگرد دشمنان در اين تهاجم آن است که از خود مسلمانان بر عليه خودشان کمک گرفته اند. اما چگونه؟ با متفرق کردن جمعيت ها و گروه گروه کردن آنها. و اين وضع به جايی رسيده که حتی سگ های حار هم به ما طمع کرده اند.
خاطره ای از همايش بلوچستان
در يکی از سفرهايی که به همايش بلوچستان برای تقريب مذاهب داشتيم موضوع بحث تحريف قرآن بود. متاسفانه اهل سنت ما را متهم می کنند که شما شيعيان قائل به تحريف قرآن هستيد. يکی از حضار شيعه جلسه در سخن زيبايی فرمود: هر کدام از ما که به ديگری نسبت تحريف قرآن دهيم برای دشمن سودمند بوده و او به هدفش می رسد. هر چند ادعای يکی از ما برای ديگری حجت نيست اما برای دشمن حجت است زيرا مساله اجماع مرکب است. الان هم مقام معظم رهبری اين فرد بيدار و بصير به اين نکته اشاره فرمودند: آنها که داعش را درست کردند و مسلمانان ديگر را تکفير می نمايند مسلمان و اهل سنت واقعی نيستند. از آن طرف کسانی که در لندن نشسته و به بدگويی نسبت به ساير فرق می پردازند نيز، شيعه واقعی نيستند.
3- فهل تجدون غير الذی قلناه- هداكم اللّه- إلى لمّ هذا الشعث سبيلا؟ فقل تسمع و مر تطع، و لك السلام. س‌ »[1] شيخ سليم در پايان نامه خود می گويد: آيا شما راهی غير از اين راهکار سراغ داريد؟ خداوند شما را به جبران کردن اين پراکندگی کمک کند. اگر نظری داشته باشيد سخن شما را گوش کرده و از شما اطاعت می کنيم.

مراجعه چهارم: پيروی از مذهب اهل البيت (ع)
امام شرف الدين در پاسخ اين مکاتبه، مطالبی را بيان داشتند که فهرست آن چنين است:
1. اول اينکه علت پيروی نکردن از مذاهب اهل سنت، تعصب و عناد و مانند آن نيست حتی اينکه امامان آن مذاهب مجتهد بوده و خير خواه بوده اند را نيز رد نمی کنيم. اما علت عدم پيروی ما دليل شرعی است که چنين اجازه ای به ما نمی دهد.
2. آيا مرجحی برای مذاهب اهل سنت بر مذهب اهل بيت (ع) وجود دارد که باعث شود ما به سمت آنان گرايش پيدا کنيم؟ حداکثر استدلالی که بيان شده اين است که امامان اين مذاهب افرادی مجتهد و امين و عادل بوده اند. اما مگر اين امر منحصر در آنان بوده و ديگران اين ويژگی ها را ندارند؟ پس چه رحجانی در مورد آنان وجود دارد؟
3. نه تنها ترجيحی برای پذيرش اين مذاهب چهارگانه نيست بلکه مذهب اهل بيت (ع) با استناد به روايات نبوی از قبيل: حديث سفينه، ‌حديث امان اهل الارض، حديث باب حطه، حديث ثقلين و ... رحجان دارد.
4. شما فرموديد سلف صالح بر پيروی از اين مذاهب اجماع داشته اند در حالی که اين سخن جای تعجب دارد. اين ادعا چگونه صحيح باشد در حالی که سلف صالح شيعه که از نظر معنوی نيمی از مسلمانان را تشکيل می دهند از اين امامان پيروی نکردند و قله هايی از صلحا مانند حضرت زهرا(س)، ‌امام حسن (ع)، امام حسين (ع)، سلمان و مقداد و ابوذر، پيرو امام علی (ع) بودند.
نکته: علت اينکه کتاب مرحوم شرف الدين نافذ بوده و توانسته افراد زيادی از مذاهب مختلف را جذب کند، آن است که از سبکی مؤدبانه در کلام خويش استفاده کرده است. ايشان با اينکه در مباحث خويش سر سوزنی از عقايد رسمی شيعه عدول و يا آن را کتمان نمی کند، اما در عين حال باب گفتگو و مناظره را نبسته است. اين امر ممکن نيست مگر اينکه فرد از اخلاقی بالا و مهارت ويژه ای برخوردار باشد. اساسا سب و لعن کردن در اين مباحث هنر نيست، آنچه هنر است روشن نمودن حقيقت به شيوه ای زيبا است. حضرت اميرالمومنين (ع) به عده ای از ياران خود که لشکر دشمن را با باد ناسزا گرفته بودند فرمود: «إِنِّی أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْر»[2] من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد، اما اگر كردارشان را تعريف، و حالات آنان را باز گو مى‌كرديد به سخن راست نزديك‌تر، و عذر پذيرتر بود.
خود امير المومنين (ع) کسی است که هم در جبهه وحدت پيشتاز همه بودند و هم در جبهه روشنگری از همه مقدم تر هستند.
«المراجعة 4 (8 ذی القعدة سنة 1329) [1- الأدلّة الشرعية تفرض مذهب أهل البيت.]
1- إن تعبّدنا فی الأصول بغير المذهب الأشعری و فی الفروع بغير المذاهب الأربعة لم يكن لتحزّب أو تعصّب، و لا للريب فی اجتهاد أئمة تلك المذاهب، و لا لعدم عدالتهم و أمانتهم و نزاهتهم و جلالتهم علما و عملا.
لكنّ الأدلة الشرعية أخذت بأعناقنا إلى الأخذ بمذهب الأئمة من أهل بيت النبوة و موضع الرسالة و مختلف الملائكة، و مهبط الوحی و التنزيل، فانقطعنا إليهم فی فروع الدين و عقائده، و أصول الفقه و قواعده، و معارف السنّة و الكتاب، و علوم الأخلاق و السلوك و الآداب، نزولا على حكم الأدلة و البراهين، و تعبّدا بسنّة سيد النبيين و المرسلين صلى اللّه عليه و آله و عليهم أجمعين.
و لو سمحت لنا الأدلّة بمخالفة الأئمة من آل محمد، أو تمكّنّا من تحصيل نيّة القربة للّه سبحانه فی مقام العمل على مذهب غيرهم لقصصنا أثر الجمهور، و جرينا على أسلوبهم، تأكيدا لعقد الولاء، و توثيقا لعرى الإخاء، لكنها الأدلة القطعية تقطع على المؤمن و جهته، و تحول بينه و بين ما يروم.[3]
منشا پيروی نکردن ما از مذاهب چهار گانه تعصب و تحزب نيست. و نيز به خاطر شک در عدالت آنها نبوده است، بلکه منشا آن چيز ديگری و آن ادله شرعی و احاديث نبوی است. اينکه اينان عادل و وارسته بودند يا نه مساله ما نيست. مساله ما آن است که ادله شرعی گردن ما را گرفته است تا پيرو اهل بيت نبوت باشيم. اهل بيت (ع) فرودگاه وحی الهی اند پس در اصول و فروع دين بايد به آنها تمسک نمود. اگر ادله به ما اجازه می داد که با ائمه اطهار (ع) مخالفت کنيم و يا ممکن بود که در مقام قصد قربت، به مشکلی بر نخورديم ما هم به دنبال ائمه اهل سنت می رفتيم. (قصد قربت امری تعبدی است و بايد به کلام شارع وصل باشد و الا صورت نمی گيرد. مثلا اگر در حال نماز فرد بخواهد دست های خود را بر روی هم بگذارد، بايد بداند که اين سخن شارع است تا بتواند قصد قربت کند). بنابراين، ادله قطعيه چيز ديگری می گويد و يک انسان مؤمن به دنبال هوا و هوس نيست بلکه تابع دليل است. اين ادله مانع از آن می شود که به جهت وحدت از سبک آنها تبعيت کنيم. هزينه وحدت عدول از مذهب حق نيست .
[2- لا دليل على الأخذ بمذاهب الجمهور.]
2- على أنه لا دليل للجمهور على رجحان شی‌ء من مذاهبهم، فضلا عن وجوبها، و قد نظرنا فی أدلّة المسلمين نظر الباحث المحقق بكل دقة و استقصاء، فلم نجد فيها ما يمكن القول بدلالته على ذلك، إلّا ما ذكرتموه من اجتهاد أربابها و أمانتهم و عدالتهم و جلالتهم.
لكنكم تعلمون أن الاجتهاد و الأمانة و العدالة و الجلالة غير محصورة بهم، فكيف يمكن- و الحال هذه- أن تكون مذاهبهم واجبة على سبيل التعيين؟
و ما أظن أحدا يجرأ على القول بتفضيلهم- فی علم أو عمل- على أئمتنا، و هم أئمة العترة الطاهرة و سفن نجاة الأمة، و باب حطتها، و أمانها من الاختلاف فی الدين، و أعلام هدايتها، و ثقل رسول اللّه، و بقيته فی أمته، و قد قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: «فلا تقدّموهم فتهلكوا، و لا تقصروا عنهم فتهلكوا، و لا تعلموهم فإنهم أعلم منكم» «1» لكنها السياسة، و ما أدراك ما اقتضت فی صدر الاسلام.
ما دليلی بر رحجان مذاهب اهل سنت نداريم فضلا بر اينکه دليلی بر وجوب آن داشته باشيم. در ميان ادله هر چه کشتيم جز آنچه شما گفتيد که آنان مجتهد و عادل و امين بودن چيزی نيافتيم . اما اين مساله منحصر در آنان نيست. فکر نمی کنم مسلمانی در زير اين آسمان يافت شود که ائمه مذاهب را بر ائمه اهل بيت (ع) برتری دهد.
از آن سو دليل بر برتری مذهب اهل بيت (ع) مانند: حديث ثقلين،‌(برخی از علمای اهل سنت درباره حديث ثقلين گفته اند ما بر اساس همين حديث استدلال می کنيم که «اهل بيت اعلم بما فی البيت» و لذا بايد مرجع دينی قرار گيرند)، حديث سفينه، باب حطه (باب حطه، دربی بوده که بنی اسرائيل مأمور بودند از آن عبور کنند و هر کس تسليم شده و تواضع می نمود مورد مغفرت الهی قرار می گرفت. پيامبر اکرم (ص) نيز اهل بيت (ع) را اين باب تشبيه نموده است به اين معنا که هر کس متواضعانه در برابر آنها زانو بزند و راه آنها را برگزيند مورد مغفرت الهی قرار می گيرد) و احاديث ديگری که از رسول خدا(ص) در باره اهل بيت (ع) رسيده است. همچنين آن حضرت در روايتی فرمودند: «بر آنها [اهل بيت (ع)] تقدم نگيريد که هلاک می شويد و به آنها چيزی را نياموزيد که آنها اعلم بر شما هستند». چه کنيم که سياست [يعنی سقيفه] نگذاشت که حق در مسير خويش قرار گيرد و نمی دانی که اين سياست بازی ها چه کارهايی در صدر اسلام انجام داد.
و العجب من قولكم! أن السلف الصالح دانوا بتلك المذاهب، و رأوها أعدل المذاهب و أفضلها، و اتفقوا على التعبّد بها فی كل عصر و مصر، كأنكم لا تعلمون بأن الخلف و السلف الصالحين من شيعة آل محمد- و هم نصف‌ المسلمين فی المعنى- إنما دانوا بمذهب الأئمة من ثقل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم، فلم يجدوا عنه حولا، و أنهم على ذلك من عهد علی و فاطمة إلى الآن، حيث لم يكن الأشعری و لا واحد من أئمة المذاهب الأربعة و لا آباؤهم، كما لا يخفى.[4]
تعجب می کنم از سخن شما گه گفتيد سلف صالح پيرو اين مذاهب بودند. گويا حضرت عالی نمی دانيد که سلف صالح از شيعيان آل محمد (ص) که در معنا نصف مسلمانان هستند پيرو مذهب اهل بيت (ع) بودند. آنان هر چه انديشيدند کسانی بهتر از اهل بيت (ع) را نيافتند. اين مساله نيز چيز جديدی نبوده است، در زمان حضرت امير المومنين (ع) آن وقت که ائمه اهل سنت نبودند، اين سلف صالح پيرو اهل بيت (ع) بودند.
منظور از عبارت « و هم نصف‌ المسلمين فی المعنى » از جهت کيفی است. يعنی در ميان شيعيان شخصيت های برجسته ای در بسياری از علوم وجود دارد که اگر به نسبت حساب کنيم (يک مذهب در مقابل چهار مذهب ديگر)، به لحاظ آثار، نيمی از آثار و بلکه در برخی موارد شيعه پيشتاز ساير مسلمين بوده است. کتاب «تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام» نوشته مرحوم سيد حسن صدر، به بيان عالمان شيعه ای پرداخته که در تاسيس علوم اسلامی نقش داشته اند.

سلامت نفس عامل بهره گيری از انوار هدايت
تا سلامت نفس در فردی وجود نداشته باشد عاقبت فرد به صلاح و کمال نمی رسد. حر بن يزيد رياحی چنين بود. وقتی حضرت امام حسين (ع) به او فرمود: «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ يَا ابْنَ يَزِيدَ» در پاسخ گفت: مادر شما حضرت زهرا(س) است و من نمی توانم چيزی به او بگويم. اين نشان می دهد که در جان او برق هدايتی وجود داشته است . اما در مقابل برخی، انسان های لجوحی هستند که حتی وقتی حق برای آنان روشن شود باز با آن ضديت به خرج می دهند. قرآن کريم در آيه ای به زيبايی خصوصيات روحی اين گونه افراد را تشريح می فرمايد: ﴿ سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِی الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَی يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلين[5] بزودى كسانى را كه در روى زمين بناحق تكبّر مى‌ورزند، از(ايمان به) آيات خود، منصرف مى‌سازم! آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانه‌اى را ببينند، به آن ايمان نمى‌آورند؛ اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمى‌كنند؛ و اگر طريق گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مى‌كنند! (همه اينها) بخاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo