< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی حديث سفينه در مراجعه هشتم کتاب المراجعات

بررسی اشکالات وارده بر مدلول حديث سفينه

سخن درباره اشکالات و شبهاتی بود که بر دلالت حديث سفينه وارد شده است. در اين باره چند اشکال مورد نقد و بررسی قرار گرفت و چند اشکال ديگر باقی مانده که در ادامه مورد نقد و بررسی قرار می گيرد:

اشکال اول

اولين اشکال اين بود که مقصود از اهل بيت در اين حديث آيا همه اهل بيت (نسبی و سببی) پيامبر و يا بعضی از آنها مورد نظر است؟ در مورد آن بعض نيز آيا بعض معين مورد نظر است يا بعض نامعين؟ هر کدام از اين سه وجه را برگزينيد نادرست است، زيرا اگر مراد همه اهل بيت باشد، از آنجا که در ميان آنها اختلافات شديدی بوده است، تکليف مردم به اطاعت از آنها منجر به تکليف به متناقضين خواهد بود. اگر بعض نامعين نيز مراد باشد باز همين مشکل تعارض را خواهد داشت. و اگر مراد بعض معين باشد، ترجيح بلامرجح است.

پاسخ

در پاسخ گفته شد وجه سوم يعنی بعض معين صحيح است که با توجه به احاديث و شواهد ديگر، بدست می آيد که اهل بيتی مورد نظر است که از ويژگی علم، عصمت و افضليت برخوردار باشند و لذا مرجح خواهد داشت.

اشکال دوم

اشکال ديگر اين بود که در کنار حديث سفينه، حديث «أصحابی كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم‌» قرار دارد که بايد ميان آنها جمع کرد. وجه اين جمع و عمل به هر دو نيز آن است که در قلمرو هدايت تفکيک کنيم و شريعت را از اصحاب و طريقت را از اهل بيت بگيريم.

پاسخ

اولا: حديث «اصحابی کالنجوم» از نظر سند مورد نقد جدی حتی از سوی عالمان اهل سنت قرار گرفته است.[1] که اين افراد از آن جمله است: احمد بن حنبل، ابوبکر بزار، ابن عدی، ابوالحسن دارقطنی، ابن حزم، ابوبکر بيهقی، ابن عبد البرّ، ابن عساکر، شمس الدين ذهبی، ابن قيم جوزی، ابن حجر عسقلانی، شمس الدين سهاوی مصری،‌جلال الدين سيوطی، ملا علی قاری، شهاب الدين خفاجی و قاضی شوکانی. بنابراين اين حديث سند معتبری نداشته و نمی تواند مستند قرار گيرد .

ثانيا دلالت اين حديث نيز مخدوش است به اين بيان که سوال می شود از جهت دلالت اوليه مخاطب اين حديث کيست؟ چند وجه می توان بيان کرد:

الف) اگر گفته شود مخاطب حديث، همه اصحاب پيامبر (ص) است زيرا کلمه اصحاب بر همه آنان اطلاق می شود، اين معنا صحيح نيست زيرا معنا ندارد هر کسی مقتدای خودش باشد و به خودش اقتدا کند. در پاسخ اين نقد ممکن است گفته شود حديث انصراف از اين وجه دارد زيرا واضح البطلان است. اما اهل سنت از اين حديث بر عدالت همه صحابه استناد کرده و گفته اند لازم نيست برای وثاقت آنها تحقيق کنيم بلکه هر کدام از آنها توسط پيامبر با اين حديث توثيق شده اند.

ب) معنای ديگر حديث آن است که هر کدام از صحابی به صحابی ديگر مراجعه کند. مثلا عبدالله بن مسعود به ابی بن کعب رجوع کند. اما اين وجه نيز پذيرفته شده نيست زيرا سوال می کنيم: اگر اين دو صحابی در مساله ای اختلاف داشتند، چه بايد بکنند؟ بايد به ابی بن کعب گفته شود دست از ديدگاه خود بردار و به عبدالله بن مسعود اقتدا کن (در اينجا ديگر بحث اختيار نيست بلکه مساله هدايت و وجوب تبعيت است). به عبدالله بن مسعود نيز بايد گفته شود شما نيز نظر خود را کنار گذار و از ابی بن کعب تبعيت کن زيرا وی نمی تواند جمع بين متناقضين کند. اکنون سوال می شود اگر رأی فرد برای ديگری حجت باشد چرا برای خودش حجت نباشد؟

چند نکته:

1. صحيح نيست گفته شود خطاب در آيه شامل خود صحابه نمی شود، زيرا خطابات شرعيه همه مومنين را شامل می شود خصوصا در اين روايت که عنوان صحابه نيز آمده است و لذا مخاطب اين روايت در مرحله اول صحابه است و چون صحابه بما هم مومنين، مورد خطاب اين حديث هستند، شامل ديگران نيز می شود. اين مطلب در مورد خطابات قرآن مانند ﴿يا ايها الذين آمنوا﴾ نيز وارد است که مومنين صدر اول را شامل شده و بر ديگران نيز منطبق می گردد.

2. وقتی عبارتی اطلاق داشته باشد اما عقل می گويد اين اطلاق نمی تواند مراد باشد در اين صورت آن اطلاق توسط عقل تقيد می خورد. در اين جا نيز هر چند عبارت اصحابی اطلاق دارد اما عقل اين اطلاق را منع می کند.

3. مراد از صحابه پيامبر کسانی هستند که پيامبر اکرم (ص) را درک کرده يا ديده باشد و به او ايمان آورده و به همين حال از دنيا رفته باشد.

ج) وجه ديگر آن است که برخی از صحابه که ويژگی خاصی دارند مورد نظر حضرت باشد . توضيح اينکه صحابه پيامبر دو گونه بودند: برخی اهل علم و برخی عوام بودند. در اين روايت پيامبر اکرم (ص) خواسته تا صحابی عادی و عوام به اهل علم اقتدا کنند.

اين مطلب از اين نظر درست است و اشکال دو وجه قبلی را ندارد اما اشکالات ديگری دارد که از اين قرار است:

1. آنگاه که ميان چند نفر از صحابی اهل نظر اختلافی در حد تعارض رخ دهد، مردم به چه کسی اقتدا کرده و کدام را برگزينند؟ مثلا در مورد جنگ های جمل و صفين که ميان گروه هايی از صحابه رخ داد و در هر طرف افراد شاخص و مشهوری از صحابه بودند، کدام حق و از کدام بايد تبعيت کرد؟ آيا طبق اين حديث هم کسانی که زير پرچم طلعه و زبير بودند و هم کسانی که زير پرچم علی بن ابيطالب(ع) بودند همه اهل بهشت بودند؟

2. پيامبر اکرم(ص) در جريان شهادت عمار ياسر فرمودند: گروه باغی ايشان را می کشد، طبق اين حديث آن گروهی که باعث قتل عمار شدند، گروه باغی شمرده شده اند.

3. گروهی که با حضرت اميرالمومنين (ع) می جنگيدند اهل بغی بودند زيرا آن حضرت خواه بر اساس نص و خواه بيعت، امام بر حق مسلمين بودند و هر کسی بر عليه امام مسلمين شورش کند اهل بغی خواهد بود.

4. قرآن کريم می فرمايد: ﴿وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‌ فَقاتِلُوا الَّتی‌ تَبْغی‌ حَتَّى تَفی‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّه[2] هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهيد؛ و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد.

5. در احاديث نيز ارتداد و انحراف برخی صحابه بيان شده است. از جمله در صحيح بخاری در چند جا آمده است وقتی برخی صحابی را به سمت جهنم می برند، پيامبر اکرم (ص) آنها را ديده می فرمايد: آنها را کجا می بريد اينها اصحاب من اند. خطاب می شود که شما نبوديد که کارهای ناشايستی که انجام داده و به قهقرا رفتند را ببينيد. همچنين در مورد برخی از صحابه در روايات از افراد برجسته ای که حتی اهل بيعت رضوان بودند نام برده شده که به قهقرا برگشتند.[3] حال آيا می توان گفت اينان مشعل هدايت بودند؟

وجه جمع

اما چگونه می توان ميان اين دو دسته از صحابه جمع کرد؟ با غمض عين از سند حديث اقتدا، از جهت دلالت نيز قابل پذيرش نيست مگر اينکه بگوييم با توجه به قرائن موجود در ساير روايات، مراد از «اصحابی»، اهل بيت پيامبر هستند، يعنی حضرت اميرالمومنين و امام حسن و امام حسين و حضرت زهرا (عليهم السلام) که هم عنوان اهل بيت و هم عنوان صحابی پيامبر را داشتند.

اين شواهد و قرائن از اين قرار است:

1. احاديث ثقلين، سفينه، کساء و ساير احاديثی که مردم را به اهل بيت (ع) ارجاع می دهد.

2. ناصرالدين آلبانی -که از معاصرين به نام با گرايش سلفی گری است- در يک نقل، حديث اقتدا را با عبارت «اهل بيتی کالنجوم» نقل کرده است.[4] در کتاب «نفحات الازهار»[5] نيز اين حديث به نقل از يکی از صحابه با تعبير اهل بيتی آمده است.

3. در احاديث امان که پيامبر اکرم (ص) فرمود: «النجوم امان لاهل الارض و اهل بيتی امان لاهل الارض»، اهل بيت(ع) به نجوم تشبيه شده است، يعنی همان طور که نجوم، امان اهل زمين از گمراهی هستند، اهل بيت نيز نقش آن نجوم را دارند.

حاصل آنکه اگر بخواهيم حديث اقتدا را قبول کرده و با احاديث ديگر جمع کنيم، بايد گفت که مراد از اصحابی، اهل بيت خاص پيامبر اکرم (ص) است.

اشکال سوم

ابن تيميه در اشکالی بر حديث سفينه گفته است: مقصود از اهل بيت در اين حديث، اجماع مجموع آنان است، يعنی در اين حديث پيامبر می فرمايد: اگر اهل بيت من اجماع کردند، اجماع آنان مانند کشتی نوح است. اين احتمال ديگری است که در مقابل احتمال شما قرار دارد و با آمدن آن، استدلال شما بر اين حديث بر امامت اهل بيت خاص و امامت اميرالمومنين (ع) کما اينکه علامه حلی استدلال کرده باطل خواهد بود. علاوه بر اينکه اگر فرض کنيم اجماع اهل بيت بر امامت اميرالمومنين (ع)‌ شکل گرفته با اجماع امت که قوی تر است در تعارض است.[6]

پاسخ

1. وقتی در کلام دو احتمال وجود داشته باشد، اگر يک طرف دارای دليل باشد، مرجح خواهد داشت و آن احتمال پذيرفته می شود اما اگر آن دو احتمال برابر باشند، کلام مجمل بوده و ديگر نمی توان توسط آن استدلال کرد. در اينجا نيز با توجه با احاديث فراوان ديگر، مراد از اهل بيت، اهل بيت خاص است که در ميان مسلمين معهود بوده و همان اهل کساء است. و اين فهم عقلايی است که از کنار هم قرار دادن کلام پيامبر به دست می آيد.

2. اگر مراد از اهل بيت در اين حديث معنای عام آن باشد، پذيرفته شده نيست زيرا آنان در بسياری از موارد با هم اختلاف داشتند. اين در حالی است که پيامبر اکرم (ص) با اين احاديث می خواستند امت اسلامی را راهنمای کرده و شاخص و مشعلی برای آنها در مسائل اختلافی قرار دهند تا راه را از چاه تشخيص دهند. بنابراين اگر مراد عام اهل بيت باشد، شاخص در حديث ناقص و ناتمام خواهد بود و اين خلاف مفاد حديث است که اهل بيت را همچون کشتی نجات دانسته است.

نکته ديگر اينکه آن مقدار مسائل اجماعی که در ميان آنها بوده، جواب گوی هدايت گری امت نيست. همين مساله در مورد اجماع صحابه نيز وارد است زيرا آنان در مسائل کمی اجماع داشته و در بسياری موارد اختلاف داشتند. و لذا چگونه می توان از مسائل اجماعی به عنوان راهنمای امت اسلامی در همه دوره ها ياد کرد؟

اشکال چهارم

گفته شده ما اين حديث و مفاد آن را می پذيريم اما پيرو واقعی اهل بيت(ع)، اهل سنت اند نه شما، زيرا امامان مذهب اهل سنت، علم را از اهل بيت گرفته اند. ما هستيم که به همه اهل بيت بدون هيچ تبعيضی اظهار محبت می کنيم در حالی که شما شيعيان بين اهل بيت تبعيض قائل شده ايد. عبدالعزيز دهلوی در دو جا اين مطلب را بيان کرده است. در يک جا می گويد: «فإنا نسلم أن أتباع أهل البيت ناجون، وأن مقلديهم هم المصيبون، ... بل الحق الحقيق بالقبول أن أهل السنة هم أتباع بيت الرسول، وهم السالكون طريقتهم والمجيبون دعوتهم، والأئمة الأطهار كانوا على ما عليه أهل السنة الأخيار، كيف لا وأبو حنيفة ومالك وغيرهما من العلماء الأعلام، قد أخذوا العلم عن أولئك الأئمة العظام»[7] وی در اين کلام مدلول حديث سفينه را قبول کرده و می گويد: ما قبول داريم که پيروان اهل بيت، فرقه ناجيه هستند و هر کس که از اهل بيت پيروی و تقليد کند، راه صواب را پيموده است. اما اين اهل سنت هستند که اتباع اهل بيت هستند. آنان هستند که طريق اهل بيت را سلوک کرده و دعوت آنان را اجابت می کنند. چگونه اين گونه نباشد در حالی که ابوحنيفه و مالک و غير اين دو از علمای اعلام اهل سنت، علم را از ائمه اطهار به جهت سالها شاگردی آنها گرفته اند.

وی در جايی ديگر که حديث سفينه را بحث کرده می گويد: «لا يدل حديث «مثل أهل بيتی فيكم مثل سفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلف عنها غرق» إلا على أن الفلاح والهداية منوطان بمحبتهم و مربوطان باتباعهم و التخلف عن محبتهم و أتباعهم موجب الهلاك. وهذا المعنى بفضل الله تعالى مختص بأهل السنة، لأنهم هم المتمسكون بحبل وداد جميع أهل البيت، ... بخلاف الشيعة لأنهم ما من فرقة منهم إلا وهی لا تحب جميع أهل البيت، بل يحبون طائفة ويبغضون أخرى»[8] اين حديث دلالت می کند که هدايت و رستگاری منوط به محبت اهل بيت و تبعيت از آنها است، و هر کس از آنان تخلف کند هلاک خواهد شد، و اين معنا به فضل خدای متعال مختص به اهل سنت است، زيرا آنها مودت خود را تقسيم نکرده و شامل همه اهل بيت نموده اند در حالی که شيعه به همه اهل بيت به معنای عام محبت ندارند.

پاسخ

اين سخن بسيار ضعيف و عجيب است. خدا رحمت کند آيت الله ستوده را؛ ايشان در مسجد امام حسن عسکری(ع) رسائل و مکاسب تدريس می فرمودند. ايشان با اينکه مسن بودند اما سه ساعت يک جا نشسته و تدريس می نمودند و نه تنها خسته نمی شدند بلکه طلاب را نيز به نشاط می آوردند. يک موقع در طنزی نقل کردند: در اصفهان ممنوع کرده بودند که کسی باروت را در بار خود حمل کند. يک نفر باروت بار کرده و می خواست از شهر خارج شود. مأمورها جلوی او را گرفته و سوال کردند بار تو چيست؟ می گويد: سياه دانه . وقتی بار او را تفتيش کردند فهميدند باروت حمل کرده است. به او گفتند بنده خدا اين که اين باروت است؟ گفت: نه سياه دانه است. هر چه گفتند قبول نکرد. لذا مقداری از آن را در کف دست وی ريخته و آتش زدند. وقتی آتش گرفت، گفت ديديد گفتم سياه دانه است!!! حال آقای دهلوی هم می گويد ديديد گفتم ما پيرو اهل بيت هستيم.

روشن است که صرف مودت اهل بيت نشانه پيروی و تمسک به آنان نيست بلکه بايد تبعيت از آنان نيز صورت گيرد. چگونه می توان گفت ابوحنيفه پيرو امام صادق (ع) است در حالی که وی در آراء زيادی با آن حضرت اختلاف داشتند؟ حتی گاه امام با ايشان مناظره می نمودند. مرحبا به شاگردی که پيرو استاد خود باشد و الا چه پيروی معنا دارد. بحث شيخ سليم نيز در «المراجعات» با مرحوم شرف الدين همين است که می گفت چرا شما شيعيان مانند ما اهل سنت در عقايد پيرو اهل ابوالحسن اشعری و در فقه پيرو آن چهار امام مذهب نيستيد.

بحث درباره حديث سفينه در اينجا پايان يافت . انشاء الله در جلسه آينده به ادامه بحث می پردازيم .


[1] ر.ک الرسائل العشر، آیت الله میلانی، ص17-47 . ایشان به صورت مفصل به نقد سند و دلالت این روایت پرداخته اند .
[3] ر.ک کتابهای «فسالوا اهل الذکر» و «کونوا مع الصادیق»، دکتر تیجانی ؛ و نیز ر.ک امامت در بینش اسلامی، حضرت استاد ربانی گلپایگانی، ص366 به بعد.
[4] سلسله الاحادیث الضعیفه، ناصر الدین آلبانی، ج1، ص152، (1412 ق).
[5] نفحات الازهار، آیت الله میلانی، ج4، ص303- 305. ایشان در جلد اول و دوم و سوم به حدیث ثقلین و در این جلد به حدیث سفینه پرداخته اند .
[6] منهاج السنه، ابن تیمیه، ج7، ص396.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo