< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه دهم کتاب المراجعات

در جلسات قبل بيان شد که مرحوم شرف الدين احاديثی را در جواب نامه شيخ سليم بيان داشتند که دلالت بر لزوم پيروی از مذهب اهل بيت (ع)‌ داشت. در پايان، مرحوم شرف الدين فرمودند: مضامين رواياتی که در اين زمينه آمده متواتر است و لذا اگر برخی از اين روايت از جهت سند دارای مشکلی باشد،‌ به اين خاطر جبران خواهد شد « و مضامين هذه الأحاديث كلها متواترة و لا سيما من طريق العترة الطاهرة»[1]

ابومريم اعظمی، نويسنده کتاب «الحجج الدامغات» در اين جا دو اشکال وارد کرده که در ادامه به بررسی و نقد آن ها می پردازيم.

 

اشکال اول

وی درباره حديث «لا يحبنا إلّا مؤمن تقی، و لا يبغضنا إلا منافق شقی‌» گفته است: «لايعرف له اسناد حتی ينظر فيه و يتحقق من صحته و ثبوته فمثل هذا لايحتج به من له ادنی مستوی من علم. هذا فضلا عن أن معناه صحيح لانازع فيه من جهه وجوب محبه النبی (ص) و اهل البيت، و أن محبتهم من لوازم الايمان و أن بغضهم دلاله علی النفاق، لکن المحبه المقصوده لاشک هی المحبه الشرعيه التی تعنی عدم الغلوبهم و رفعهم الی ما لايجوز، فان هذا ممتنع ان يقال عن صاحبه مومن تقی کما هو واضح. فما افسد هذا الاستدلال علی افضليتهم و وجوب تقديمهم علی من سواهم!».[2]

وی می گويد: اولا اين حديث، سند شناخته شده ای ندارد تا ببينيم صحيح است يا نه؛ کسی که کمترين مرتبه از علم را داشته باشد به اين حديث احتجاج نمی کند. ثانيا: ما از نظر معنا اين حديث را قبول داريم و نزاعی در لزوم محبت به پيامبر و اهل بيت او نداريم و محبت آنها را از لوازم ايمان و بغض آن ها را دليل بر نفاق می دانيم، اما آن محبتی که ملاک ايمان است، محبت شرعی است که به مرز غلو نمی رسد و مقام آنها را تا حدی بالا نمی برد که جايز نيست. حال ببينيد چقدر اين استدلال فاسد است که برای اثبات افضليت اهل بيت از آن استفاده شده است.

نقد و ارزيابی

1. راجع به سند اين حديث، خواه سند آن شناخته شده باشد يا نه و يا معتبر باشد يا نه، شکی نيست که مضمون آن - همان طور که خود مستشکل نيز به آن اعتراف کرده - معتبر است. اين مضمون هم در روايات صحيح و هم روايات متواتر فراوانی بيان شده است. با توجه با اين مطلب، ديگر بيان اشکالی که وی نموده، سخنی عالمانه نيست. وقتی خود وی مضمون آن را قبول دادد ديگر چه اشکالی ايجاد می شود تا لازم بيايد از چنين تعابير سخيف و نادرستی در مورد مرحوم شرف الدين استفاده شود!؟

علاوه بر اينکه مرحوم شرف الدين در اينجا می فرمايد: مضامين اين احاديث متواتر است. روش ايشان در استدلال به نصوص، آن است که خود را معطل اعتبار سنجی تک تک آنها نمی کند، بلکه چون مضمون آنها متواتر است، همين امر را نشانه صدور قطعی آنها می داند. اين اشکال مستشکل نشان می دهد که وی مسير انصاف را طی نکرده و خواسته عقده گشايی کند.

2. از نظر دلالت – همان طور که قبلا گفته شد- بعضی از اين روايات اين ويژگی را دارد که در آنها محبت اهل بيت (ع) ‌با محبت پيامبر با يک تعبير آمده است. در اين حديث نيز تعبير «لا يحبنا» آمده است. اکنون می گوييم وقتی محبت به پيامبر اکرم (ص) نسبت داده شده، مراد محبتی است که با وجوب اطاعت از ايشان همراه است ﴿النَّبِی أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم‌﴾[3] . يعنی محبتی مورد نظر اين احاديث است که مناسب شأن آن حضرت باشد. حال همين محبت، به اهل بيت (ع) نيز در يک عبارت نسبت داده شده است. اگر اين نسبت توسط عطف نيز بيان می شد همين مطلب را می رساند، زيرا عاطف و معطوف در حکم، اشتراک دارند، اما تعبيری که در اينجا آمده بالاتر از عطف است، بنابراين استدلال مرحوم شرف الدين تام است.

همين مطلب را فرزدق نيز که فردی اديب و اهل فن است و مدلول کلمات را بهتر می فهمد در شعر خود بيان کرده است. او در کنار محبت، مساله امامت اهل بيت را ذکر کرده و گفته است همان طور که محبت پيامبر(ص) با امامت ايشان همراه است، محبت اهل بيت (ع) نيز با زعامت و امامت آنها همراه است. «إن عدّ أهل التقى كانوا أئمتهم . . . أو قيل من خير أهل الأرض قيل هم‌»

نکته ديگر اينکه فرزدق شعر خويش را در ميان جمع گفته است و نقل نشده که کسی با وی در آن مجلس يا بعدها مخالفتی کرده باشد، و اين مطلب گويای آن است که فهم وی با تشخيص مخاطبين هماهنگ بوده است. گفته نشود که وی در شعر به مساله تخيل پرداخته است، زيرا کلام وی در اينجا منظوم است و آن جنبه تخيل آميز بودن اشعار را ندارد. همانند اين اشعار منظوم می توان از منظومه حاجی سيزواری ياد کرد.

 

اشکال دوم:

ابومريم اعظمی در اشکال ديگری بر اين عبارت مرحوم شرف الدين «و مضامين هذه الأحاديث كلها متواترة» گفته است: «کلامه هذا و حکمه علی تلک الاحاديث يدل علی جهله بحال ما ساقه من تلک الاحاديث و الآثار ، بل جهله بعلم الحديث و الاسانيد عموما، و انه من ابعد الناس علی هذا العلم الشريف ، و اقلهم خطا فيه... و لا اظن احدا منصفا ينظر فی حال ما ساقه من الاحاديث و الاثار کما بيناها و يشک فی حکمنا هذا عليه».[4]

وی می گويد: اين حرفی که علامه در اينجا زده است دلالت می کند که وی نسبت به احاديثی که نقل کرده جاهل است، بلکه نشان می دهد وی هيچ اطلاعی از علم حديث نداشته و از همه افراد نسبت به اين علم شريف دورتر است و بيشترين خطا را داشته است. من گمان ندارم هيچ انسان منصفی که در اين احاديث نظر کرده باشد، در اين نمره های منفی که من داده ام شک کند.

نقد و ارزيابی

مستشکل در اينجا متاسفانه ادب علمی را کنار گذاشته و از کلمات زشتی نسبت به مرحوم علامه استفاده کرده است. وقتی حجت فرد به فحاشی برسد بايد فاتحه علم را خواند! از وی سوال می کنيم حاصل نقدهای شما به احاديثی که مرحوم شرف الدين بيان داشته چيست؟ وی سه نقد آورده است:

1. دسته ای از احاديث را مرسل و بدون سند دانسته است؛

2. دسته ای ديگر از احاديث که سند داشته را ضعيف دانسته است؛

3. دسته ای ديگر از احاديث را صحيح و معتبر دانسته است.

اکنون می گوييم: اولا در مورد اين احاديث بحث شد و ثابت شد که وجوه ضعفی که برای آنها بيان شده نادرست است. ثانيا خود وی برخی از اين احاديث را پذيرفته است و لذا حکم کلی که در اينجا کرده با سخنان خود وی ناسازگار است. ثالثا نقد وی وقتی وارد است که مرحوم شرف الدين گفته باشد همه اين احاديث متواتر است، در حالی که ايشان چنين ادعايی نکرده است بلکه فرموده مضامين اين احاديث خصوصا آنچه از طريق اهل بيت (ع) رسيده است متواتر است.

اگر مستشکل - همان طور که خود خواسته - جانب انصاف را رعايت می کرد و به کتاب خودشان رجوع می کرد می ديد که سخن مرحوم شرف الدين کاملا درست است و احاديث فراوانی با اين مضامين در کتب آنها آمده است. از باب نمونه می توان از اين کتاب ها نام برد که فصولی را به فضايل اهل بيت پرداخته اند:

«شواهد التنزيل»، حاکم حسکانی؛ «فرائد السمطين»، جوينی خراسانی؛ «مطالب السئول»، محمد بن طلحه شافعی؛ «الفصول المهمه»، ابن صباغ مالکی ؛ «ينابيع الموده»، ‌قندوزی حنفی .

بنابراين، مستشکل اگر واقعا می خواست از روی انصاف سخن بگويد، بايد همان مطلبی را می گفت که مرحوم شرف الدين فرموده است. وی در اين اشکال ادعايی را به مرحوم شرف الدين نسبت داده که اصلا ايشان ادعا نکرده است.

رابعا شيخ سليم بشری می توانست بر اين احاديث انتقادی وارد کند در حالی که وی اين کار را نکرده است و اين نشان از آن دارد که حجيت اين احاديث نزد وی تام بوده است. لازمه کلام مستشکل اين است که شيخ سليم در نمره های منفی که وی داده شده پايين تر باشد.

دو گونه ارجاع به کتب علما

مرحوم شرف الدين، اين احاديث را به کتب علمای اهل سنت استناد داده و اين امر شيوه ای صحيح است. توضيح اينکه استناد به کتاب های علما دو گونه است: برخی از اين کتاب ها در صدد نقل مطالب بوده و مسائل تاريخی و روايات را جمع آوری کرده اند. روشن است که ذکر روايتی در اين کتب دليل بر صحت آنها نيست. کتاب های تاريخی و برخی جوامع روايی اين گونه است. دسته ديگر از کتب به گونه ای است که مسائل فقهی و يا عقيدتی و مانند آن را بيان کرده اند. در اين کتب اگر رواياتی نزد نويسنده سند نداشته و يا معتبر نبوده باشد مورد احتجاج قرار نگرفته است. خصوصا در مورد کتاب هايی که در زمينه عقايد نوشته شده است که ديگر مساله احتياط در مورد آنها مطرح نيست. مثلا ابن حجر مکی که فردی معتبر و صاحب نظر است، کتاب «الصواعق المحرقه» را بر اساس عقيده خويش نوشته است و يا قاضی عياض کتاب «الشفاء بتعريف حقوق المصطفی» را در جهت اثبات حقوق پيامبر اکرم (ص) نوشته است. اگر اينان در اين کتاب ها روايتی را نقل کرده باشند معلوم می شود که از نظر آنان حجيتش تمام بوده است.

نکته ديگر اينکه در ميان اهل سنت در مورد برخورد با احاديث، منهج های مختلفی وجود دارد: برخی سخت گيرتر بوده و برخی راحت تر با احاديث برخورد کرده اند. همان طور که در ميان عالمان شيعه نيز اين منهج ها وجود دارد. اما سفلی ها همواره نسبت به سند احاديث سخت گيری خاصی داشته اند .

 

بحث صلوات در پيامبر و آل او در نماز

مرحوم شرف الدين در ادامه مراجعه خويش می فرمايد: « و حسبنا فی إيثارهم على من سواهم، إيثار اللّه عزّ و جلّ إيّاهم، حتى جعل الصلاة عليهم جزءا من الصلاة المفروضة على جميع عباده، فلا تصحّ بدونها صلاة أحد من العالمين، صدّيقا كان أو فاروقا أو ذا نور أو نورين أو أنوار، بل لا بدّ لكل من عبد اللّه بفرائضه، أن يعبده فی أثنائها بالصلاة عليهم‌ كما يعبده بالشهادتين، و هذه منزلة عنت لها وجوه الامة، و خشعت أمامها أبصار من ذكرتم من الأئمة، قال الإمام الشافعی رضى اللّه عنه:

يا أهل بيت رسول اللّه حبّكم . . . فرض من اللّه فی القرآن أنزله‌

كفاكم من عظيم الفضل أنكم . . . من لم يصلّ عليكم لا صلاة له»[5]

در باره ذکر صلوات بر پيامبر و آل او (عليم السلام) در نمازها سه مطلب بايد مورد بررسی قرار گيرد:

1. آيا صلوات بر پيامبر و آل او در تشهد نماز به صورت واجب است يا مستحب؟ آيا مساله وجوب يا استحباب آن در ميان عالمان اختلافی است يا مورد اتفاق نظر است؟ کلام مرحوم شرف الدين به گونه ای است که بيان می دارد همه در اين مساله هم عقيده اند.

2. چه ذکر صلوات در نماز را واجب بدانيم و چه مستحب، آيا اين مساله دلالت بر افضليت آنها می کند يا تنها فضيلتی را برای آنها ثابت می کند؟ مرحوم شرف الدين مدعی است که اين مطلب دلالت بر افضليت آنها بر سايرين دارد.

3. مراد از اهل بيت چه کسانی است؟ آيا اهل بيت شامل ازواج پيامبر(ص) نيز می شود؟ آيا همه بستگان نسبی و سببی ايشان را شامل می شود و يا عده خاصی را در بر می گيرد؟ اگر مراد، عده ای خاص است، دليل اين امر چيست؟ مرحوم شرف الدين مدعی است که افراد خاصی مورد نظر است و اين مطلب دليل بر وجوب تبعيت از آنها دارد. انشاءالله در جلسه آينده اين سه مساله پيگيری می شود.


[2] الحجج الدامغات لنقد کتاب المراجعات، ابو مریم اعظمی، ص79-80، ط: دارالصدیق.
[4] الحجج الدامغات لنقد کتاب المراجعات، ابو مریم اعظمی، ص79، ط: دارالصدیق.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo