< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه دهم کتاب المراجعات

موضوع بحث بررسی آيه صلوات و احاديث ذيل آن بود. بعد از اينکه ثابت شد اين آيه بيان گر فضيلت ويژه ای برای پيامبر اکرم (ص) و آل ايشان است، اکنون به اين بحث می پردازيم که مقصود از آل در اين احاديث کيست؟ آيا همه منسوبين پيامبر را شامل می شوند، يا افراد خاصی مورد نظر است؟

 

تفاوت کلمه «آل» و «اهل»

در ابتدا بايد دانست که اين دو کلمه هر چند مشابه هم هستند و کلمه آل از کلمه اهل گرفته شده است، اما تفاوت هايی با هم دارند. در ادامه به سخن برخی لغويون و مفسرين اشاره می شود:

1. راغب اصفهانی در اين باره می گويد: «آل»، مقلوب لفظى «أهل» و تصغيرش «أُهَيْل» است. کلمه آل اولا اختصاص به ذوالعقول دارد؛ ثانيا در مورد افراد شناخته شده بکار می رود مثلا گفته می شود آل فلان اما گفته نمی شود آل رجل که نکره است. يا آل زمان و آل قوم و يا آل مکان گفته نمی شود در صورتی که اهل زمان و اهل قوم و اهل مثلا خراسان استعمال می شود. کلمه آل در مورد افرادی به کار می رود که شاخص باشند اعم از اينکه در جنبه مثبت باشند مانند آل الله و آل محمد (ص) و يا در جهت منفی مانند آل فرعون و آل سفيان. بنابراين، وقتی کلمه آل به پيامبر نسبت داده شده است، به معنای همه اهل ايشان نيست، بلکه افراد خاصی از آنان مورد نظر است.[1]

2. ابن منظور در «لسان العرب» می گويد: «يخصون بالآل الأَشرفَ الأَخصَّ دون الشائع الأَعم حتى لا يقال إِلا فی نحو قولهم: القُرَّاء آلُ الله، و قولهم: اللهمَّ صلِّ على محمد و على آل محمد، و قال رجل مؤمن من آل فرعون‌»[2] مراد از آل همه بستگان فرد نيست بلکه افراد خاصی مورد نظر است مانند اينکه گفته می شود آل الله و آل محمد (ص).

3. صاحب کتاب «الفروغ اللغويه» نيز به همين تفاوت ميان آل و اهل اشاره کرده است.[3]

4. مرحوم طبرسی در «مجمع البيان» نيز در اين باره می فرمايد: «و الفرق بين الآل و الأهل أن الأهل أعم منه يقال أهل البصرة و لا يقال آل البصرة و يقال آل الرجل: قومه و كل من يؤول إليه بنسب أو قرابة. مأخوذ من الأول و هو الرجوع و أهله كل من يضمه بيته‌».[4] فرق بين آل و اهل اين است که اهل، عام بوده و مثلا گفته می شود اهل بصره اما آل بصره اطلاق نمی شود. وقتی گفته می شود آل رجل مراد قوم او و کسانی هستند که از نظر نسبت به او بر می گردند. کلمه آل از ريشه «اول» است که به معنای رجوع و بازگشت است.

ما معتقديم که مصداق آل در روايات صلوات، اهل کساء و ائمه اطهار (ع) هستند. برای اثبات اين مطلب دو نکته بايد روشن شود:

    1. اثبات اينکه اين روايات دلالت بر عصمت آل پيامبر دارند؛

    2. مصداق معصومين را از روايات استفاده کنيم .

 

دلالت روايات صلوات بر افضليت آل محمد (ص)

قبلا گفته شد که اشتراک حکمی که در اين روايات برای پيامبر (ص)‌ و آل ايشان بکار رفته است از مساله عطف بالاتر است، زيرا وقتی از پيامبر اکرم (ص) سوال شد: چگونه بر شما صلوات بفرستيم، فرمودند: «قولوا اللهمّ صلّ علی محمّد و علی آل محمّد». مدلول روشن اين فرمايش پيامبر - که در احاديث فراوان و در منابع معتبر و صحاح اهل سنت آمد است – اين است که همان ملاکی که پيامبر را شايسته اين صلوات ويژه کرده است، در مورد آل ايشان نيز وجود دارد. به همين خاطر آن حضرت فرمود: اگر نام آنان در صلوات برده نشود در حقيقت بر من صلوات فرستاده نشده است.

تعجب است که اهل سنت در مباحث نظری و کتب خويش صلوات بر پيامبر و آل او را آورده و اهميت آن را بيان کرده اند، اما در مقام عمل وقتی صلوات می فرستند آن را ابتر و بدون آل به کار می برند! اين در حالی است که در روايات از ذکر صلوات بدون نام آل نهی شده است. شايد بگويند ذکر آل در صلوات شعار شيعه شده است و ما می خواهيم از آنها احتراز کنيم، اما روشن است که با اين همه تاکيد پيامبر، اين توجيهی غير قابل قبول است.

بنابراين، بر اساس روايات صلوات بدست می آيد که آل پيامبر، از ويژگی کمالی پيامبر البته با حفظ مراتب برخوردارند، به اين معنا که مرتبه اعلای آن مختص پيامبر(ص) و مرتبه پايين، از آن آل النبی (ع) است. طبق اين بيان ديگر اشکال برتر بودن پيامبر نسبت به ديگران وارد نمی باشد.

 

دلالت روايات صلوات بر عصمت آل محمد (ص)

تا اينجا ثابت شد که آل النبی در کمال پيامبر که وی را شايسته دريافت صلوات ويژه الهی نموده است مشارکت دارند. اکنون می گوييم يکی از ويژگی های کمالی پيامبر که باعث دريافت اين لطف ويژه الهی شده ، عصمت ايشان است. در آيه شريفه حکم بر عنوان نبوت رفته است «يصلون علی النبی» و تعليق حکم به وصف مشعر به عليت است. يکی از شاخصه های نبوت، مساله عصمت است. حال وقتی آل ايشان نيز در اين ملاک با حفظ مراتب با پيامبر(ص) شريک هستند به اين معنا است که آنان نيز دارای کمالی هستند که سر منشا عصمت آنان است.

مؤيد اين مطلب عبارت ذيل روايت است که در آن آمده است «کما صليت علی ابراهيم و آل ابراهيم». آل ابراهيم چه کسانی بودند که شايستگی دريافت صلوات خاص خداوند و ملائکه را يافته بودند؟ روشن است که مراد همه بستگان آن حضرت از همسر و فرزندان او نيستند، بلکه افراد خاصی مورد نظر است، زيرا بايد کسانی مورد نظر باشد که شايستگی دريافت صلوات الهی را داشته باشند. قرآن کريم در آيه ای ديگر ويژگی آل ابراهيم را اين گونه بيان نموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمين‌﴾[5] . در اين آيه ابتدا سخن از برگزيدن حضرت آدم (ع) ‌و حضرت نوح (ع) توسط خدای متعال آمده است و بعد بيان شده که ال ابراهيم و آل عمران نيز مورد انتخاب و اصطفای الهی قرار گرفته اند. به قرينه سياق آيه بدست می آيد که مراد از آل ابراهيم بايد کسانی باشند که در حد برگزيده شدن انبيايی مانند آدم(ع) و نوح (ع) باشند و آن کسانی است که دارای مقام عصمت باشند.

روايات صلوات، که آل ابراهيم در آن مشبه به واقع شده، بيان می دارد که همان ويژگی و حکم در مشبه نيز که آل النبی است وجود دارد. مفسرين اهل سنت و شيعه در اين باره گفته اند:

1. بيضاوی می گويد: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ بالرسالة والخصائص الروحانية والجسمانية، ولذلك قووا على ما لم يقو عليه غيرهم. لما أوجب طاعة الرسول و بين أنها الجالبة لمحبة الله عقب ذلك ببيان مناقبهم تحريضاً عليها، و به استدل على فضلهم على الملائكة، وَآلَ إِبْراهِيمَ، إسماعيل و إسحاق و أولادهما»[6] . خداوند حضرت آدم (ع) و حضرت نوح (ع) و آل ابراهيم و آل عمران را از ميان ديگران برگزيد و ملاک اين برگزيدگی، خصوصياتی در جسم و روح آنان بود. آنان چون دارای اين خصائص بودند توانمندی هايی داشتند که ديگران نداشتند. در آيات قبل مساله اطاعت از خداوند و انبياء الهی مطرح شده و بيان شده اگر می خواهيد محبت الهی شامل شما شود بايد از آنها اطاعت کنيد. به اين مطلب استدلال شده که آنان بر ملائکه هم برتری دارند.

2. فخر الدين رازی در اين باره می گويد: «اصْطَفى فِی اللُّغَةِ اخْتَارَ، فَمَعْنَى: اصْطَفَاهُمْ، أَی جَعَلَهُمْ صَفْوَةَ خَلْقِهِ، تَمْثِيلًا بِمَا يُشَاهَدُ مِنَ الشَّيْءِ الَّذِی يُصَفَّى وَيُنَقَّى مِنَ الْكُدُورَةِ، وَيُقَالُ عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ: صَفْوَةٌ، وَصُفْوَةٌ وَصِفْوَةٌ، وَنَظِيرُ هَذِهِ الْآيَةِ قَوْلُهُ لِمُوسَى ﴿إِنِّی اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِی﴾ [الْأَعْرَافِ: 144] وَقَالَ فِی إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ ﴿وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيار﴾ [ص: 47]

إِذَا عَرَفْتَ هَذَا فَنَقُولُ. فِی الْآيَةِ قَوْلَانِ الْأَوَّلُ: الْمَعْنَى أَنَّ اللَّهَ اصْطَفَى دِينَ آدَمَ وَدِينَ نُوحٍ فَيَكُونُ الِاصْطِفَاءُ رَاجِعًا إِلَى دِينِهِمْ وَشَرْعِهِمْ وَمِلَّتِهِمْ، وَيَكُونُ هَذَا الْمَعْنَى عَلَى تَقْدِيرِ حَذْفِ الْمُضَافِ وَالثَّانِی: أَنْ يَكُونَ الْمَعْنَى: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُمْ، أَی صَفَّاهُمْ مِنَ الصِّفَاتِ الذَّمِيمَةِ، وَزَيَّنَهُمْ بِالْخِصَالِ/ الْحَمِيدَةِ، »[7]

3. تفسير المنار، ج3، ص 288 – 289

4. صفوه التفاسير، ج1، ص 198

5. تفسير روح البيان، حقی، ج2، ص 24 – 25

6. تفاسير روح المعانی، تفسير مراغی

7. تفسير مجمع البيان، طبرسی، ج1، ص 433

8. تفسير الميزان

بنابراين، طبق نظر مفسرين، مراد از آل ابراهيم همه نزديکان ايشان نيست بلکه عده ای مورد نظر هستند که دارای توانمندی و ويژگی خاصی بوده و شايستگی انتخاب الهی را يافته اند. حال همين مطلب در مورد آل النبی نيز که صلوات ويژه الهی را دريافت می کنند و به آل ابراهيم تشبيه شده اند وجود دارد، يعنی در اينجا نيز افراد خاصی مورد نظر است.

 

درباره عصمت و قلمرو آن

يکی از شگردهای وهابيت اين است که خودشان را به عنوان سخن گوی اهل سنت معرفی می کنند و ما نيز گاهی ناخواسته همان حرف آنان را تکرار می کنيم. در حالی که آنان گروه قليلی هستند که با قدرت پول افراد زيادی را می کشند، با همين پول عضو سازمان ملل می شوند، مسجد می سازند، کتاب چاپ می کنند و امثال اين کارها را انجام می دهند. چندی قبل در چچن کنفرانسی تشکيل شد که می خواستند مذاهب اهل سنت را معرفی کنند. در اين همايش مشايخی از الازهر هم حضور داشتند. اما آنان وهابيت را به عنوان يک مذهب قبول نکرده و در قطعنامه پايانی اعلام کردند که وهابيت از اهل سنت نيست.

در مورد آياتی که توهم عدم عصمت پيامبر در آنها می رود، بزرگانی از اهل سنت همچون تفتازانی، امام الحرمين، باقلانی و غيره اين آيات را توجيه کرده اند . آنان در اين باره يک توجبه عام و يک توجيه تفصيلی دارند و همان سخنی را که ما در مورد ترک اولی انبيای ديگر بکار می بريم در مورد پيامبر اکرم (ص) گفته اند. آنان نوعا اين موارد را به قبل از نبوت و يا گناهان صغيره ارجاع می دهند، و يا می گويند اين تعابير از باب «اياک اعنی و اسمع يا جاره» است.

در مساله عصمت برخی از اهل سنت با ما همراه هستند. برخی عصمت را در قول و فعل و کبيره و صغيره می دانند اما آن را از بعد از بلوغ پيامبر می دانند. تفاوت ما با آنان در اين است که آنان بلوغ را بلوغ فقهی می دانند اما ما بلوغ را بلوغ فکری می دانيم که از حين ولادت برای معصومين شروع می شود. اين بلوغ در مهد ﴿وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ﴾[8] و در صبابت وجود دارد ﴿يا يَحْيى‌ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[9] . معتزله در باب عصمت معتقدند نبی بايد از همه منفرات به دور باشد اعم از اينکه اين منفرات مربوط به قبل از بلوغ وی باشد يا بعد از آن و اعم از اينکه مربوط به خود نبی باشد يا بستگان او. تنزه از منفرات در مورد انبياء را اشاعره نيز قبول دارند.

در معتمر هفتمی که در تهران برگزار شد، بنده هم مقاله ای نوشته و در آن جلسه حاضر شدم. يکی از مدعوين آن جا از علمای اهل سنت، و مفتی اعظم کشور عمان، شيخ احمد بن حمد الخليلی بود. وی مذهب اباضيه داشت. بعد از مراسم به سراغ ايشان رفته و عرض کردم: من روی مذاهب کار می کنم و راجع به مذهب شما منبعی در اختيار نداريم و در کتاب فرق نيز مطالب مشت پر کنی درباره مذهب شما نيامده است. اگر ممکن است برخی از منابع خود را در اختيار من قرار دهيد. وی که طليق اللسان بود فورا گفت: «ارجع الی الغلام و ائته العنوان». من هم آدرس را به همراه او دادم. بعد از مدتی يک وقت نامه ای از وزارت خارجه برايم آمده بود. ابتدا تعجب کردم اما وقتی آن را گشودم ديدم نامه از همان شيخ احمد الخليلی است. وی کتاب های خود را برای ما ارسال کرده بود. از جمله اين کتاب ها، سه جلد تفسير قرآن است که عنوان «جواهر التفسير» را دارد. وی در اين تفسير هر وقت از ائمه اطهار(ع) نام می برد با عليه السلام از آنها ياد می کند و اين نشان از محبت ايشان به اهل بيت(ع) دارد . وی در بحث عصمت بعد از بيان ديدگاه های مختلف عالمان اهل سنت، سخن فخر رازی را نقل می کند که می گويد: شيعيان معتقد به عصمت حداکثری از ابتدای ولادت انبياء تا انتها و در کبائر و صغائر و قول و فعل هستند. وی سپس می گويد: اين نظر بهترين ديدگاه در اين باره است، زيرا انتخاب انبيا توسط خدای متعال صورت گرفته است و روشن است که او جز بهترين ها را انتخاب نمی کند.


[1] المفرادات، راغب اصفهانی، ص30.
[3] الفروغ اللغویه، ص84.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo