< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيه تطهير و دلالت آن بر لزوم پيروی از اهل بيت(ع)

استدلال به آيه تطهير

موضوع بحث بررسی آياتی بود که درباره اهل بيت (ع)‌ آمده است. مرحوم شرف الدين در پاسخ شيخ سليم بشری که خواسته بود علاوه بر رواياتی که دلالت بر لزوم پيروی از اهل بيت دارد، آياتی نيز از قرآن کريم بيان کند، قريب به 60 آيه را مورد استناد قرار می دهند. از جمله اين آيات، آيه تطهير است که مرحوم شرف الدين توضيح آن را به کتاب «کلمه الغراء» ارجاع می دهند. بر آن شديم که به تفصيل به بررسی اين آيه بپردازيم.

مرحوم شرف الدين چهار وجه را بيان می کنند که دلالت دارد آيه تطهير اختصاص به اهل کساء دارد. اين چهار وجه از اين اقرار است:

 

وجه اول: عمل پيامبر در پوشش اهل بيت خويش توسط کساء

بعد از اينکه آيه تطهير نازل شد پيامبر اکرم (ص)‌، امام علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) را زير کسائی جمع کرده و آيه تطهير را در حق آنان تلاوت فرمود. اين کار پيامبر به اين کيفيت دلالت بر آن دارد که آيه شريفه مربوط به اهل کساء بوده و ديگران داخل در آن نيستند. آنچه آن حضرت انجام دادند يک کار عادی نبود بلکه در راستای ايفای نقش ابلاغ رسالت خويش بود. فهم متعارف اين است که آن حضرت می خواستند با اين عمل مصداق آيه را به خوبی مشخص کنند، علاوه بر اينکه آن حضرت اين عمل را درباره هيچ کس ديگری انجام ندادند.

 

وجه دوم: دعای پيامبر

پيامبر اکرم (ص)‌ علاوه بر قرار دادن اهل بيت (ع) زير کساء و تلاوت آيه تطهير،‌ در حق آنان دعا نيز نمودند به اين نحو که دستان مبارک را از زير کساء خارج کرده و به آسمان اشاره نمودند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل بيتی». آن حضرت با اين دعا اهل بيت خويش را مورد اشاره قرار داده و آيه را به صورت دعا در حق آنان خواندند.

هر چند ساختار اين دعا دلالت بر حصر ندارد اما با توجه به قرائنی که وجود دارد گويای حصر است. از جمله اين قرائن آن است که آن حضرت اين دعا را در حق کسی ديگری نفرمودند. ابوجعفر طحاوی در اين باره می گويد: «فَفِی هَذَا الْحَدِيثِ أَنَّ الْمُرَادِينَ بِمَا فِی هَذِهِ الْآيَةِ هُمْ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَعَلِی، وَفَاطِمَةُ، وَحَسَنٌ، وَحُسَيْنٌ »[1] . وی در عبارت ديگری می گويد: «أَنَّا قَدْ أَحَطْنَا عِلْمًا أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَمَّا دَعَا مَنْ دَعَا مِنْ أَهْلِهِ عِنْدَ نُزُولِهَا لَمْ يُبْقِ مِنْ أَهْلِهَا الْمُرَادِينَ فِيهَا أَحَدًا سِوَاهُمْ , وَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ اسْتَحَالَ أَنْ يُدْخِلَ مَعَهُمْ فِيمَا أُرِيدَتْ بِهِ سِوَاهُمْ»[2] ما علم کامل پيدا کرده ايم که وقتی آيه نازل شد و پيامبر اکرم (ص) آن ها را جمع کرد و در حق آنان دعا کرد، ديگر غير از اين ها کسی مقصود در آيه نيست. و اگر چنين است که اينان به اذن الهی اهل بيت هستند ديگر محال است کسانی بخواهند داخل در اين جمع شوند.

در جلسه گذشته دو نمونه از روايات حديث کساء نقل شد که يکی از واثله بن اسقع نقل شده بود و ديگری از ام سلمه بود که مسند احمد و ديگران آن را نقل کرده بودند. اما احاديثی که در اين باره نقل شده بسيار فراوان است تا جايی که نويسنده کتاب «الشواهد التزيل» در حدود 137 روايت در اين زمينه آورده است.

 

تکرار واقعه کساء

شواهد فراوانی گويای آن است که قضيه کساء به صورت مکرر واقع شده است. نويسنده کتاب «ذخائر العقبی» در اين باره می گويد: «و الظاهر أن هذا الفعل تكرر منه صلى الله عليه وسلم فی بيت ام سلمة يدل عليه اختلاف هيئة اجتماعهم وما جللهم به ودعائه لهم وجواب ام سلمة والمنع وقع من دخولها معهم فيما جللهم به»[3] . ظاهر اين است که پيامبر اکرم (ص) قضيه کساء را مکرر انجام دادند. اين قضيه غير از اينکه در خانه حضرت زهرا(س)، عايشه، زينب و ام سلمه واقع شده، در خانه ام سلمه نيز مکرر واقع شده است. وجه آن نيز نخست اختلاف نقل هيات اجتماع اهل کساء، و مختلف بودن دعاها و جواب ام سلمه است. کسائی نيز که با آن پوشانده شدند مختلف گزارش شده است، گاه گفته شده کساء خيبری بوده است. در نقلی ام سلمه می گويد آن کساء، زير انداز ما بود که چهار گوشه داشت و شب ها بر روی آن می خوابيديم. در بعضی از روايات آمده است که پارچه ای سياه بوده است.

اشکال و جواب

ممکن است گفته شده از واثله بن اسقع دو نقل آمده است. در يکی از نقل ها آمده است که وی می گويد من جريان را مشاهده می کردم، و بعد از پيامبر سوال کردم آيا من هم از اهل شما هستم؟ آن حضرت جواب مثبت دادند.[4] حال اگر واثله از اهل آن حضرت باشد، به طريق اولی ازواج النبی(ص) اهل ايشان به شمار می آيند.

با توجه به توضيحی درباره اطلاقات اهل بيت گفته شد پاسخ اين اشکال روشن است. گفته شد اهل بيت اطلاقات مختلفی دارد: الف و لام در «البيت» به جای مضاف اليه آمده است و آن مضاف اليه چند چيز می تواند باشد: اهل بيت السکنی، اهل بيت القبله، اهل بيت النسبه و اهل بيت النبوه. همان طور که گفته شد مراد از اهل بيت در آيه تطهير با توجه به قرائن و روايات فراوان، اهل بيت النبوه است. معنای بيت نبوت نيز خانه ای است که پيامبر پرور است، يعنی جنس کسانی که در آن هستند، جنس پيامبرانه است به اين معنا که اگر هم نبی نيستند مقام و منزلت انبياء را دارند. اين معنا با عصمت همراه است .

وقتی می خواهيم حديثی را معنا کنيم بايد آن را با توجه به احاديث ديگر معنا کرد. در باره اين نقل واثله نيز با توجه به ساير روايات و قرائن معلوم می شود که مراد از اهل بيت در آن، اهل بيت به معنای عام است. به اين معنا همه کسانی که پيرو و تابع آن حضرت بودند اهل بيت ايشان شناخته می شوند.

ابوجعفر طحاوی در اين باره می گويد: «فَكَانَ قَوْلُهُ لِوَاثِلَةَ: «أَنْتَ مِنْ أَهْلِی» عَلَى مَعْنَى لِاتِّبَاعِكَ إيَّای، وَإِيمَانِكَ بِی فَدَخَلْتَ بِذَلِكَ فِی جُمْلَتِی، وَقَدْ وَجَدْنَا اللهَ قَدْ ذَكَرَ فِی كِتَابِهِ مَا يَدُلُّ عَلَى هَذَا الْمَعْنَى بِقَوْلِهِ: ﴿وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ، فَقَالَ رَبِّ إنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی﴾ فَأَجَابَهُ فِی ذَلِكَ بِأَنْ قَالَ لَهُ: ﴿إنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ﴾ فَكَمَا جَازَ أَنْ يُخْرِجَهُ مِنْ أَهْلِهِ، وَإِنْ كَانَ ابْنَهُ؛ لِخِلَافِهِ إيَّاهُ فِی دِينِهِ جَازَ أَنْ يُدْخِلَ فِی أَهْلِهِ مَنْ يُوَافِقُهُ عَلَى دِينِهِ وَإِنْ لَمْ يَكُنْ مِنْ ذَوِی نَسَبِهِ،»[5] معنای حديث واثله و جواب مثبت پيامبر به ايشان آن است که وی چون پيرو و تابع آن حضرت بود از اهل بيت ايشان (به معنای عام) به شمار می آيد. شاهد قرآنی آن اين است که وقتی حضرت نوح (ع) به خداوند عرضه داشت ﴿رَبِّ إِنَّ ابْنی‌ مِنْ أَهْلی‌ وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمينَ﴾[6] خدای متعال فرمود: فرزند تو از اهل تو نيست، بلکه اهل تو کسانی هستند که پيرو و تابع تو هستند ﴿قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ﴾[7]

 

وجه سوم: عدم اجازه به ورود ام سلمه در زير کساء

روايات فراوانی از ام سلمه نقل شده است که وی می خواست وارد در کساء شود اما پيامبر اکرم (ص) به ايشان اجازه اين کار را ندادند. در جلسه گذشته هفت دسته از اين روايات بيان شد. دسته هشتم آن ها روايتی است که در آن ام سلمه و جواب پيامبر چنين آمده است: «فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ، أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ؟ فَقَالَ «إنَّ لَكِ عِنْدَ اللهِ خَيْرًا» فَوَدِدْتُ أَنَّهُ قَالَ: نَعَمْ، فَكَانَ أَحَبَّ إلَی مِمَّا تَطْلُعُ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ تَغْرُبُ»[8] . ام سلمه خيلی آرزو می داشت که در قضيه کساء پيامبر به او پاسخ مثبت دهد تا جايی که می گفت اين کار برای من از آنچه خورشيد بر آن می تابد و غروب می کند محبوب تر بود.

ابوجعفر طحاوی بعد از نقل اين تعابير می گويد: « فَدَلَّ مَا رَوَيْنَا فِی هَذِهِ الْآثَارِ مِمَّا كَانَ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إلَى أُمِّ سَلَمَةَ مِمَّا ذَكَرَ فِيهَا لَمْ يُرِدْ بِهِ أَنَّهَا كَانَتْ مِمَّنْ أُرِيدَ بِهِ مِمَّا فِی الْآيَةِ الْمَتْلُوَّةِ فِی هَذَا الْبَابِ، وَأَنَّ الْمُرَادِينَ بِمَا فِيهَا هُمْ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَعَلِی، وَفَاطِمَةُ، وَحَسَنٌ، وَحُسَيْنٌ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ دُونَ مَنْ سِوَاهُمْ»[9] . از اين روايات و سخن پيامبر با ام سلمه بدست می آيد که ام سلمه از کسانی نبود که مشمول آيه تلاوت شده باشد و تنها کسانی مشمول آيه بودند که اهل کساء بودند.

 

اشکال و جواب

در روايت ديگری آمده است که ام سلمه وقتی از پيامبر اکرم (ص) درخواست ورود به کساء را نمود آن حضرت به ايشان جواب مثبت داد. آيا اين روايات معارض آنچه بيان شد نيست؟

اگر به آنچه در ذيل آن روايت آمده توجه شود ديگر اين اشکال پيش نمی آيد. در ادامه حديث آمده است که وقتی پيامبر به ام سلمه اجازه داد وی می گويد: «فدخلت بعد ما قضا دعائه لابن عمه و ابنيه و ابنته فاطمه». هر چند ام سلمه اجازه ورود به کساء را يافت اما اين اجازه بعد از آن بود که دعا و تشريفات حضرت پايان يافته بود.

ابوجعفر طحاوی دو احتمال درباره اين حديث داده است: يکی اينکه چون ام سلمه از ازواج پيامبر بود و ازواج جز اهل ايشان است، اجازه ورود به ايشان داده شده است «فَكَانَ ذَلِكَ مِمَّا قَدْ يُجَوِّزُ أَنْ يَكُونَ أَرَادَ بِهِ أَنَّهَا مِنْ أَهْلِهِ؛ لِأَنَّهَا مِنْ أَزْوَاجِهِ وَأَزْوَاجُهُ أَهْلُهُ»[10] . احتمال ديگر اينکه ام سلمه چون مومن و تابع پيامبر بود از اين جهت اهل او به شمار می آيد. «و يحتمل ان يکون المراد انها من اهل دينه و المومنين به کما کان هذا المعنی هو المراد فی کون الاوثله من اهله».[11]

علاوه بر اينکه اگر کسی اين جمع را نپذيرد، طبق قواعد ترجيح، يک روايت نمی تواند در مقابل روايات فراوان ديگر به عنوان معارض مطرح شود بلکه خود آن ساقط می شود.

 

وجه چهارم: تلاوت آيه تطهير درب خانه حضرت زهرا (س) در مدت مديد

مرحوم شرف الدين در ادامه کلام خود درباره حديث کساء و آيه تطهير می فرمايد: «و فی ذلک کله صحاح متواتره من طريق العتره الطاهره. فيا أهل البصائر برسول اللَّه (ص) العارفين بمبلغه من الحکمه و العصمه المقدرين قدر أفعاله و اقواله هل تجدون وجها لحصرهم تحت الکساء عند تبليغهم الآيه عن اللَّه تعالی إلا المبالغه البليغه فی توضيح ما قلناه من اختصاصها و امتيازهم بها عن العالمين؟ و هل تفهمون من قوله «اللهم هؤلاء أهل بيتی فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا» الا الحصر بهم و القصر عليهم؟ و هل ترون وجها لجذب الکساء من يد أم سلمه و منعها من الدخول معهم علی جلاله قدرها و عظم شأنها الا الذی ذکرناه؟ فأين تذهبون و انی تؤفکون ﴿انه لقول رسول کريم. ذی قوه عند ذی العرش مکين. مطاع ثم امين. و ما صاحبکم بمجنون﴾. فيکون بحجبه اياهم فی کسائه عابثا، او يکون بقوله (ص) «اللهم هؤلاء أهل بيتی» هاذيا، او يکون بجذبه الکساء من يد أم سلمه مجازفا؟! حاشالله ﴿ان هو الا وحی يوحی. علمه شديد القوی﴾[12] .

ای انسان هايی که پيامبر شناس هستيد و او را به حکمت و عصمت می شناسيد و قدر افعال او را می دانيد ( و افعال او را عادی نمی دانيد)، آيا از عمل پيامبر غير از اينکه آن حضرت خواسته است اختصاص آيه به اهل کساء را نشان دهد معنای ديگری می فهميد؟ و آيا از دعای آن حضرت معنای ديگری غير از حصر آنان در آيه می فهميد؟ آيا غير از حصر هيچ وجهی در اين باره هست که پيامبر کساء را از دست ام سلمه به آن همه عظمتی که داشته می کشد و اجازه ورود به ايشان نمی دهند؟ اگر آن گونه که شما می گوييد باشد، جمع آنان در زير عبا کاری لغو و بيهوده خواهد بود. و حاشا که از آن حضرت اعمال هزل و لغو سر زند.

مرحوم شرف الدين سپس می فرمايد: «و قد تکررت منه (ص) قضيه الکساء حتی احتمل بعض العلماء تکرار نزول الآيه أيضا، و الصواب عندنا مره واحده، لکن حکمه الصادق الامين فی نصحه ببلاغه المبين اقتضت تکرير القضيه فی بيت أم سلمه عند نزول الآيه و تبليغها لاهلها المخاطبين فيها، و اخری فی بيت فاطمه و فی کل مره يتلو عليهم الآيه مخاطبا لهم بها، و هم فی معزل عن الناس تحت ذلک الکساء درءا للشبهه فی نحور اهل الزيغ.»

اين قضيه کساء تکرار شده است تا جايی که بعضی گفته اند آيه هم مکرر نازل شده است. اما ديدگاه صحيح نزد ما اين است که آيه تطهير يک مرتبه نازل شده است اما پيامبر اين حرکت را مکرر انجام دادند.

مرحوم شرف الدين در بيان وجه چهارم می فرمايد: « و قد بلغ بأبی هو و أمی فی توضيح اختصاص الآيه بهم کل مبلغ، و سلک فی اعلان ذلک مسالک ينقطع معها شغب المشاغب و لا يبقی بعدها أثر لهذيان النواصب، حتی ان بعد نزول الآيه کلما خرج الی الفجر يمر ببيت فاطمه فيقول: الصلاه يا أهل البيت انما يريد اللَّه ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيرا، و قد استمر علی هذا سته اشهر فی روايه انس، و عن ابن عباس سبعه أشهر، و فی روايه ذکرها النبهانی و غيره ثمانيه أشهر». آن حضرت برای اينکه وظيفه رسالت خويش را انجام دهند و آيه را به خوبی بيان کنند از هيچ کاری فروگذار نکردند. ايشان راه هايی را طی کردند تا به اين وسيله جلوی بهانه بهانه گيران گرفته شود.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود .


[4] تفسیر طبری، ج22، ص11 – 12 ؛ مشکل الاثار، ‌ طحاوی، ج1، ص337.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo