< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

96/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی حديث يوم الدار

 

سخن در بررسی سند روايت يوم الدار بود. برای اين منظور راه های مختلفی وجود دارد که يکی از آنها که در جلسه گذشته بيان شد مساله کثرت طرق بود. بيان آن به اين صورت بود که اگر روايتی از طرق متعددی نقل شده باشد اما هر کدام از طرق آن ضعيف باشد و وجه ضعف آنها مجهول بودن راوی يا عدم ضبط وی يا مرسل بودن روايت و مانند آن باشد، اين کثرت طرق ضعف سند را جبران کرده و سبب می شود آن روايت در حد روايت صحيح يا حسن به شمار آيد .

 

راه دوم: اعتبار سنجی حديث يوم الدار از طريق شواهد

قاعده بحث در مساله کثرت طرق آن بود که حديثی از چند صحابی و تابعی نقل شده و همه يک واقعه را نقل کرده باشند. شيوه ديگر اعتبار سنجی حديث آن است که هر چند روايات متعدد يک واقعه را نقل نمی کنند اما الفاظ و کلماتی بکار رفته است که در نهايت همان معنای حديث قبلی را بيان می کند. اصطلاحا اين روايات را «شاهد» گويند. در بحث ما و روايت يوم الدار نيز که محور اصلی بحث، مساله وصايت و جانشينی و امامت اميرالمومنين (ع) است، روايات ديگری داريم که همين تعابير در آنها است. اين روايات به عنوان شاهد روايت يوم الدار به شمار آمده و باعث اعتبار آن خواهند بود.

برای بررسی شواهد روايت يوم الدار به منابع شيعه و اهل سنت مراجعه می کنيم. در منابع شيعه اين شواهد خيلی فراوان است. اين تعبير که پيامبر اکرم (ص) فرموده باشند: حضرت علی (ع) خليفه من، امام برره، امير، سيد، وصی و ... که الفاظی صريح در خلافت و امامت اميرالمومنين (ع) است بسيار نقل شده است.[1] بزرگانی همچون صاحب کتاب «تلخيص الشافی»، «کشف المراد»، «نهج الحق»، «منهاج الکرامه»، ‌«انوار الملکوت»، «ارشاد الطالبين»، «اللوامع الهيه» و بسياری از علمای ديگر معتقدند بر امامت حضرت علی (ع) نص جلی به صورت متواتر آمده است. (نص جلی يعنی تعابيری که در آنها کلمه امام،‌ خليفه، امير و مانند آن آمده است در مقابل نص خفی که تعابيری همچون مولی آمده است).

بنابراين اگر فرض بگيريم که در ميان اماميه، روايت يوم الدار از جهت سند صحيح نباشد، اما وجود شواهد، اين ضعف را جبران می کند و لذا تلاشی که امثال فيصل نور در کتاب «الامامه و السياسيه» انجام داده و به کتب رجالی شيعه مراجعه کرده اند تا ضعف اين روايت را نشان دهند، تلاشی بی حاصل است و اشکالی ايجاد نمی کند، زيرا اينان نيمی از کار را انجام داده اند در حالی که می بايست به بررسی شواهد اين روايات نيز می پرداختند.

در منابع اهل سنت وجود شواهد روايت يوم الدار، به وفور نيامده اما شواهد وجود دارد که برخی از آنها از اين قرار است:

1. حاکم نيشابوری در «مستدرک» از جابر بن عبدالله انصاری اين روايت را نقل می کند: «سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و هو آخذ بضبع علی بن أبی طالب رضی اللّه عنه و هو يقول: هذا أمير البررة، قاتل الفجرة، منصور من نصره، مخذول من خذله، ثم مدّ بها صوته‌». سپس حاکم می گويد: « هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه»[2] .

2. حاکم در جای ديگری اين حديث را از اسعد بن زراره نقل کرده که گفت است: «قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم: أوحى الى فی على ثلاث، انه سيد المسلمين، و امام المتقين، و قائد الغر المحجلين». سپس حاکم در اينجا نيز می گويد: «هذا حديث صحيح الاسناد».[3]

3. بيهقی در «المحاسن و المساوی»[4] نقل می کند که پيامبر اکرم (ص) خطاب به ام سلمه در حالی که اشاره به علی بن ابيطالب (ع) کرده بود فرمود: «هذا اميرالمومنين و سيد المسلمين وعاء علمی هو اخی فی الدنيا والاخره». بحث اخوت از سوی پيامبر اکرم (ص)، از روی تعارف نبوده است بلکه بيان می دارد که علی (ع) در رتبه و همسنگ ايشان است.

حاصل سخن اينکه اگر ما از مسير شواهد وارد شويم، در منابع شيعه اين شواهد در حد تواتر است و در منابع اهل سنت نيز اين شواهد کمتر است اما سبب کثرت طرق می شود.

 

راه سوم: تصريح عده ای از علمای شاخص اسلامی بر صحت حديث

1. ابوجعفر اسکافی معتزلی (متوفي240 هـ) بعد از نقل جريان يوم الدار، می گويد: «روی بالخبر صحيح»[5] .

نکته: اصطلاح اهل سنت دو کاربرد دارد: يک اصطلاح آن عام دارد و معمولا وقتی در ميان ما اهل سنت گفته می شود مراد همين اصطلاح است. در اين اصطلاح به هر کسانی که به امامت بلافصل علی (ع) قائل نباشند، اهل سنت اطلاق می شود. طبق اين اصطلاح افرادی همچون خوارج و معتزله و اهل حديث و ... اهل سنت ناميده می شوند. بنابراين طبق اين معنا ابوجعفر اسکافی از علمای اهل سنت است.

اصطلاح ديگر اصطلاحی است که خود اهل سنت به کار می برند و مراد آنان از اهل سنت در مقابل اهل بدعت است. طبق اين اصطلاح افرادی همچون اسکافی، ابن ابی الحديد جزء اهل سنت نيستند. آنان معتزله و شيعه را اهل بدعت می دانند. طبق اين اصطلاح تنها اشاعره، ماتريديه و اهل حديث، جزء اهل سنت هستند. شهرستانی و بغدادی اهل سنت اين گونه معنا کرده اند. سلفی ها که نگاه افراطی دارند اساسا اهل حديث، اشاعره و ماترديه را نيز اهل بدعه دانسته و تنها خود را اهل سنت واقعی می دانند.

2. ابن جرير طبری در کتاب تاريخ و تفسير خود درباره اين حديث سخنی نگفته است اما صاحب کنز العمال، می گويد: جلال الدين سيوطی در کتاب «جمع الجوامع» تصريح اين حديث از سوی طبری را نقل کرده است.[6]

3. نورالدين هيثمی که از حديث شناسان برجسته است در «مجمع الزوائد» درباره روايت احمد بن حنبل می گويد: «اسناده جيد».[7] روايت احمد بن حنبل همان است که مرحوم علامه شرف الدين به آن استناد کرده و سپس شيخ سليم در باره آن می گويد: من به کتاب مراجعه کردم و رجال آن را بررسی کردم و ديدم که رجال آن صحيح است. آن روايت چنين است: «عن عباد بن عبد اللّه الأسدی عن على عليه السّلام قال: لما نزلت هذه الآية: «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» قال جمع النبی صلّى اللّه عليه و سلّم من اهل بيته فاجتمع ثلاثون، فأكلوا و شربوا، قال: فقال لهم: من يضمن عنى دينی و مواعيدی و يكون معى فی الجنة و يكون خليفتی فی أهلی إلى ان قال: فقال على رضى اللّه عنه: انا».

4. شهاب الدين خفاجی در کتاب «نسيم الرياض فی شرح الشفاء لقاضی عياض» می گويد: «ذکر فی دلايل البيهقی و غيره بسند الصحيح»[8] : قضيه يوم الدار در کتاب «دلائل النبوه» بيهقی و ديگران به سند صحيح نقل شده است.

5. احمد محمد شاکر، که از عالم نام آور و شخصيت های جديد اهل سنت است و کتاب مسند احمد را تخريج کرده، درباره همين حديثی که احمد بن حنبل نقل کرده می گويد: اين حديث حسن است.[9]

6. شيخ سليم بشری طبق نقل المراجعات می گويد: «راجعت الحديث فی ص 111 من الجزء الأول من مسند أحمد، و نقّبت عن رجال سنده، فإذا هم ثقات إثبات حجج، ثم بحثت عن سائر طرقه فإذا هی متضافرة متناصرة، يؤيد بعضها بعضا، و بذلك آمنت بثبوته»[10] . در کلام وی دو نکته آمده است: اول اينکه وی سند حديث را صحيح می داند، و ديگر اينکه روايات اين باب را متضافر می داند که مشمول قاعده کثرت طرق خواهد بود و لذا می گويد: «يؤيد بعضها بعضا».

7. شيخ مفيد در کتاب «الارشاد» بعد از بيان قضيه يوم الدار می فرمايد: « أجمع على صحته نقاد الآثار»[11] : کسانی که نقاد در روايت هستند اين روايت را صحيح می دانند.

 

راه چهارم: بررسی تک تک راويان حديث

بعد از بيان سه راه در مورد اعتبار سنجی حديث يوم الدار اکنون به بررسی تک تک راويان اين حديث خصوصا روايت طبری و ابن ابی حاتم که در کتب اهل سنت آمده است می پردازيم.

ابن تيميه روايت طبری و ابن ابی حاتم را آورده و سپس در نقد آن ها گفته است: در ميان رجال طبری، عبد الغفار بن قاسم المکنی به ابو مريم الکوفی و در رجال ابن ابی حاتم، عبد الله بن عبد القدوس قرار دارد که هر دو ضعيف و کذاب هستند.

عبد الغفار بن القاسم، با کنيه ابو مريم الکوفی. از نظر علمای شيعه فردی جليل القدر و از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع)‌است. نجاشی درباره وی گفته است: «ثقه عند اصحابنا، روی عن ابی جعفر و ابی عبدالله (عليهم السلام)»[12] . اما اهل سنت تعابير سنگينی درباره او به کار برده اند، مانند: ليس بثقه، لايحتج بحديثه، انه متروک الحديث، ليس بقوی، کان يضع الحديث، ليس بشی، لايجوز الاحتجاج به، ترکه احمد و ابن معين و اخذ عنه الشعبه بن حجاج فلما تبين له انه ليس بثقه ترکه.[13]

آيت الله ميلانی در «التشييد المراجعات» می فرمايد: ابن حجر در کتاب «تعجيل المنفعه» از عبد الغفار دفاع کرده و گفته است: «ليس بمتروک». در اصل کتاب «تعجيل المنفعه»، در چاپ کنونی عبارت «متروک» آمده است. اما در پاورقی، مصحح کتاب می گويد: «فی جميع النسخ ليس بمتروک». آيت الله ميلانی که کتاب های خطی فراوانی دارد به نسخه قديمی کتاب دسترسی داشته و لذا بيان آيت الله ميلانی صحيح است.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده دنبال می شود .

 


[1] ر.ک: براهین و نصوص امامت، اثر حضرت استاد، که حدود سی روایت به عنوان نمونه در این باره ذکر شده است.
[4] المحاسن و المساوی، بیهقی، ‌ص44-45 ؛ مناقب خارزمی، ص86، ح77 ؛ فرائد السمطین، جوینی خراسانی، ج1، ص332، ح25 ؛ کنزالعمال، متقی هندی، ج11، ص607، ح32936 .
[5] نقض العثمانیه، ص303 ؛ ابن ابی الحدید خلاصه این کتاب را در ج13، ص244، شرح خطبه 238 آورده است.
[7] مجمع الزوائد، نورالدین هیثمی، ج9، ص113.
[8] نسیم الریاض، خفاجی، ج3، ص35 ؛ الغدیر، علامه امینی، ج2، ص295.
[9] المسند، احمد بن حنبل، ج1، ص545، پاورقی.
[11] الارشاد، ‌ شیخ مفید، ج1، ص49.
[12] رجال نجاشی، ح649 ؛ معجم الرجال.
[13] میزان الاعتدال، ابوعبدالله ذهبی، ج2، ص640 ؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج5، ص267.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo