< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

96/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 25 و 26 المراجعات

بررسی حديث ابن عباس

سخن در روايتی بود که مرحوم شرف الدين از ابن عباس نقل کردند که مشتمل بر ده فضيلت اميرالمؤمنين (ع) است. ايشان بعد از بيان حديث می فرمايد: «قال الحاكم بعد إخراجه: هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه بهذه السياقة. قلت: و أخرجه الذهبی فی تلخيصه، ثم قال: صحيح‌»: حاکم اسناد اين حديث را صحيح دانسته اما شيخين آن را نقل نکرده اند، البته برخی از فقرات آن در صحيحين آمده است. ذهبی نيز آن را صحيح دانسته است. سپس مرحوم علامه به بررسی دلالت حديث پرداخته می فرمايد: «و لا يخفى ما فيه من الأدلّة القاطعة، و البراهين الساطعة، على أن عليا ولی عهده، و خليفته من بعده، ألا ترى كيف جعله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وليّه فی الدنيا و الآخرة؟ آثره بذلك على سائر أرحامه، و كيف أنزله منه منزلة هارون من موسى؟ و لم يستثن من جميع المنازل إلّا النبوّة، و استثناؤها دليل على العموم. و أنت تعلم أن أظهر المنازل التی كانت لهارون من موسى وزارته له‌».[1]

 

بررسی سند حديثاشکال صاحب حجج الدامغات بر سند حديث

ابومريم اعظمی حديث ابن عباس را از نظر سند حديث از دو جهت مورد نقد قرار داده است:

1. در اسناد حديث يحيی بن سليم، ملقب به ابوبلج آمده است که ضعيف است. وی می گويد: هر چند ابوبلج صدوق است اما از جهت حفظ و ضبط ضعيف بوده است. (در وثاقت راوی دو امر بايد احراز شود: امين بودن وی در صدق کلام، و صحيح بودن قوه حفظ و ضبط). به همين جهت منکرات و سخنان باطل را نقل کرده است. جوزجانی و ابوالفتح ازدی گفته اند: «غير ثقه». احمد بن حنبل نيز گفته است وی حديث منکر را روايت کرده است. ابن حبان درباره وی گفته: «کان يخطا». بخاری نيز با تعبير «فيه نظر» از او ياد کرده است و اين امر نشان می دهد که نزد وی متهم بوده است. ناقد سپس می گويد: از آنچه گفتيم روشن می شود که توثيق کسانی که ابوبلج را توثيق کرده اند مانند ابن معين و ديگران، مطلق نبوده بلکه مشروط است. به اين معنا که هر وقت روايت او موافق ثقات باشد، قابل قبول است و الا پذيرفته شده نيست.

ابومريم در وجه ضعف حفظ وی گفته است: آيا نمی بينی که ابن معين در جايی وی را توثيق و در جای ديگر تضعيف کرده است. ابن حجر در «تهذيب» از ابن عبدالبر و ابن جوزی اين تضعيف را نقل کرده است. نکته ديگر اينکه حديث ابوبلج طريق ديگر و متابعی ندارد تا باعث توثيق آن شود بلکه روايت وی منفرد است. اين مطلب را ابونعين اصفهانی در کتاب «حليه المتقين» گفته است. پس نتيجه اينکه اين حديث از منکرات ابوبلج است.

2. نکته ضعيف ديگر اين روايت آن است که از جهت متن نيز مخدوش است، زيرا مشتمل بر مطالب منکر و باطل است. ذهبی گفته است وی حديث منکر نقل کرده است. از اين نکته می توان فهميد که ذهبی همين اين حديث را منکر می دانسته زيرا اين حديث مشتمل بر مساله سد الابواب است و ذهبی مساله سد الابواب را منکر دانسته است. مراد احمد بن حنبل نيز که گفته است وی حديث منکر نقل می کرده، همين حديث از جهت اشتمال بر مساله سد الابواب است.[2]

 

نقد و ارزيابی

برای بررسی شخصيت ابوبلج به سراغ منابع رجالی اهل سنت رفته و ديدگاه آنان را به صورت مستقيم جويا می شويم:

ذهبی در ميزان الاعتدال درباره وی گفته است: «يحيى بن سليم [عو] ، أو ابن أبی سليم. أبو بلج الفزاری الواسطی. عن عمرو بن ميمون الاودى، ومحمد بن حاطب الجمحى. وعنه شعبة، وهشيم. وثقه ابن معين، وغيره، ومحمد بن سعد، والنسائی، والدارقطنی. وقال أبو حاتم: صالح الحديث، لا بأس به. وقال يزيد بن هارون: رأيته كان يذكر الله كثيرا. وقال البخاری: فيه نظر. وقال أحمد: روى حديثا منكرا. وقال ابن حبان: كان يخطئ. وقال الجوزجانی: غير ثقة. أبو عوانة، عن أبی بلج، عن محمد بن حاطب، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: الفصل ما بين الحلال والحرام الصوت وضرب الدف. ومن مناكيره: عن عمرو بن ميمون، عن ابن عباس - أن النبی صلى الله عليه وسلم أمر بسد الابواب إلا باب على رضی الله عنه. رواه أبو عوانة عنه. ويروی شعبة عنه. ومن بلاياه: الفسوی فی تاريخه، حدثنا بندار، عن أبی داود، عن شعبة، عن أبی بلج، عن عمرو بن ميمون، عن عبد الله بن عمرو أنه قال: ليأتين على جهنم زمان تخفق أبوابها ليس فيها أحد. وهذا منكر. قال ثابت البنانی: سألت الحسن عن هذا فأنكره».[3]

تعبير عين واو در کلام ذهبی به اين معنا است که ارباب سنن اربعه يعنی: ابوداود، ابن ماجه، ترمذی و نسائی از وی حديث نقل کرده اند. ذهبی با اينکه در حديث سختگير است اما ابتدا توثيقات ابوبلج را بيان کرده می گويد: ابن معين (که وی نيز از علمای سختگير رجال است)‌ او را توثيق نموده است. محمد بن سعد و نسائی و دارقطنی نيز وی را توثيق نموده اند. ابوحاتم او را صالح الحديث خوانده است. (رجال اهل سنت سه گونه اند: آسان گيرها، متوسطين و سختگير ها؛ ابن معين و ابوحاتم از دسته سوم اند. خود ذهبی در جايی گفته است: اگر ابوحاتم کسی را توثيق کرده باشد خيلی ارزش دارد و اما اگر کسی را تضعيف نمود، اگر آن راوی توثيق داشته باشد، آن توثيق مقدم است). نکته ديگر اينکه تعبير صالح الحديث در کلام ابوحاتم بدون قيد است و لذا هم جنبه صدق و هم حفظ را در بر می گيرد. جای تعجب است که چگونه ناقد اين توثيق ها را مربوط به جنبه صدق ابوبلج دانسته نه حفظ آن!

ذهبی در ادامه می گويد: بخاری درباره وی گفته است «فيه نظر». و احمد گفته است وی حديث منکر را روايت کرده است. ابن حبان گفته است وی خطا می کرده است. شعبه بن حجاج نيز که از افراد برجسته در روات اهل سنت است به حدی که به وی لقب اميرالمومنين حديث داده اند، از وی حديث نقل کرده است. احمد محمد شاکر از علمای معاصر اهل سنت که کتاب احمد بن حنبل را تخريج کرده گفته است: «شعبة لايروی الا عن ثقه».

ذهبی در ادامه دو حديث منکر که وی نقل کرده را بيان می کند: يکی از آنها حديث سد الابواب است و ديگری اين حديث است که نقل کرده: «ليأتين على جهنم زمان تخفق أبوابها ليس فيها أحد».

ابن حجر در کتاب «تقريب التهذيب» درباره وی گفته است:

«قال ابن معين وابن سعد والنسائی والدارقطنی ثقة وقال البخاری فيه نظر وقال أبو حاتم صالح الحديث لا بأس به وقال ابن سعد قال يزيد بن هارون قد رأيت أبا بلج وكان جارا لنا وكان يتخذ الحمام يستأنس بهن وكان يذكر الله تعالى كثيرا قلت وذكره ابن حبان فی الثقات وقال يخطئ وقال يعقوب بن سفيان كوفی لا بأس به وقال إبراهيم بن يعقوب الجوزجانی وأبو الفتح الأزدی كان ثقة و نقل بن عبد البر وابن الجوزی أن بن معين ضعفه وقال أحمد روى حديثا منكرا وقال الفسوی فی تاريخه ثنا بندار عن أبی داود عن شعبة عن أبی بلج عن عمرو بن ميمون عن عبد الله بن عمر وقال ليأتين على جهنم زمان تخفق أبوابها ليس فيها أحد قال ثابت البنانی سألت الحسن عن هذا فأنكره».[4]

اما در مجموع مقتضای انصاف و يک بررسی علمی درباره ابوبلج چه بايد گفت:

1. ابن معين در کلامی وی را توثيق کرده و در نقل ديگر وی او را تضعيف کرده است. ذهبی سخت گير تر است و کلام ابن جوزی را نياورده است اما ابن حجر آورده است. طبق کلام ابن حجر، سخن ابن معين معارض دارد و لذا کنار گذاشته می شود اما طبق کلام ذهبی، توثيق وی بلا معارض است. در نهايت می گوييم ابن معين چون معارض دارد قدحش کنار گذاشته می شود. اما توثيق ابن سعد، نسائی، دارقطنی، ابوالفتح ازدی، يعقوب بن سفيان کوفی، معارض ندارند.

2. ابوحاتم که فردی قَدَر در علم رجال است، ابوبلج را به صورت مطلق توثيق کرده و قيدی نياورده است و اين سخن به اين معنا است که وی ابوبلج را از جهت نقل روايت قابل اعتماد می دانسته است، بنابراين تفکيکی که ابومريم نموده اجتهاد خودش بوده و وجهی ندارد .

3. ابومريم در مورد ابن حبان، تنها اين قسمت کلام وی را نقل می کند که گفته است ابوبلج خطا می کرده است. در حالی که نقل نکرده که ابن حبان، وی را در کتاب ثقاتش آورده است و اين امر نشان می دهد که وی ابوبلج را ثقه می دانسته و خطای او را در حدی می دانسته که به ثقه بودن وی خدشه ای وارد نمی کرده است. ابن حجر نيز کلام ابن حبان را به جهت توثيق ابوبلج آورده است منتها توثيق مراتبی دارد، و اين تعبير که راوی ثقه است اما ربما يخطا، درجه پايين ثقه را نشان می دهد، اما راوی را از وثاقت نمی اندازد. بله اثر آن وقتی است که اگر حديث وی معارضی داشته باشد، به گونه ای که آن معارض ديگر ويژگی خطای راويان را نداشته باشد، آن معارض مقدم می شود.

4. ابومريم در نقد خود گفته است احمد اين حديث را منکر دانسته است، در حالی که اولا: خود احمد اين حديث را در بخش فضايل کتاب خود نقل کرده است؛ ثانيا: شما از کجا احراز کرده ايد که احمد نقل حديث ابن عباس را از سوی ابوبلج منکر دانسته است، چه بسا مراد احمد از نقل حديث منکر، همان حديث بسته شدن درب جهنم باشد.

5. هم ابن حجر و هم ذهبی اين کلام را نقل کرده اند که بخاری درباره ابوبلج گفته است «فيه نظر»، اما به نقل احمد محمد شاکر عالم حديث شناس معاصر در پاورقی «المسند»، اين تعبير از بخاری در کتب وی يافت نشده است. وی می گويد: بخاری در کتاب «تاريخ کبير»، ابوبلج را ذکر کرده است اما جرحی در مورد او نقل نکرده است. در کتاب «تاريخ صغير» نيز اصلا نامی از وی نبرده است. همچنين نه بخاری و نه نسائی در کتب ضعفا خود، سخنی از ابوبلج نياورده اند[5] .

نتيجه اين شد که ابوبلج دارای توثيقات متعدد از سوی عالمان برجسته است و هيچ کدام از قدح های وی ثابت نشده است. انشاء الله بحث دلالی اين حديث در جلسه آينده بيان می شود .


[2] الحجج الدامغات، ابومریم اعظمی، ج1، ص344-346.
[5] المسند، ج3، ص331، پاورقی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo