< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جريان عقد اخوت و بررسي احاديث آن

 

ادامه بررسي روايت هفتم در باره اخوت

بررسي شخصيت عبدالله بن عباد اسدي و اعتبار وي در مراجعه 20 در بيان يکي از نقل هاي حديث بدءالدعوه صورت گرفت. آن روايت چنين است: «عن عباد بن عبد اللّه الأسدي عن على عليه السّلام قال: لما نزلت هذه الآية: «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» قال جمع النبي صلّى اللّه عليه و سلّم من اهل بيته فاجتمع ثلاثون، فأكلوا و شربوا، قال: فقال لهم: من يضمن عنى ديني و مواعيدي و يكون معى في الجنة و يكون خليفتي في أهلي إلى ان قال: فقال على رضى اللّه عنه: انا».[1]

عباد بن عبدالله اسدي در ميان رجاليون اهل سنت مورد اختلاف است و برخي وي را توثيق و برخي تضعيف کرده اند. احمد محمد شاکر که از صاحب نظران برجسته معاصر بوده و کتاب مسند را تحقيق و روايات آن را از نظر ضعف و سند بررسي کرده، گفته است: اسناده حسن. وي بعد مي گويد: قال الهيثمي اسناده جيد. و ذکره ابن حبان في الثقات. (ابن حبان که از علماي حديث و جرح و تعديل است، در کتاب ثقات خود افرادي را که موثق مي دانسته ذکر کرده است). و ضعفه ابن مديني و نقل التهذيب (عسقلاني) عن البخاري فيه نظر. احمد محمد شاکر با اينکه اين سخنان مختلف را درباره اسدي ديده و نقل کرده وي را تاييد کرده و گفته است: اسناده حسن.

ابن جوزي نقل مي کند که احمد بن حنبل وقتي اين حديث را نقل کرده مطلب مربوط به انا صديق الاکبر را خط کشيده و منکر دانسته است. به حديث آن گاه منکر گفته مي شود که متني را که راوي نقل کرده است، داراي معارضي از سوي ديگراني باشد که داراي اعتبار بيشتري هستند. اصطلاحا اين حديث را منکر گويند. در روايات اهل سنت وصف صديق، از اوصاف ابوبکر آمده است لذا وي اين قسمت از روايت را منکر دانسته اند. اما اين انکار کاري به سند حديث ندارد.

ابن ابي حاتم نيز در کتاب حرج و تعديل از عباد بن عبدالله اسدي نام برده و از وي حرجي بيان نکرده است.

ابن کثير دمشقي که از علماي شاخص اهل سنت و شاگرد ابن تيميه و داراي دو کتاب تاريخ و تفسير معروف است، در تفسير آيه «انذر عشيرتک الاقربين» احاديثي را نقل کرده و همين حديث عباد اسدي را آورده است اما هيچ اشکالي به سند آن نمي گيرد. مضافا بر اينکه وي در کتاب «البدايه و النهايه»، نه تنها اين روايت را رد نمي کند بلکه آن را شاهدي بر روايت طبري آورده است[2] .

حاصل اينکه عباد بن عبدالله اسدي کوفي که حديث را نقل کرده است، اختلافي است و برخي وي را توثيق و برخي تضعيف کرده اند. بنابراين مساله اجتهادي است و ابومريم نمي تواند به علامه اشکال بگيرد، زيرا مرحوم علامه به اين روايت بر اساس آن که نزد عده اي از عالمان اهل سنت معتبر و پذيرفته شده استناد کرده است. در مباحث بين المذهبي استناد تنها آن گاه صحيح نيست که قول شاذي نقل شده باشد.

 

روايت هشتم در بحث اخوت

اين روايت در کتاب «فضايل اهل بيت (ع)» از احمد بن حنبل آمده است. وي در کتاب «فضايل الصحابه»، فصلي را به اميرالمومنين (ع) و حضرت زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) اختصاص داده است. فصل مربوط به اميرالمومنين (ع) و فصل اهل بيت (ع) به صورت مستقل چاپ شده است. دو نفر نيز بر کتاب احمد مستدرک آورده اند: يکي پسر وي، عبدالله بن احمد و ديگري ابوبکر قطيعي است.

حديث مورد نظر از اين قرار است: « حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، قثنا زَيْدُ بْنُ الْحُبَابِ قَالَ: حَدَّثَنِي حُسَيْنُ بْنُ وَاقِدٍ قَالَ: حَدَّثَنِي مَطَرٌ الْوَرَّاقُ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيِّبِ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ آخَى بَيْنَ أَصْحَابِهِ، فَبَقِيَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ وَعَلِيٌّ، فَآخَى بَيْنَ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ، وَقَالَ لِعَلِيٍّ: «أَنْتَ أَخِي، وَأَنَا أَخُوكَ»».[3]

 

بررسي سند حديث

اکنون به بررسي رجال اين روايت مي پردازيم:

1. سعيد بن مسيب: وي از صحابي پيامبر اکرم (ص) است و طبق قاعده معروف نزد اهل سنت که همه صحابه عدول هستند، ديگر نيازي به بحث درباره وي نيست .

2. قتاده: وي از تابعين است و در وثاقت وي سخني نيست. ابن حجر عسقلاني درباره وي مي گويد: «ثقه ثبت». عيب وي اين بوده که وي را مدلس دانسته اند. در عين حال ذهبي مي گويد: حافظ ثقه ثبت لکنه مدلس و مع هذا احتج به اصحاب الصحاح. اصحاب صحاح از وي حديث نقل کرده اند و تدليس وي مانع از نقل حديث از وي نشده است.[4] علاوه بر اينکه تدليس وي در اينجا نيز وارد نيست زيرا وي سعيد بن مسيب را ملاقات کرده و از وي حديث شنيده است. ابن حجر نقل مي کند قتاده چندين روز نزد سعيد بن مسيب حضور داشت و از وي سوال مي کرد و سعيد مي گفت: آيا آنچه از من ياد مي گيري حفظ مي کني؟ گفت: آري. سعيد از او خواست تا آنان را بازگو کند. او نيز همه آنچه شنيده بوده را دقيقا نقل کرد. سعيد از حافظه وي به شگفت آمد و گفت من فکر نمي کردم خداوند کسي را مانند تو آفريده باشد.[5] بنابراين همين که بدانيم اين ملاقات صورت گرفته است کافي است که احتمال تدليس در مورد وي کنار رود. عمده آنچه اشکال ايجاد مي کند آن است که ندانيم وي با رجال قبل از خود ملاقات داشته اند يا نه.

3. مطر الوراق: درباره وي اقوال مختلفي آمده است. نسائي و ابن سعد وي را تضعيف کرده اند اما ذهبي که از حديث شناسان سخت گير است اين تضعيف را رد کرده و وي را حسن دانسته و گفته است وي از رجال مسلم بوده است.[6] (در کتاب مسلم دو گونه روايت آمده است: روايات اصل و متابع. رجالي که مسلم در روايات اصل بيان کرده صحيح و اما آنچه در متابعات آمده است حسن است).

ابوزرعه و يحيي بن معين وي را صالح دانسته اند. ابن حبان در ثقات وي را ذکر کرده است. اجلي که از ائمه علم حديث است گفته: صدوق لا باس به. بزار وي را توثيق کرده و گفته است: لاباس به. از ابوحاتم دو قول متعارض نقل شده است که به همين خاطر کلام وي کنار گذاشته مي شود. ابن حجر مي گويد حديث مطر از عطا ضعيف است، اما در ما نحن فيه وي از قتاده نقل کرده است.

نکته باقي مانده اين است که از چنين شخصتي که اختلافي است اگر روايتي معارض با روايت وي آمده باشد و راويان آن معتبر تر باشند، ‌روايت اين راوي کنار گذشته مي شود. ابوداود گفته است: «لايقطع به في حديث اذا اختلف». پس اگر اختلافي نباشد به حديث وي اشکالي وارد نيست.[7]

نکته:

در مباحث با اهل سنت نبايد از باب دعوا وارد شد، بلکه بايد بر اساس جدال احسن سخن گفت: ﴿ ادْعُ إِلى‌ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‌ هِيَ أَحْسَن [8] . اگر ضعيف با اين مباحث برخورد کنيم بهتر است براي دفاع از دين به تبليغ و مراکز دانشگاهي و مانند آن اصلا نرويم زيرا ضرر آن بيشتر است. بايد اولا خودمان را مجهز کرده و نقويت کنيم، ثانيا روش ما نيز ملايم و صميمانه باشد.

«دلايل، قوي بايد و معنوي نه رگ هاي گردن به حجت قوي»

بايد دوستانه و صميمانه صحبت کرد و با احترام و اخلاق نيک برخورد نمود، اما سر سوزني از مباني اعتقادي کوتاه نيامد. بهترين روش، همان روش اهل بيت (ع) است. آنان با امثال ابن ابي العوجا نيز که بد زبان بود بحث مي کردند اما عصباني نمي شدند. هيچ کس نتوانست امام صادق (ع) را در اين مباحث عصباني کرده و از کوره به در کند.

4. حسين بن واقد: ابن معين و ديگران وي را توثيق کرده اند . احمد بن حنبل برخي از روايات وي را منکر دانسته است با اين حال ابن حجر از اثرم نقل کرده که گفته است ليس به باس .

5. زيد بن حباب (م 230 هـ) : وي شيخ احمد بن حنبل (م 241 هـ) است. ذهبي براي وي رمز «م ع و» را گذاشته است. ميم يعني از رجل مسلم است، و عين و واو يعني مورد قبول سنن اربعه بوده است. ابن معين و ابوحاتم و ديگران نيز وي را توثيق کرده اند .

بنابراين اين روايت از نظر سند معتبر بوده و قضيه آن نيز مربوط به عقد اخوت است. تا اينجا هشت روايات با سند بررسي شد که با غمض عين از شواهد، مساله اخوت را طبق موازين اهل سنت تاييد مي کند.

 


[1] مسند، احمد بن حنبل، ج1، ص883.
[2] تفسیر ابن کثیر، ج5، ص211- 213 ؛ البدایه و النهایه، ج3، ص36.
[3] کتاب فضائل الصحابه، ح143 ؛ کتاب فضائل الصحابه، ج2، ص597.
[4] میزان الاعتدال، ج3، ص385.
[5] تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج6، ص483.
[6] تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ص میزان الاعتدال، ذهبی، ص427.
[7] تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج8، ص199.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo