< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جريان عقد اخوت و بررسي احاديث آن

 

در جلسات گذشته احاديث مربوط به جريان اخوت پيامبر اکرم (ص) و اميرالمومنين (ع) بيان شد که در مجموع بيان شد که ملاک و معيار اعتبار در آنها وجود دارد. در ادامه سخن جمعي از عالمان برجسته اهل سنت بيان مي شود که به مساله اخوت اذعان و تصريح کرده اند:.

1. ابورحمان نسائي صاحب کتاب «خصائص اميرالمومنين (ع)»، يک باب کتاب خود را به مساله اخوت اختصاص داده و سه روايت را در اين باره نقل کرده است.[1]

ابن حجر عسقلاني که از علماي تراز اول از محدثين و رجاليون اهل سنت است در کتاب «الاصابه في تمييز الصحابه» اين گونه مي گويد: «و تتبع ان النسائي ما خص به من دون الصحابه باسانيد اکثرها جياه»: نسائي تتبع کرده و آنچه اختصاص به اميرالمومنين (ع) داشته و بقيه آن ويژگي ها را نداشته اند جمع کرده است. اکثر سندهايي اين روايات جيد است.[2]

2. امام احمد بن حنبل که امام مذهب حنابله است در کتاب «فضائل الصحابه» مساله اخوت را بيان کرده است. ايشان يک بخش کتاب خود را به فضايل اهل بيت (ع) و از آن جمله اميرالمومنين (ع) اختصاص داده است. از آنجا که اين فضايل زياد بوده است اين فصل به صورت جدا نيز چاپ شده است، کما اينکه فضايل اميرالمومنين (ع) نيز جدا چاپ شده است. ايشان يکي از اين فضايل را مساله اخوت دانسته است. روشن است که مراد، اخوت خاص است زيرا اخوت عام براي همه است. وي در اين باره دو روايت را آورده است.[3]

3. ترمذي صاحب «سنن ترمذي» در بابي با عنوان مناقب اميرالمومنين (ع)، مساله اخوت را به عنوان يکي از مناقب خاص آن حضرت ذکر کرده است[4] .

4. ابن اسحاق صاحب کتاب «السيره النبويه» (که ابن هشام سيره معروف خود را از اين کتاب گرفته است)، بحث اخوت مهاجرين و انصار را بيان کرده و بيان داشته که پيامبر اکرم (ص) آن گاه که ميان آنان اخوت برقرار کرد، دست علي (ع) را گرفته و فرمود: «و هذا اخي»[5] .

5. حاکم نيشابوري سه روايت در اين باره آورده است: در کتاب «الهجره»، روايت عبدالله بن عمر درباره عقد اخوت را به دو طريق آورده است.[6] در کتاب «معرفت الصحابه» اين روايت را نقل کرده که اميرالمومنين (ع) فرمودند: «انا عبدالله و اخو رسوله ...»[7] . و نيز در همين باب اين روايات را نقل کرده که پيامبر اکرم (ص) به اميرالمومنين (ع) فرمود: «اما انت يا علي، فأخي و ابو ولدي».[8]

6. ابن حجر عسقلاني در کتاب «الاصابه في تمييز الصحابه» بعد از بيان خصوصيات اميرالمومنين (ع) و جريان عقد اخوت، اين روايت را نقل مي کند که پيامبر اکرم (ص) بعد از برقرار کردن اخوت ميان اصحاب، به علي (ع) فرمود: «أنت اخي».[9] ابن حجر در اينجا خود اظهار نظر کرده است.

روايتي که در يک کتاب روايي آمده است از جهت اعتبار دو گونه است: اگر صاحب کتاب، ملتزم به نقل روايات صحيح بوده باشد، در اين صورت نقل آن روايت در کتاب، به معناي آن است که طبق نظر وي آن روايت صحيح بوده است. اما اگر صاحب کتاب در صدد جمع روايت بوده است در اين صورت نمي توان به صرف نقل حديث، نظر و عقيده وي در صحت حديث را نيز اثبات کرد. در اينجا ابن حجر هم روايت را نقل کرده و هم به صحت آن اذعان نموده است.

 

محبت اهل بيت (ع) محور وحدت

اهل البيت (ع) و محبت نسبت به آنان مورد قبول فريقين بوده و يکي از محور هاي مهم وحدت به شمار مي رود. غير از نواصب که خارج از بحث هستند، ساير مذاهب اهل سنت، به مساله اهل بيت (ع) اهميت مي دهند. البته وهابيون نيز يک حزب سياسي به شمار مي آيد نه يک مذهب، آنان اکنون وسيله دست استعمار قرار گرفته اند.

در تقريب مذاهب بايد بر اساس اخلاق و احترام و منطق اقدام کرد. بدگويي و فحاشي شيوه اي کاملا نادرست است. اميرالمومنين (ع) که ما پيرو او هستيم مي فرمود: « إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْر»[10] : دوست ندارم دشنام دهنده باشيد، اما اگر كردار آنان را بازگو كنيد و روش آنان را تشريح كنيد، به حقيقت نزديك تر و عذرى رساتر براى شما خواهد بود. بهترين راه دفاع از اهل بيت (ع) که شيوه خود آنان نيز بوده است آن است که برجستگي هاي اهل بيت (ع) در علم و عمل را نسبت به ديگران با ادبيات محترمانه و اخلاق بيان کنيم. امام رضا (ع) فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا فَقُلْتُ لَهُ وَ كَيْفَ يُحْيِي أَمْرَكُمْ قَالَ يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»: خداوند رحمت کن و بيامرزد بنده‌اى را كه طريقه و روش ما را زنده و برپا دارد. سوال شد چگونه كار شما را زنده گرداند؟ فرمود: علوم و دانش هاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را بدانند هر آينه از ما پيروى و طبق آن عمل مى‌كنند. کسي که مي خواهد پيرو اهل بيت (ع) باشد بايد اين گونه عمل کند. امام صادق (ع) شب هنگام براي اهل سنت غذا مي برد. برخوردهاي نامناسب و بدگويي ها نه تنها منجر به دفاع از مذهب تشيع و رواج آن نخواهد شد بلکه نتيجه عکس نيز خواهد داد. تجربه هم نتيجه برخوردهاي مناسب و نامناسب را در اينجا به خوبي نشان داده است.

7. محمد بن طلحه شافعي نيز در کتاب «مطالب السئول في مناقب آل الرسول (ص)» مساله اخوت را بيان کرده است. معناي کتاب وي خواسته هاي سوال کننده درباره فضايل آل رسول (ص) است . وي در مقدمه کتاب خود انگيزه خويش و ارادتي که به اهل بيت (ع)‌ پيدا کرده و سبب نگارش کتاب شده است را بيان مي کند. همچنين اين موضوع را بيان مي دهد که چرا تعداد ائمه (ع) 12 نفر است. وي در اين باره چند وجه را بيان مي کند که خواندني است. مرحوم اربلي، صاحب «کشف الغمه» از مطالب اين وي در کتاب خود زياد استفاده کرده است.

وي در کتاب خويش بعد از نقل روايات فضايل اميرالمومنين (ع)، آنها را متواتر معنوي دانسته است. از جمله فضايلي که بيان کرده مساله اخوت است. وي در شرح آن مي گويد: پيامبر اکرم (ص) در اين جريان عقد اخوت مساله همگني و مسانخت را رعايت نموده است، مثلا بين ابوبکر و عمر، ابوذر و مقداد و ... اخوت برقرار کرده است. از اين جا معلوم مي شود که چرا آن حضرت، علي (ع) را براي اخوت با خود برگزيده است، زيرا علي (ع) در ميان صحابه اين مجانست را به صورت کامل تر داشته است. به همين خاطر است که علي (ع) مکرر مي فرود: « انا عبدالله و اخي رسوله ... »[11] .

8. محب الدين طبري صاحب «الرياض النضره في مناقب العشره» که به بررسي ده نفر از صحابه بر اساس روايت «عشره مبشره في الجنه» پرداخته است بعد از نقل روايت اخوت گفته است: مساله اخوت روشن ترين مساله در مورد جايگاه اميرالمومنين (ع) است، زيرا پيامبر اکرم (ص) در مساله اخوت مناسبت ها و مراتب کمالي را رعايت کرده اند.[12]

سوال و جواب

چرا با وجود اين اعترافات از سوي اين عالمان اهل سنت اما باز مساله امامت اميرالمومنين (ع) را نپذيرفته اند؟

پاسخ آن است که امامت داراي چند بعد و وجه است:

1. مرجعيت علمي، اينکه علم دين از طريق آنان دانسته مي شود.

2. مرجعيت اخلاقي و اسوه بودن رفتاري بعد از پيامبر اکرم (ص).

3. مرجعيت سياسي و زعامت و ولايت.

4. مرجعيت و ولايت تکويني و امامت باطني.

اينها ابعاد امامت است که ما شيعيان معتقد به آنها هستيم. جمع کثيري از اهل سنت که مذاق عرفاني دارند، امامت باطني و اخلاقي امام را قبول دارند اما امامت سياسي آنان را نپذيرفته اند .

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان مي شود


[1] خصائص امیرالمومنین (ع)، نسائی، ص98 – 101، باب20، ذکر الاخوه، ر 65 و 66 و 67.
[2] الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر، ج4، ص465.
[3] فضایل اهل البیت من کتاب فضایل الصحابه، احمد بن حنبل، ر 118 و 123.
[4] الجامع الصحیح (سنن ترمذی)، ج4، ص474، ح3720.
[5] السیره النبویه، ابن اسحاق، ج1و 2، ص504- 505.
[6] مستدرک، حاکم نیشابوری، ج3، ر4288 و 4289.
[7] مستدرک، حاکم نیشابوری، ج3، ر4584.
[8] مستدرک، حاکم نیشابوری، ج3، ر 4957.
[9] الاصابه، ج4، ص464، ر5704.
[10] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج32، ص561.
[11] مطالب السئول، محمد بن طلحه شافعی، ص86-88.
[12] الریاض النضره، محب الدین طبری، ‌ ج3، ص107 - 108.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo