< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نکاتي در تکميل حديث سد الابواب

بررسي اعتبار احاديث سد الابواب

سخن درباره حديث سد الابواب بود. گفته شد برخي از اهل سنت مانند ابن جوزي و ابن تيميه اين حديث را کذب و از مجعولات روافض دانسته اند. در نقد اين سخن رواياتي که مربوط به اين حديث بوده و از صحابه متعدد نقل اند را ذکر کرديم . مرحوم علامه اميني در «الغدير» 23 روايت را از 13 صحابي نقل کرده اند . علامه شرف الدين در «المراجعات»، 7 روايت را نقل کرده اند. در جلسه قبل نام 20 نفر از عالمان اهل سنت را نقل کرديم که اين حديث را در بخش مناقب و فضايل نقل کرده اند. اکنون به بررسي اعتبار حديث مي پردازيم. ابتدا چند نفر از عالمان برجسته اهل سنت که اين حديث را صحيح و يا حسن دانسته اند نام مي بريم:

 

برخي از عالماني که حديث را صحيح يا حسن دانسته اند

1. ترمذي دو روايت را نقل کرده و آنها را حسن دانسته است. روايت حسن در اصطلاح علم حديث اهل سنت به روايتي گفته مي شود که راويان آن صادق و از جهت ضبط و حافظه در درجه بعد از صحيح قرار دارد. (در نگاه اهل سنت روايت صحيح چهار ويژگي دارد: 1. راوي آن صادق است؛ 2. راوي از جهت ضبط قوي است؛ 3. روايت شاذ نباشد؛ 4. عيب و نقصي نداشته باشد). مانند اينکه تعبير «قد يخطي» آمده است. اين تعبير همان طور که گفته شد اعتبار راوي را مخدوش نمي کند اما بيان گر درجه پايين تر آن نسبت به حديث صحيح است. حديث صحيح و حديث حسن از جهت عملکرد و اتخاذ حکم از آن تفاوتي نمي کند و حکم حسن همان حکم صحيح است، اما فرق اين دو آنجا است که روايت حسن با حديث صحيحي معارض شود که در اين صورت حديث حسن توان تعارض را ندارد. (اگر دو روايت صحيح تعارض کنند چون در يک درجه از اعتبار هستند تساقط مي کنند).

ترمذي معمولا در کتاب خويش، درمورد احاديث اظهار نظر کرده است. وي اين دو حديث را حسن غريب دانسته است. حديث غريب نيز همان طور که گفته شد به روايتي گفته مي شود که متن آن از راوي ديگري نقل نشده باشد.

نکته: احاديث سد الابوب دو مضمون دارند: يکي دستور به سد الابواب الا باب علي (ع) و ديگر اين تعبير پيامبر اکرم (ص) که فرمودند: «يا علي لا يحلّ لأحد أن يجنب في المسجد غيري و غيرك».

2. حاکم نيشابوري چند روايت را نقل کرده و دو روايت را صحيح دانسته و درباره روايت سوم سکوت کرده است. همان طور که از مقدمه کتاب ايشان بدست آمد آنچه وي نقل کرده است اعم از اينکه اظهار نظر کرده باشد يا نه، از نظر ايشان صحيح است، زيرا بناي ايشان اين بوده که احاديثي که صحيح و مطابق شرط شيخين است را نقل کند.

ذهبي در بررسي اين روايات، يکي از اين سه حديث را درست و طبق شرط مسلم و يکي را نقد و در مقابل يکي سکوت کرده است .

3. ابوجعفر طحاوي صاحب کتاب «شرح مشکل الاثار»، احاديث سدالابواب را آورده و متعرض حديث سد الخوخه نيز شده است و در مقام جمع بين آن دو بر آمده است. اين امر نشان مي دهد که وي هر دو دسته را پذيرفته است.

4. سبط ابن جوزي روايات سد الابواب را نقل و آنها را قبول کرده و در مقام دفاع از آنان نيز برآمده و اشکالات سندي آنها را پاسخ داده است .

5. قرطبي (م 671) در «الجامع لاحکام القرآن» که به تفسير قرطبي معروف است هم روايات سد الابواب و هم روايات سد الخوخه را نقل کرده و متعرض تعارض اين دو دسته نشده است[1] .

6. نورالدين هيثمي در چند باب در کتاب «مجمع الزوائد» چندين روايت را در اين باره نقل کرده و چند تا آنها را صحيح يا حسن دانسته است[2] .

7. ابن حجر عسقلاني که از رجاليون درجه اول است در «القول المسدد في الذب عن مسند احمد» اين احاديث را نقل و صحيح دانسته و اشکال ابن جوزي را نقد کرده است. وي اين کتاب را بدان خاطر نوشته است که ابن جوزي به نقد مسند احمد پرداخته و گفته است در کتاب مسند احاديث جعلي وجود دارد. وي اشکالات وي را نقد و پاسخ داده است.

8. چرا احاديث صحيح را ابن جوزي در کتاب موضوعات آورده است .

9. ابن حجر مکي در «صواعق المحرقه»، حديث سد الابواب را در فضايل اميرالمومنين (ع) آورده است. وي همچنين احاديث خوخه را نيز آورده و آنها را معارض با احاديث سد الابواب ندانسته است و وجه جمعي نيز براي آنها ذکر کرده است.

10. قسطلاني در «ارشاد الساري في شرح الصحيح البخاري»، سخنان ابن حجر را نقل و قبول کرده است[3] .

11. العيني در «العمده القاري في شرح الصحيح البخاري» نيز سخنان ابن حجر را پذيرفته است.[4]

 

سخن ابن حجر در نقد ابن جوزي

ابن حجر عسقلاني متعرض اشکال ابن حوزي بر احاديث سد الابواب شده و آن ها را پاسخ داده است. وي گفته است ابن جوزي به دو جهت روايت سد الابواب را رد کرده است که هيچ کدام تام نيست:

1. ابن جوزي اين حديث را از چند طريق آورده و نقد کرده است و طرق ديگر را نياورده است. از آنجا که نقل وي جامع نيست، نقد وي پذيرفته شده نيست. علاوه بر اينکه اگر فرض کنيم اين روايات ضعيف هم باشند اما طبق قاعده کثرت طرق، ضعف آنها جبران مي شود. شرط اين قاعده آن است که ضعف روايات متوجه کذب و فسق راويان آنها نباشد بلکه به جهت مجهول بودن يا به لحاظ ضبط باشد. اين قاعده مي گويد اگر روايات متعددي باشد که هر کدام اين گونه عيب ها را داشته باشند، کثرت طرق، اين ضعف را جبران مي کند. در بحث ما نيز روايات همين گونه هستند.

2. اشکال ديگر ابن حوزي اين است که اين احاديث با حديث خوخه که در صحيح بخاري آمده متعارض است. ابن حجر مي گويد چنين تعارضي وجود ندارد و وجه جمع آنها را بيان مي کند.

عبارت ابن حجر: « هذه الاحاديث يقوي بعضها بعضا و کل طريق منها صالحة للاحتجاج فضلا عن مجموعها».[5] در جاي ديگر مي گويد: «هذا الحديث مشهور له طرق متعدده کل طريق منها علي انفراده لاتقصر عن رتبه الحسن و مجموعها مما يقطع بصحته علي طريق کثيره من اهل الحديث». و در جاي ديگر مي گويد «هذه الطرق المتضافره برواياه الثقات تدل علي أن الحديث صحيح دلاله قويه و هذا غايه نظر المحقق».[6]

ابن کثير در جمع اين دو دسته روايات گفته است احاديث سد الابواب مربوط به ابتدا بوده که حضرت زهرا (س)‌ مي خواستند به خانه پيامبر (ص) تردد کنند. احاديث خوخه نيز مربوط به بعد از رحلت پيامبر اکرم (ص) و دوران خلافت ابوبکر است که بتواند سريع تر به مسجد تردد داشته باشد. وجه جمع ابن حجر در مباحث بعدي مي آيد .

آيت الله ميلاني در کتاب «الرسائل العشر»، ده روايت را مورد بررسي قرار داده و معتقد است که اين روايات جعلي است و در نقطه مقابل احاديث فضايل اميرالمومنين ع جعل شده است. از جمله اين روايات، حديث خوخه ابوبکر است .

 

بررسي سندي سه تا از روايات سد الابواب

در ادامه به بررسي سه مورد از روايات حديث سد الابواب به عنوان نمونه مي پردازيم.

1. روايت ابن عباس. اين روايت که بيان گر فضايل عشره براي اميرالمومنين (ع) است هر دو مطلب سد الابواب و لايحل را دارا است. احمد محمد شاکر که بر مسند حواشي خوبي دارد و به عنوان يکي از احاديث شناسان برجسته شناخته مي شود در مورد اين حديث مي گويد: اين حديث در مسند احمد و خصائص نسائي آمده است. (ابومريم اعظمي ناقد کتاب «المراجعات» در مورد اين روايت به ابوبلج اشکال گرفته و وي را ضعيف دانسته است). احمد محمد شاکر مي گويد اسناد اين روايت صحيح است و ابوبلج (يحيي بن سليم) که در روايت آمده است ثقه است. ابن معين، ابن سعد، نسائي، دارقطني و ديگران او را توثيق کرده اند. در کتاب «التهذيب» از بخاري نقل شده است که در مورد ابوبلج گفته است «فيه نظر»، اما ما نمي دانيم که کجا بخاري اين حرف را زده است، زيرا بخاري در «تاريخ الکبير» اسم وي را آورده اما جرحي در مورد او نکرده است. در کتاب «تاريخ الصغير» نيز اصلا اسمي از آن نياورده است. همچنين بخاري و نسائي در کتاب الضعفا خويش نامي از وي نبرده اند. همچنين شعبه بن حجاج از وي روايت نقل کرده است و اين در حالي است که وي لايروي الا عن ثقه. اين روايت در «مجمع الزوايد» نيز آمده است و هيثمي درباره آن گفته است رجاله رجال الصحيح، غير ابوبلج و هو ثقه. [7] [8]


[1] تفسیر قرطبی، ج5، ص199-201.
[2] مجمع الزوائد، نورالدین هیثمی، ج9، ص114- 115 و 119-120.
[3] ارشاد الساری، قسطلانی، ج8، ص167.
[4] العمده القاری، العینی، ج16، ص187.
[5] فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج7، ص15.
[6] القول المسدد، ج19، 23 و 24.
[7] مجمع الزوائد، نورالدین هیثمی، ج9، ص120.
[8] المسند، احمد بن حنبل، ج3، ص331.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo