< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 39 و 40 آيه ولايت

ادامه روايات شيعه در مورد آيه ولايت

موضوع بحث بررسی روايات مربوط به آيه ولايت بود. علامه شرف الدين اين آيه را که دلالت بر امامت اميرالمومنين (ع) دارد در جواب شيخ سليم اقامه و بيان کردند که صحاح ما در اين باره متواتر است. گفته شد بيش از 12 روايت در اين باره داريم که در سه دسته می گنجند:

الف) رواياتی که مساله انفاق حضرت علی (ع) در نماز و نزول آيه ولايت را بيان کرده است.

ب) دسته ای ديگر که علاوه بر بيان مساله انفاق، آن را نسبت به ساير ائمه اطهار (ع) نيز بيان کرد است.

ج) رواياتی که متعرض آيه ولايت شده و آن را مربوط به ائمه اطهار (ع) دانسته و ديگر جريان انفاق را ياد نکرده است.

در مورد دسته اول چند روايت بيان شد. اکنون به بيان دو روايت ديگر می پردازيم:

روايت نهم:

در کافی آمده است: «عَلِی بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ أَبِی الْجَارُودِ جَمِيعاً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِی وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ- «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» وَ فَرَضَ وَلَايَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِی فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ- «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِی ع يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَيْنَةَ قَالُوا جَمِيعاً غَيْرَ أَبِی الْجَارُودِ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ كَانَتِ الْفَرِيضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ الْأُخْرَى وَ كَانَتِ الْوَلَايَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِی» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أُنْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِيضَةً قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرَائِضَ»[1] : عمر بن اذينه از زراره و فضيل بن يسار و بكير بن اعين و محمد بن مسلم و بريد بن معاويه و ابى الجارود همه از امام باقر (ع) فرمود: خدا عز و جل به رسول خود دستور داد به ولايت على (ع) و به او نازل كرد (55 سوره مائده): «همانا ولى شما خدا است و رسولش و آنان كه گرويدند و نماز را برپا داشتند و زكاة را پرداختند در حالى كه ركوع كنند» و خدا ولايت اولو الامر را واجب كرد و ندانستند اولو الامر كيست و ولايت چيست؟ خدا به محمد (ص) دستور داد براى آنها شرح كند ولايت را چنانچه نماز و زكاة و روزه و حج را شرح كرده بود، چون اين دستور از طرف خدا برايش آمد دلش طپيد و ترسيد كه از دين برگردند و او را تكذيب كنند و دل تنگ شد و به خدا عز و جل رجوع كرد، خدا به او وحى كرد: «اى رسول من تبليغ كن آنچه را به تو نازل شده از پروردگارت اگر نكنى تبليغ رسالت او نكردى، خدا تو را از مردم حفظ مى‌كند» و پيغمبر امر خداى تعالى را اعلام كرد و در روز غدير خُم قيام كرد براى انجام ولايت على (ع) و جار نماز دسته جمعى كشيد و به مردم داد تا حاضران به غائبان برسانند.

عمر بن اذينه گفته: همه جز ابى الجارود (در اينجا) گفتند:

امام باقر (ع) فرمود: هر فريضه پس از فريضه ديگر نازل مى‌شد و ولايت آخر فرائض بود و خدا عز و جل در باره آن نازل كرد (3 سوره مائده): «امروز دين شما را كامل كردم، و نعمتم را بر شما تمام‌ كردم» امام فرمود: خدا عز و جل مى‌فرمايد: ديگر بعد از اين بر شما فريضه نازل نكنم، من فرائض شما را كامل كردم.

روايت دهم :

در «كافى» از حضرت باقر عليه السّلام از پدرش، از جدّش عليهم السّلام روايت است كه فرمود: «لمّا نزلت إنّما وليّكم الله و رسوله اجتمع نفر من أصحاب رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فى مسجد المدينة و قال بعضهم لبعض: ما تقولون فى هذه الآية؟! قال بعضهم: إن كفرنا بهذه الآية نكفر بسائرها (كفرنا خ ل) و إن آمنّا فإنّ هذا ذلّ حين يسلّط علينا علىّ بن أبيطالب! فقالوا: نعلم أنّ محمّدا صادق فيما يقول، و لكن نتولّاه و لا نطيع عليّا فيما أمرنا فنزل: «يعرفون نعمة الله ثمّ ينكرونها» يعنى ولاية محمّد (علىّ خ ل) و أكثرهم الكافرون بولاية علىّ »[2] چون آيه انّما وليّكم الله و رسوله، نازل شد، چند نفر از اصحاب رسول خدا در مسجد مدينه گرد آمدند، و بعضى از آنها به ديگران گفتند: رأى شما درباره اين آيه چيست؟! بعضى گفتند: اگر ما به اين آيه كافر شويم، و آن را ردّ كنيم، نسبت به بقيّه آيات نيز كافر شده‌ايم! و اگر به اين آيه ايمان بياوريم، موجب ذلّت و سرافكندگى ماست، در آن وقتى كه علىّ بن ابيطالب بر ما مسلّط شود.

و پس از آن گفتند: ما مى‌دانيم كه محمّد در باره آنچه كه مى‌گويد، صادق است، و ليكن ما ولايت او را بر عهده مى‌گيريم، و ليكن علىّ را درباره أوامرى كه به ما مى‌كند، اطاعت نمى‌نمائيم! در اين حال اين آيه نازل شد: يعرفون نعمة الله ثمّ ينكرونها. يعنى «ولايت محمّد را (ولايت علىّ را خ ل) مى‌شناسند، و اكثر آنان نسبت به ولايت علىّ كافر مى‌شوند.

 

دسته دوم رواياتی است که علاوه بر بيان نزول آيه ولايت در مورد علی (ع) اين مطلب را اضافه کرده که ولايت اولاد ايشان نيز به ولايت آن حضرت وصل است و آيه شامل حال آنها نيز می شود. کلينی با سند از امام صادق (ع) نقل نموده است:

«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا» قَالَ إِنَّمَا يَعْنِی أَوْلَى بِكُمْ أَی أَحَقُّ بِكُمْ وَ بِأُمُورِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَمْوَالِكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا يَعْنِی عَلِيّاً وَ أَوْلَادَهُ الْأَئِمَّةَ ع إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ‌ راكِعُونَ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِی صَلَاةِ الظُّهْرِ وَ قَدْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ هُوَ رَاكِعٌ وَ عَلَيْهِ حُلَّةٌ قِيمَتُهَا أَلْفُ دِينَارٍ وَ كَانَ النَّبِی ص كَسَاهُ إِيَّاهَا وَ كَانَ النَّجَاشِی أَهْدَاهَا لَهُ فَجَاءَ سَائِلٌ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِی اللَّهِ وَ أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ تَصَدَّقْ عَلَى مِسْكِينٍ فَطَرَحَ الْحُلَّةَ إِلَيْهِ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَيْهِ أَنِ احْمِلْهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ هَذِهِ الْآيَةَ وَ صَيَّرَ نِعْمَةَ أَوْلَادِهِ بِنِعْمَتِهِ فَكُلُّ مَنْ بَلَغَ مِنْ أَوْلَادِهِ مَبْلَغَ الْإِمَامَةِ يَكُونُ بِهَذِهِ الصِّفَةِ مِثْلَهُ فَيَتَصَدَّقُونَ وَ هُمْ راكِعُونَ وَ السَّائِلُ الَّذِی سَأَلَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ الَّذِينَ يَسْأَلُونَ الْأَئِمَّةَ مِنْ أَوْلَادِهِ يَكُونُونَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ[3] : احمد بن عيسى از امام صادق (ع) در قول خدا عز و جل: «همانا ولى و سرپرست شما خدا است و رسولش و آنان كه گرويدند» فرمود: يعنى اولى‌ به شما و احق به شما و به كارهاى شما و خود شما و اموال شما خدا است و رسولش و كسانى كه ايمان آوردند، يعنى على و اولاد ائمه او تا روز قيامت، سپس خدا عز و جل آن‌ها را وصف نمود و فرمود: «آنچنان كسانى كه بپا مى‌دارند نماز را و مى پردازند زكاة را و ايشان در ركوعند» امير المؤمنين (ع) در نماز ظهر بود و دو ركعت خوانده بود و در ركوع بود و در برش حلّه‌اى بود به بهاى هزار اشرفى كه پيغمبر به او پوشانيده بود و نجاشى آن جامه را براى وى فرستاده بود، يك سائل آمد و گفت: السلام عليك يا ولىّ الله و اولى‌ به مؤمنان از خودشان، بر گدائى تصدّق فرما، على (ع) آن حلّه را نزد او انداخت و به دست اشاره كرد تا آن را برگيرد و خدا هم اين آيه را بر او نازل كرد و به وسيله انعام به او به فرزندانش هم انعام داد و هر كدام از فرزندانش كه به امامت رسند به واسطه اين صفت بوده است كه مانند او بدان متصف بوده‌اند كه در حال ركوع صدقه داده‌اند، و آن سائلى كه از امير المؤمنين (ع) سؤال‌ كرد از ملائكه بود و آن سائلى كه از ديگر امامان سؤال كند از ملائكه مى‌باشند.

 

نکته ای در جمع ميان اعطای خاتم و اعطای حله

در اين روايت اخير سخن از اعطای حلّه ای آمده که بر روی دوش اميرالمومنين (ع) قرار داشته است اما در روايات ديگر مساله اعطای انگشتر آمده است. جمع ميان اين روايات به اين است آيه شريفه نزول مکرر داشته است کما اينکه نمونه آن در آيات ديگر نيز آمده است. اين مساله از روايات شان نزول فهميده می شود.

برخی از مفسرين گفته اند چه بسا تعبير «يوتون الزکاه» که فعل مضارع است دلالت بر تکرار نيز داشته باشد. همچنين کلمه «يوتون» به تکرار اين مساله در مورد اولاد ايشان نيز دلالت دارد .

 

روايات دسته سوم که بحث را به صورت کلی مطرح کرده و امامت اهل بيت (ع) در آن آمده است. از جمله در کافی شريف آمده است: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلَنَا فِی الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا»[4] : حسين بن ابى العلاء گويد: براى امام صادق (ع) ياد آور شدم كه عقيده ما نسبت به اوصياء اين است كه طاعت آنها فرض شده است، گويد: فرمود: آرى، ايشان همان كسانى هستند كه خدا تعالى در باره آنان فرموده است (59 سوره نساء): «اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول خدا را و اولو الامر از خودتان را» و باز فرموده است (61 سوره مائده): «همانا ولى شما خدا است و رسولش و كسانى كه گرويدند».

در عيون اخبار الرضا (ع) آمده است: مامون در جلسه ای امام رضا (ع) حضور داشت به ايشان گفت: شما چه دليلی داريد که اهل بيت از سايرين ممتاز هستند؟ امام (ع) فرمود: آيات فراوانی در اين باره آمده است که از جمله آنها آيه ولايت است که در آن خداوند ولايت اهل بيت (ع) را قرين ولايت رسول (ص) و ولايت خويش قرار داده است»[5] . روايت ديگر از امام باقر (ع) در نور الثقلين است . [6]

سوال و جواب

اگر تواتر در شيعه ثابت شود، آيا اين مساله بين المذهبی است يا درون مذهبی؟ گفته شد در تواتر مذهب دخالت ندارد و تواتر يکی از طرق عقلی و منطقی است، بنابراين آيين و مذهب نه شرط صحت تواتر و نه مانع آن است. البته شرط تواتر آن است که به معصوم منتهی شود.

سوال ديگر اين است که اگر منتهی شدن به معصوم شرط صحت تواتر است، اهل سنت، ائمه (ع) را معصوم نمی دانند و تواتر برای آنها وقتی تحقق می يابد که به پيامبر (ص) منتهی شود. در اين باره چه بايد گفت؟

پاسخ اين است که علم ائمه طاهرين (ع) از طرق مختلفی برای ايشان حاصل می شود. يکی از آن راه هاة علم لدنی است. راه ديگر اين است که علم آنها به منبع علم پيامبر (ص) متصل است. در روايات وقتی از ائمه اطهار (ع) سوال شده که شما اين مطلب را از کجا می فرمايد آنها به کتاب جامعه که توسط پيامبر اکرم (ص) املاء و به خط اميرالمومنين (ع) نوشته شده است ارجاع داده اند. و نيز در روايتی از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: «حَدِيثِی حَدِيثُ أَبِی وَ حَدِيثُ أَبِی حَدِيثُ جَدِّی وَ حَدِيثُ جَدِّی حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[7] . بنابراين همه روايات اهل بيت (ع) حتی در صورتی که واسطه در آنها حذف شده باشد طبق اين اصل به حديث پيامبر (ص)‌ متصل می شود .

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود .

 


[1] کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص289.
[2] کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص427.
[3] کافی، شیخ کلینی، ‌ ج1، ص289.
[4] کافی، شیخ کلینی، ج1، ص187.
[5] عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص238.
[6] نورالثقلین، ج1، ص646.
[7] کافي، شيخ کليني، ج1، ص53.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo