< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 39 و 40 آيه ولايت

اعتبار و حجيت تواتر شيعه در نزد اهل سنت

يک سوالی مهمی که مطرح است اين است که اگر در مورد يک مساله دينی از طريق ائمه طاهرين (ع) روايات متواتری داشته باشيم، آيا اين تواتر برای غير شيعه هم طبق قاعده تواتر اعتبار دارد يا نه؟ با توجه به اينکه در مسائل دينی روايت آن گاه معتبر است که از معصوم باشد و از نظر غير شيعه معصوم تنها پيامبر اکرم (ص) است، آيا روايات ائمه اطهار (ع) می تواند مشمول اين قاعده شود يا نه؟

پاسخ چنين است :

1. از آنجا که يکی از منابع علم ائمه اطهار (ع)، کتاب جامعه است که از طريق پيامبر اکرم (ص) املاء و به خط اميرالمومنين (ع) نوشته شده است، کلام ائمه اطهار (ع) مستند به کلام پيامبر (ص) است. امام صادق (ع) در فرازی از روايتی فرمودند: «وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِمْلَائِهِ مِنْ فَلْقِ فِيهِ وَ خَطِّ عَلِی بِيَمِينِهِ فِيهَا كُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ كُلُّ شَی‌ءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ حَتَّى الْأَرْشُ فِی الْخَدْشِ وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَی فَقَالَ تَأْذَنُ لِی يَا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا أَنَا لَكَ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ قَالَ فَغَمَزَنِی بِيَدِهِ وَ قَالَ حَتَّى أَرْشُ هَذَا كَأَنَّهُ مُغْضَبٌ قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ »[1] : به راستى جامعه نزد ما است و مردم چه مى‌فهمند كه جامعه چيست؟ گويد: گفتم: قربانت، جامعه چيست؟ فرمود: يك دفترى است كه هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا (ص) درازا دارد و به املاء آن حضرت است كه از زبان خود بيان كرده و على (ع) به دست خود نوشته، هر حلال و حرام و هر چه مورد نياز مردم باشد در آن است تا برسد به حكم ارش يك خراش در تن، و دست بر من زد و فرمود: اى ابو محمد، به من اجازه مى‌دهى؟ گويد: عرض كردم: قربانت، من در اختيار شما هستم هر چه خواهيد بكنيد، گويد: يك وشكنى از من گرفت و فرمود: حتى ارش اين عمل هم در آن ذكر شده و در اين حال چهره خشمگينى داشت، گويد: گفتم: به خدا علم اين است، فرمود: اين هم علم است .

نکته ای در امام شناسی

امام شناسی ما خيلی ضعيف است. امام جايگاهی دارد که از سطح فکر و انديشه ما بسی بالاتر است. اگر زيارت جامعه با دقت مطالعه شود معلوم می شود آنچه در مباحث کلامی و تفسيری درباره امامت بيان شده، يک سطح ابتدايی از امامت است. البته آنها با داشتن اين همه از کمالات باز هم مخلوق الهی هستند. در قسمتی از زيارت رجبيه آمده است: «لا فرق بينك و بينها إلا أنهم عبادك و خلقك‌» . آنها هم همه کاره عالم هستند نسبت به غير خداوند، و هم هيچ کاره هستند نسبت به خدای متعال.

 

علم امام حضوری و فعلی است يا ارادی و مشيتی؟

بحث ديگری که در مساله علم امام مطرح است اين است که آيا علم ائمه (ع) بالفعل است يا بالمشيه؟ در اين باره دو ديدگاه مطرح است و هر کدام به رواياتی استناد کرده اند. اما به نظر می رسد قول صحيح، قول به تفصيل است به اين صورت که علم آنان هم حضوری و فعلی است و آن جايی است که مربوط به جايگاه هدايت گری آنها باشد، و هم علم آنان ارادی و مشيتی است به اين معنا که هر وقت اراده کنند می دانند و آن مربوط به مغيبات و امور جزئی است، يعنی آنچه مستقيما به حوزه هدايت گری آنها ارتباطی ندارد.

2. ائمه اطهار (ع) بر اين مطلب تصريح کرده اند که آنچه آنان بيان می فرمايند حديث پدرانشان است که به پيامبر اکرم (ص) منتهی می شود. امام صادق (ع) در روايتی فرمود: «حَدِيثِی حَدِيثُ أَبِی وَ حَدِيثُ أَبِی حَدِيثُ جَدِّی وَ حَدِيثُ جَدِّی حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[2] . يعنی تمام احاديث ما مستند است. اين مانند آن است که يکی از روات، روايات را بدون سند نقل کند و واسطه ها را ذکر نکند، اما در جايی بگويد همه آنچه من می گويم به اين واسطه است. در اين صورت ديگر خبر وی مرسل نخواهد بود بلکه مسند است. بنابراين اگر ائمه اطهار (ع) را بر فرض هم معصوم ندانيم مانند نظر اهل سنت، باز کم از عدول نداشتند و لذا قول آنها مرسل نخواهد بود.

بيان ديگر اين مساله آن است که ائمه اطهار (ع) و علم آنها از دو منظر می تواند مورد نظر قرار گيرد: منظر اول اين است که آنان معصوم بوده و دارای علم لدنی هستند. منظر دوم -که در مواجهه با اهل سنت بيان می شود- آن است که آنان انسان های عادلی بودند و کلام مسند را نقل کرده اند. اثبات اين مطلب دو بخش دارد: بخش اول مربوط به نقل روايت تا ائمه اطهار (ع) است و بخش دوم از آنان تا پيامبر اکرم (ص) است. اگر بخش اول برای کسی ثابت شده باشد، بر اساس آنچه گفته شد بخش دوم نيز ثابت می شود، زيرا حديث آنان مسند بوده و به پيامبر اکرم (ص) منتهی می شود .

 

روايات شان نزول آيه ولايت در منابع اهل سنت

تا اينجا روشن شد که بيش از 12 روايت در منابع روايی شيعه در مورد نزول آيه ولايت در مورد امام علی (ع) آمده است، و اين تعداد نقل متواتر بودن اين مساله در منابع شيعه را ثابت می کند. در ادامه به بررسی روايات غير شيعه در اين باره می پردازيم. علامه شرف الدين به صورت مختصر چند روايت از عمار و ابوذر بيان کردند . برای دست يابی به روايات بيشتر به اين منابع رجوع می شود: تفسير طبری (که اولين کتاب ماثور از ابتدای قرآن تا آخر آن به عنوان يک منبع دست اول شناخته می شود)؛ کتاب تفسير ابن کثير دمشقی؛ کتاب الکافی الشافی فی تخريج تفسير الکشاف زمخشری، ابن حجر عسقلانی؛ کتاب شواهد التنزيل، حاکم حسکانی حنفی که در آن 24 روايت نقل شده و 12 تای آنها از صحابه است. وی از علمای قرن ششم است؛ کتاب الدر المنثور، جلال الدين سيوطی.

با جمع بندی روايات اهل سنت در اين منابع و با حذف مکررها به حدود 12 روايت می رسيم که برخی از آنها طبق موازين اهل سنت معتبر و برخی ضعيف است.

1. تفسير طبری

طبری (م 310 هـ) درباره اينکه مراد از «الذين آمنوا» در آيه ولايت کيست گفته است: مفسرين در اين باره اختلاف نظر دارند و برخی گفته اند مراد اميرالمومنين (ع) است و برخی مصداق آن را عموم مومنين دانسته اند. از جمله کسانی اين آيه را اختصاص به امام علی (ع) داده اند از اين قرار است:

الف) عتبه بن حکيم (م 147هـ). ابن حجر درباره وی گفته است: «صدوق يخطی» و از طبقات ششم است، يعنی جزء تابعين هست اما ملاقات وی با صحابه محرز نيست. درباره وثاقت وی اختلاف نظر است.

ب) مجاهد بن جبر (م 102 هـ). ذهبی در کتاب «سير اعلام النبلا»، ج5، ص 377 گفته است: او امام و شيخ قراء و مفسرين است و شاگرد خاص ابن عباس بوده و از وی روايات زيادی نقل کرده است. خود او گفته است سه بار قرآن را با شرح نزول ها نزد ابن عباس فرا گرفته است. اين مطلب قرينه آن است که وقتی مجاهد سخنی درباره شان نزول می گويد، همان چيزی است که از ابن عباس گرفته است و اين مساله طبق قواعد محاوره و عقلايی است مگر اينکه خلاف آن ثابت شود.

ج) السدی. دو نفر با نام سدی است: السدی الکبير (127 از تابعين) و السدی الصغير (م186). هر دو مفسر بوده اند اما دومی متهم به کذب بوده و از نظر اهل سنت اعتبار ندارد. ابن حجر درباره سدی کبير گفته است وی صدوق است اما گرايش تشيع داشته است[3] . عبارت وی چنين است: «الذين آمنوا» عموم مومنان را شامل می شود اما اميرالمومنين (ع) تنها کسی است که سائلی از وی درخواست کرد و ايشان در حال نماز انگشتر خود را به او داد. معنای اين سخن آن است که اين آيه شريفه به اراده استعمالی دلالت بر عموم دارد، اما با توجه به قرائنی که بعد آمده است بيان گر مصداق خاص است. سيوطی در «الدر المنثور» که اقوال را در اين باره نقل کرده، قول سدی را با مجاهد و عتبه در زمره کسانی دانسته که معتقدند آيه دلالت بر اختصاص دارد[4] .

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود.


[1] کافي، شيخ کليني، ج1، ص239.
[2] کافي، شيخ کليني، ج1، ص53.
[3] تقريب التهذيب، ابن حجر، ج1، ص52.
[4] الدر المنثور، سيوطي، ح2، ص99.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo