< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 39 و 40 آيه ولايت

بررسي روايات اهل سنت درباره آيه ولايتادامه روايت نقل شده در تفسير ابن کثير

در جلسه گذشته گفته شد که ابن کثير در تفسير خويش 10 روايت در باره آيه ولايت آورده است. ادامه بررسي روايات وي از اين قرار است:

7. ابن مردويه از چند نفر از صحابه اميرالمومنين (ع)، عمار بن ياسر و رافع، صدقه دادن انگشتر در حال نماز از اميرالمومنين (ع)‌ و نزول آيه ولايت را نقل کرده است. ابن کثير سند اين روايات را مورد مناقشه قرار داده و گفته است در سند آن ها راويان مجهول قرار دارد .

8. از ابن مردويه از ميمون بن مهران از ابن عباس روايت شده است که آيه «انما وليکم الله» درباره مومنان نازل شده است و حضرت اميرالمومنين (ع) نخستين آنها است. ابن کثير به لحاظ سند در اين روايت مناقشه اي نکرده است، چنان که ابومريم اعظمي با اينکه تلاش وي در خدشه دار کردن مطالب علامه است، متعرض اين روايت نشده است. به نظر مي رسد علت اين امر آن است که وي وجه ضعفي براي آن نيافته است.

درباره شخصيت ميمون بن مهران (م 117) ضعفي بيان نشده و همه ائمه حديث وي را مدح و تاييد کرده اند.[1] از حيث دلالت نيز کلام ابن عباس اين است که آيه درباره مومنان است و امام علي (ع) اولين آنان است. با توجه به ساير روايات، بايد گفت مراد از مومنان در اين حديث، ائمه اطهار (ع) است.

9. روايتي که از سدي کبير نقل شده است.

 

الکاف الشاف في تخريج احاديث الکشاف، ابن حجر

اين کتاب منبع ديگري در بيان احاديث آيه ولايت است. ابن حجر در اينجا 5 روايت آورده و در سند دو روايت مناقشه کرده و در سه تاي ديگر مناقشه اي نکرده است. اين امر نشان مي دهد که از نظر وي بر اين سه روايت اشکالي وارد نبوده است .

1. روايت ابن ابي حاتم از سلمه بن کحيل. وي در اين باره اشکالي نگرفته است .

2. روايت ابن مردويه از سفيان ثوري از ضحاک از ابن عباس. وي بر اين روايت نيز اشکالي نگرفته است .

3. روايتي که ابن کثير و طبري آن را نقل نکرده اند. وي از حاکم نيشابوري در کتاب «علوم الحديث» اين روايت را نقل کرده که سند آن به حضرت اميرالمومنين (ع) مي رسد. وي درباره اين روايت نيز مناقشه اي ندارد.

4. روايت ابن مردويه از عمار بن ياسر. ابن حجر بر اين روايت اشکال کرده و گفته است در سند آن کساني است که متروک هستند.

5. روايت ثعلبي از ابوذر. وي اسناد اين روايت را نيز معتبر ندانسته است.[2]

 

جلال الدين سيوطي در «الدر المنثور» و «لباب النقول»

تفسير «الدر المنثور» تفسير روايي قرآن است، و کتاب «لباب النقول» درباره شان نزول هاي آيات تاليف شده است. سيوطي در هر دو کتاب به آيه ولايت پرداخته و روايات را نقل کرده است. در «الدر المنثور» همه روايات ابن کثير و طبري را نقل کرده است، بعلاوه يک روايت از خطيب بغدادي از ابن عباس آورده است. از آن جا که سيوطي در «الدر المنثور» درباره سند روايت سخني نگفته است نمي توان درباره عقيده وي را در مورد اين روايات بدست آورد[3] .

در کتاب «لباب النقول» وي شش روايت را نقل کرده و درباره سند برخي از آنها مناقشه کرده است. وي در پايان با بيان قاعده حديثي «يقوي بعضها بعضا» گفته است هر چند در سند اين روايات مناقشه است اما کثرت طرق، جابر ضعف آنها است و لذا در نهايت نظر وي درباره اين روايات مثبت است[4] .

 

شواهد التنزيل، حاکم حسکاني

وي از علماي حنفيه و متوفي قرن پنجم و مقدم بر ابن کثير و ابن حجر، و بعد از طبري قرار دارد. او در کتاب «شواهد التنزيل» آياتي که مربوط به اهل البيت (ع) است را در دو جلد جمع کرده است[5] . وي درباره آيه ولايت 24 روايت از اهل سنت نقل کرده است.

بعيد نيست سخني که علامه شرف الدين در اينکه 24 روايت از اهل سنت درباره آيه ولايت نقل شده، استناد به کلام حاکم حسکاني داشته باشد کما اينکه محدث بحراني نيز در قواعد المرام 24 روايت از اهل سنت در اين باره نقل کرده است. تعدادي از اين روايات مکرر بوده و تعدادي از تابعيني است که به پيامبر اکرم (ص) و صحابه منتهي نمي شود. در مجموع با حذف اين موارد، 12 روايت باقي مي ماند که از اين صحابه نقل شده است: حضرت اميرالمومنين (ع)، ابن عباس، انس بن مالک، جابر بن عبدالله انصاري، مقداد، ابوذر غفاري و کندي.

نکته: مرحوم شرف الدين در قسمتي از مراجعه خود ادعا کرده اند که قضيه انفاق اميرالمومنين (ع)‌ در باره اين آيه مورد اجماع مسلمين است. به نظر مي رسد اين مساله مورد اجماع شيعيان است اما اجماع همه مفسرين اسلامي اينگونه نيست. بله اگر گفته شود کثيري از مفسران غير شيعه آن را قبول دارند صحيح است. آلوسي در تفسير «روح المعاني» بعد از نقل اقوال گفته است: «وغالب الأخباريين على أنها نزلت في علي كرم الله تعالى وجهه،»[6]

 

جمع بندي مباحث درباره اسناد روايات آيه ولايت

1. در هر يک از منابع شيعه و اهل سنت، بيش از ده روايت درباره نزول آيه ولايت درباره امام علي (ع) نقل شده است. علاوه بر اينکه قسمتي از اين روايات صحيح و معتبر است به جهت رسيدن آنها به حد تواتر، اطلاق تواتر بر آنها صحيح است. و وقتي حديث متواتر شد ديگر اين سخن که همه سند هاي آن بايد صحيح باشد پذيرفته شده نيست.

2. در گام بعدي قاعده «يقوي بعضها بعضا» در مورد اين روايات جاري است به اين معنا که اين کثرت طرق، ضعف سندي که در برخي از آنها مشاهده مي شود را جبران مي کند.

3. از کلام ابن کثير و ابن حجر که اولا دو حديث شناس برجسته هستند و ثانيا در مقام نقد (و نه صرف نقل) بودند، بدست مي آيد آنها از اين که برخي از روايات را نقد نکرده اند، يعني آنها را پذيرفته اند. حال در مباحث بين المذهبي لازم نيست مطلبي بيان شود که مجمع عليه باشد، بلکه اگر کساني که آن سخن را گفته اند صاحب نظر باشند صحيح است گفته شود اين مطلب از نظر شيعه و اهل سنت پذيرفته شده است.

4. از آنجا که اين مساله بيان يک قضيه تاريخي است و نه اجتهادي، سخن تابعيني همچون مجاهد و ديگران مرسل نخواهد بود و مسند است .

 

کلام عجيب ابن تيميه درباره اين روايات

يکي از مطالب عجيبي که در سخنان ابن تيميه آمده اين است که وي مطالبي که مسلم و قطعي است را گاه به صورت محکم رد مي کند. وي در عبارت عجيبي در نقد علامه حلي در منهاج الکرامه در باره احاديث آيه ولايت گفته است: «أَجْمَعَ أَهْلُ الْعِلْمِ بِالنَّقْلِ عَلَى أَنَّهَا لَمْ تَنْزِلْ فِي عَلِيٍّ بِخُصُوصِهِ، وَأَنَّ عَلِيًّا لَمْ يَتَصَدَّقْ بِخَاتَمِهِ فِي الصَّلَاةِ، وَأَجْمَعَ أَهْلُ الْعِلْمِ بِالْحَدِيثِ عَلَى أَنَّ الْقِصَّةَ الْمَرْوِيَّةَ فِي ذَلِكَ مِنَ الْكَذِبِ الْمَوْضُوعِ. وَأَمَّا مَا نَقَلَهُ مِنْ تَفْسِيرِ الثَّعْلَبِيِّ، فَقَدْ أَجْمَعَ أَهْلُ الْعِلْمِ بِالْحَدِيثِ أَنَّ الثَّعْلَبِيَّ يَرْوِي طَائِفَةً مِنَ الْأَحَادِيثِ الْمَوْضُوعَاتِ، كَالْحَدِيثِ الَّذِي يَرْوِيهِ فِي أَوَّلِ كُلِّ سُورَةٍ عَنْ أَبِي أُمَامَةَ فِي فَضْلِ تِلْكَ السُّورَةِ، وَكَأَمْثَالِ ذَلِكَ. وَلِهَذَا يَقُولُونَ: " هُوَ كَحَاطِبِ لَيْلٍ ".

وَهَكَذَا الْوَاحِدِيُّ تِلْمِيذُهُ، وَأَمْثَالُهُمَا مِنَ الْمُفَسِّرِينَ: يَنْقُلُونَ الصَّحِيحَ وَالضَّعِيفَ.وَلِهَذَا لَمَّا كَانَ الْبَغَوِيُّ عَالِمًا بِالْحَدِيثِ، أَعْلَمَ بِهِ مِنَ الثَّعْلَبِيِّ وَالْوَاحِدِيِّ، وَكَانَ تَفْسِيرُهُ مُخْتَصَرَ تَفْسِيرِ الثَّعْلَبِيِّ، لَمْ يَذْكُرْ فِي تَفْسِيرِهِ شَيْئًا مِنَ الْأَحَادِيثِ الْمَوْضُوعَةِ الَّتِي يَرْوِيهَا الثَّعْلَبِيُّ، وَلَا ذَكَرَ تَفَاسِيرَ أَهْلِ الْبِدَعِ الَّتِي ذَكَرَهَا الثَّعْلَبِيُّ، مَعَ أَنَّ الثَّعْلَبِيَّ فِيهِ خَيْرٌ وَدِينٌ، لَكِنَّهُ لَا خِبْرَةَ لَهُ بِالصَّحِيحِ مِنَ الْأَحَادِيثِ، وَلَا يُمَيِّزُ بَيْنَ السُّنَّةِ وَالْبِدْعَةِ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَقْوَالِ وَأَمَّا أَهْلُ الْعِلْمِ الْكِبَارُ: أَهْلُ التَّفْسِيرِ، مِثْلُ تَفْسِيرِ مُحَمَّدِ بْنِ جَرِيرٍ الطَّبَرِيِّ، وَبَقِيِّ بْنِ مَخْلَدٍ، وَابْنِ أَبِي حَاتِمٍ، وَابْنِ الْمُنْذِرِ، وَعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ دُحَيْمٍ، وَأَمْثَالِهِمْ - فَلَمْ يَذْكُرُوا فِيهَا مِثْلَ هَذِهِ الْمَوْضُوعَاتِ.

دَعْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُمْ، مِثْلَ تَفْسِيرِ أَحْمَدِ بْنِ حَنْبَلٍ، وَإِسْحَاقَ بْنِ رَاهَوَيْهِ. بَلْ وَلَا يُذْكَرُ مِثْلُ هَذَا عِنْدَ ابْنِ حُمَيْدٍ وَلَا عَبْدِ الرَّزَّاقِ، مَعَ أَنَّ عَبْدَ الرَّزَّاقِ كَانَ يَمِيلُ إِلَى التَّشَيُّعِ، وَيَرْوِي كَثِيرًا مِنْ فَضَائِلِ عَلِيٍّ، وَإِنْ كَانَتْ ضَعِيفَةً ; لَكِنَّهُ أَجَّلُ قَدْرًا مِنْ أَنْ يَرْوِيَ مِثْلَ هَذَا الْكَذِبِ الظَّاهِرِ».[7]

نويسندگان وهابي بعد از وي نيز همين مطالب را تکرار کرده اند. [8]

با توجه به آنچه گفته شد معلوم مي شود که تمام سخنان ابن تيميه در اينجا دروغي آشکار است، زيرا همان طور که بيان شد طبري، ابن کثير دمشقي، ابن ابي حاتم، عبدالرزاق و سايرين اين روايات را در کتاب خود نقل کرده اند.

 

سوال و جواب

برخي گفته اند شان نزول آيه ولايت در مورد عباده بن ثابت است. آنجا که وي از کنارگيري يهود از پيوستن به مسلمانان مطلع شد ناراحت شد و نزد رسول خدا (ص) رسيد و در اين هنگام آيه ولايت نازل شد.

پاسخ اين است که اين جريان با جريان اعطاي صدقه در نماز توسط اميرالمومنين (ع)‌ و نزول آيه ولايت منافاتي ندارد، زيرا قرآن کريم در اين آيات مي فرمايد از اينکه يهود عقب کشيده اند ناراحت نباشيد، اگر شما ولايت خداوند و پيامبر (ص) و اميرالمومنين (ع) را برگزينيد، پيروز هستيد.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان مي شود .

 


[1] تهذیب التهذیب، ج8، ص448-449.
[2] الکشاف، زمخشری، حاشیه ابن حجر، ج1، ص469.
[3] الدر المنثور، سیوطی، ج3، ص98-100.
[4] لباب النقول، سیوطی، ذیل آیه ولایت.
[5] شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج1، ص161- 184.
[6] تفسیر روح المعانی، آلوسی، ‌ ج3، ص334.
[7] منهاج السنه، ابن تیمیه، ‌ج7، ‌ ص10-13.
[8] البینات فی الرد علی اباطیل المراجعات، ج1، ص91-93 ؛ الحجج الدامغات، ج1، ص118.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo