< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم ربانی بیرجندی

تفسیر آیات الاحکام

89/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث در آیه ی شریفه ی 228 بقره بود .

وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

(البقرة:228)

 مرحوم محمد جواد بلاغی در این فراز یک جمله ی جالب دارند که وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ

جمله اسمیه است و خبر آن فعل مضارع است که توضیحش قبلا داده شده ، ایشان فرموده‌اند که تکرار اسناد کانه المطلقات یتربصن دوبار تکرار فعل داریم .انگار این کار را خداوند از زنان مومن مفروغ عنه بیان نموده است و علت عدول از جمله ی انشائیه به خبریه این است .

 درفراز بعد بعولتهن

که از ماده ی بعل است از واژگانی است که برای مجامعت و مزاجعت می‌آید اما نوعا قرآن در این رابطه از الفاظ کنایی استفاده می‌کند فَالْآَنَ بَاشِرُوهُنَّ

[1] یا مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا

[2] است که از ماده ی مسّ است در موارد دیگر تعبیرات دیگری آمده است در اینجا ما کلمه ی بعول راداریم که مباعله تعبیر کنایی از مزاجعت است و فعل مباعله از ماده ی بعل گرفته شده است . به یک قاعده ی صرف هم اشاره کنیم که مرحوم شریف الدین جرجانی می‌گوید :

 که مصدر اصل و ریشه ی کلام است و از آن نُه وجه بازمی‌گردد یعنی غالبا مصدر اصل کلام است گاهی اسم جامد ریشه قرار می‌گیرد مانند تبعّل

کلمه ای که این فعل از آن گرفته شده بعل

است که مصدر نیست بعبارت دیگر مصدر همیشه اصل کلام نیست مثل این مورد .

 در نهج البلاغه امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند :و جهاد المراة حسن التبعّل

.زنی که نیکو شوهر داری کند هم خودش سود می‌کند و هم شوهرش و اگر درست شوهر داری نکند هم خودش در رنج است و هم شوهرش و جهاد زن خوب شوهر داری کردن است.

 محمد جواد بلاغی نکته ای دیگر دارند می‌فرماید:

ما

در مَا خَلَقَ اللَّهُ

فرزند ( حمل) است و برخی قائل به خون حیض شده‌اند که کتمان نسبت به هردو نشود و برخی گفته‌اند ما

از الفاظ عموم است و ممکن است هر دو راشامل شود ،ایشان می‌فرمایند :

 که اگر به سیاق نگاه کنیم که ما

در مَا خَلَقَ اللَّهُ

فقط حمل را می‌گیرد و به دم حیض مربوط نیست چون اگر خداوند شناسایی خون را قصد کرده بود یعنی زنان خروج خون را مخفی نگه ندارند باید تعبیر به و ما خرج الله من ارحامهن می‌کرد:بجای فی

مِن

و بجای خلق

از خرج

استفاده می‌شد. یعنی مراد همان حمل است و در ذیل آیه ی شریفه روایاتی داریم که در مورد حیض و طهر و حمل حرف زنان قبول میشود .

ان ارادوا اصلاحا:

 اگر زنان را طلاق دادند .احتمال اراده ی عموم و احتمال خاص شده است .اگر اراد ه ی عموم باشد تمام مطلقات را شامل می‌شود و بعد بوسیله ی حدیث و ضمیر بعولتهن عام تخصیص می‌خورد .(روایاتی وارد شده که برخی از زنان عده ندارند که جلسه ی قبل گفتیم ).

بعولتهن

می‌گوید که مراد از مطلقات تنها عده ی خاصی از مطلقات هستند که آن هم رجعی است .

 طلاق دو جور داریم :

رجعی است با حق رجوع مرد در زمان عده . طلاق بائن که مرد حق رجوع به زن ندارد مثل طلاق مرتبه ی سوم که عده لازم دارد اما مرد حق رجوع ندارد یا طلاقهایی که عده ندارد که اشاره کردیم .یا طلاق مبارات و خلع که اشاره خواهیم کرد .

 در طلاق رجعی مرد تنها کسی است که سزاوار به برگشت است. انگار شارع این حکم را تشریع نموده که مرد فکر کند که راهی برای مراجعه داشته باشد .لذا شوهران سزاوارترند البته برگشتشان هم قیدی دارد ان ارادوا اصلاحا

گاهی قصد اضرار داشته‌اند که این در زمان های قدیم مرسوم بوده است که شوهر زن را طلاق می‌داده و نزدیک اتمام عده بقصد اضرار رجوع می‌کرده خداوند ایشان را در این آیه نصیحت می‌کند که مردان اگر قصد اصلاح داشته باشند به مراجعت سزاوارترند.

 اصلاح یعنی صلح و قرآن از این لفظ برای خانواده زیاد بکار برده است مانند: وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا

[3] یا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ

یا[4] اینجا صلح یصلَح و صلح یصلُح یعنی آن کاری که باید می‌شده انجام شود.

 اَصلَحَهُ یعنی او را خوب کرد .اصلاح جایی نوعا بکار می‌رد که نفاق ،شقاق ،و ... باشد مثلا می‌گوییم که سید جمال الدین مصلح بزرگی بود .یعنی در جامعه ای که فساد و تفرّق رواج داشت ایشان بین مردم اصلاح رواج داد . إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا

یعنی اگر مرد قصد دارد بین خودش و زن توافقی حاصل کند بعولتهن احق.

 من نمونهای دیدم که مردی زنش را طلاق داد و مرد ماهی یک سکّه باید می‌داد و مرد 8ماه بخاطر عدم تمکّن در زندان بود وکار به جایی رسیده بود که مرد سکه را به کلانتری می‌داد و زن بچه را به کلانتری می‌دادبرای دیدن پدرش و از کلانتری سکه اش را میگرفت و بعد کم کم مرد به این نتیجه رسید که این دخالت هایی که اطرافیان انجام داده‌اند این طلاق را ایجاد کرده است .(انفجارهای عظیم از یک ته سیگار ایجاد می‌شود ).شوهر که فهمید می‌تواند زندگی را ایجاد کند دوباره صلح کرد .

 این رجوع شوهر چه بعد طلاق و انقضای عده یا قبل آن چون برخی قائلند که مراد بعد اتمام عده است .(در جلسه ی قبل مفصلا توضیح دادیم)

 اگر زن اقدام به طلاق کند زن مهر ندارد طلاق خلع می‌شود ،اگر مرد اقدام کرد خودش هم می‌تواند رجوع کند و لو با امتناع زن .اگر هیچکدام یکدیگر را نمی‌خواهند می‌شود طلاق مبارات .

پس طلاق رجعی جایی که مرد اقدام می‌کند. طلاق خلع اگر زن تقاضای طلاق کند. طلاق مبارات که هردو تقاضای طلاق کنند .

 البته به یک تقسیم دیگر طلاق تقسیم می‌شود به طلاق :سنّی

و طلاق بدعی

.که طلاق سنی طلاقی که طبق سنت پیامبر(ص) باشد .که در طهر غیر مواقعه صورت بگیرد .اما یک طلاق بدعی داریم که در جای خودش نیست مثلا مردی زن را در حال حیض طلاق بدهد که امامیه این طلاق را محقق نمی‌دانند و حرام نیز هست اما اهل تسنن مثل احناف قائلند حرام نیست و دکتر صادقی (در ذیل این آیه تفسیر می‌کند )و صحیح است اما سایر اهل تسنن مانند شافعی و مالکی و حنبلی قائلند که حرام است اما واقع می‌شود .

 پس مرد سزاوارتر است هم در حین عده و هم هنگام اتمام عده به زن رجوع نماید.اگر در عده رجوع کرد نیاز به نکاح مجدد ندارد اگر در هنگام انقضاء آن مدت بود نیاز به نکاح وصیغه ی مجدد دارد .

 قاعده ی فقهی المطلقةُ رجعیةً زوجةٌ

از این فرع متفرع می‌شود .که زن باید نفقه و مسکن داشته باشد و تمکین دارد و حق خروج از منزل و هر کاری که خلاف حق شوهرش است را ندارد .زنای او محصنه محسوب می‌شود و این زن حق ازدواج ندارد .

ان ارادوا اصلاحا

جمع بکاررفته یعنی خطاب تنها به زن و مرد نیست به تمام اطرافیانشان نیز هست .چون خطاب به اولیاء می‌شود چون بنظر حقیر ازدواج کردن از اموری نیست که انسان به تنهایی قادر به انجامش باشد مثل معامله کردن و... نیست در ازدواج که زن، شوهر را برای خود انتخاب کند،نمی‌تواند بدون اینکه دیگران با خبر بشوند و آنان را مطلع کند ازدواج نماید چون امری است که باید عده‌ایدر این نکاح دخالت داشته باشند تا کمکش کنند لذا خطابات قرآن نوعا متوجه اولیاء است .اگر اولیاء فکر می‌کنند طلاق خوب است طلاق و الا خیر وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ

[5] جمع است برای همین است .

وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ

هن برای زنان و لام

، لام نفع است که در مقابل علی

که بر ضرر است .و به نفع زنان است مثل آن چیزی که برعلیه زنان است در حد معرروف.یعنی حالا که مردها زنان را طلاق دادند و زنان در حال عده هستند بر عهده ی مردان مثل آن چیزی است که بر عهده ی مرد زن دار است .مثلا شوهر برای زن باید نفقه و مسکن و اسباب آرامش را فراهم می‌کرد و اگر زنان متعددی داشت باید تقسیم می‌کرد و عدالت را انجام می‌داد .در حال طلاق نیز این حقوق هست .لذا مفسران فرمودند که اصل مماثلت در حقوق را تشبیه می‌کنند یعنی همانطور که زنان باید یک سری حقوق را مراعات کنند مردان نیز باید داشته باشند نه اینکه هر حقی زن دارد مرد نیز داشته باشد .

 اما اینکه چه حقی را مرد و چه حق ی رازن باید مراعات کنند حقوق مشترک کدام است اینجا تفصیل نداده است ؟

 که این قضیه در روایات آمده است .و روایات بسیاری دراین زمینه داریم:

 حقوقی مثل نفقه ،مسکن برعده ی مرد و حقوقی مثل تمکن و عدم خروج و اطاعت بر عهده ی زن و برخی حقوق مشترکند .مثل الذی

یعنی برای زنان نیز برعلیه مردان حقوقی آمده و کلمه ی معروف

یعنی نباید در این حقوق سخت گرفته شود این مسکن و نفقه نباید در حدی باشند که مرد نتواند از عهده اش برآید یا مثلا یا آنقدر شدید باشد که زن سختش باشد باید میزان متعارف لحاظ گردد . تعبیر به معروف می‌کند که به هر کسی از افراد جامعه بدهیم می‌فهمد معروف چیست .یعنی در آن کم کاری وتسهل و سختی و مشقت نباشد اگر مراعات شود خوب است .

 اعتدال در هر چیزی مراعات شود خوب است افراط و تفریط در هر دو طرف بد است گاهی در این مسائل به فرزند ضرر می‌خورد و گاهی شوهر می‌خواهد به زن ضرر بزند اما به فرزندش ضرر می‌زند و متعارف را باید مراعات کنند این حقوق مال زمان عده است و این لهن احتمال زمان عده هم است و هم احتمال زمان زندگی یعنی در زمانی که با هم در حال زندگی کردن هستند نیز این حقوق را در حدّ معروف رعایت نمایند .

 احتمال اعم بودن وجود دارد یعنی اگر نفقه و حق سکنی برای زن واجب است و زنان نیز یک حقوق را باید رعایت کنند .

 حسن قرآن در این است که گاهی از یک جمله دو معنی استفاده می‌شود و می‌توان هر دو را مراد گرفت .اما این حقوق دال بر تساوی بین زن و مرد نیست مرد از نظر برخی موضوعات مردان بر زنان درجه دارند که توضیحاتش برای جلسه ی آتی .

[1] أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآَنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آَيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ( البقرة : 187 )

[2] وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(المجادلة : 3)

[3] وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا ( النساء : 35 )

[4] وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا ( النساء : 128 )

[5] وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ( النور : 32 )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo